eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
662 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
علیک یا ثارالله خاطره ای از سال هایی نه چندان دور ----- ۶۱/۲/۲۰ شلمچه ** بعثی های عراقی در حالیکه یک دستم ترکش ودیگری موج انفجار خورده وخونریزی داشت با سیم تلفن از پشت محکم بستند و با تعداد دیگری که آنروز در منطقه شلمچه اسیر شده بودیم ، بطرز وحشیانه ای داخل کامیونی پرت کرده و به سمت بصره حرکت دادند . یکی از بچه های زخمی در همان کامیون از شدت جراحت و تشنگی بشهادت رسید و بعثی ها هم عین خیالشان نبود . دم غروب بود یکراست ما را به پادگانی در شهر بصره بردند (بعثی ها خیلی از گروه های دیگر اسرا را بعد اسارت قبل از اعزام به بغداد و اردوگاه در شهر می گرداندند و مردم هم با سنگ و دمپایی و آب دهان و....از اسرا پذیرایی می کردند ) . زمانی که به پادگان وارد شدیم با کابل و مشت ولگد بعثی ها پذیرایی شدیم و داخل اتاق بزرگی جای دادند در حالیکه بیشترمان زخمی و مجروح بودیم تا ساعتها از دادن قطره ای آب به ما امتناع کردند و پاسخ درخواست آب ، مشت و لگد و ناسزا بود که نثارمان می کردند . زمانی هم که آب آوردند برای تبلیغات و موقع فیلمبرداری خبرنگاران بود . بعضی از بچه ها را که پشت پیراهن خود مسافر کربلا یا کربلا نوشته بودند میزدند و یا به هم نشان داده و می خندیدند . شب اول یکی از بچه های مجروح گلویش تیر خورده و شدیدا خونریزی داشت و کاری هم از دستمان برنمی آمد هرچه از بعثی ها خواستیم دکتر بیارند یا او را برای درمان ببرند توجهی نکردند تا اینکه بشهادت رسید و صبح پیکر مطهرش را از آنجا بردند. ومارا هم پس از سه روز بعد از باز جویی های مکرر ، همراه با ضربات کابل و مشت و لگد به بغداد منتقل کردند . ۹۶/۸/۱۰ برای سفر کربلا (پیاده ) رفتیم مرز شلمچه ، غروب بود به محض ورود به خاک عراق در مرز شلمچه یک نفر عراقی شیک پوش جلویمان ظاهر شد و مترجمی که همراه وی بود با اشاره به او گفت : حاج آقا ایشان تقاضا دارند امشب در منزلشان در بصره استراحت کنید و بعد از صرف شام و استراحت شبانه فردا صبح برای زیارت کربلا شما را به ترمینال می رسانیم . بعد از مشاهده اصرار آنها و هماهنگی با خانواده دعوت آنها را پذیرفتم و طرف عراقی در حالی که احساس خوشحالی از جواب مثبت ما را در چهره اش بخوبی مشاهده می کردم با عزت و احترام خاصی ما را تا پیش خودرو مدل بالایی که برای انتقال ما به بصره آماده کرده بود ، برد و بعد از مسافتی نیم ساعتی در شهر بصره جلو درب منزلی با استقبال بزرگان خانه ، خانواده ام را به محل اسکان زنان و خودم و چند نفر دیگر را در قسمت مخصوص مردان جای دادند و آب و چای آوردند. گفتند : حمام آماده است . جورابهایمان را که در آورده بودیم ناگهانی برداشتند و شستند و روی بند انداختند . بلافاصله بعد از نماز سفره انداختند ، بهترین غدایشان را برایمان تهیه کرده بودند . تکان می خوردیم می گفتند : بفرمایید چی میل دارید ؟ بعد از غذا خودشان نشستند نیم خورده ما را خوردند و بعد از چای . در اتاق دیگری برای مراسم زیارت عاشورا دعوت کردند و بعد از مراسم ، نیز تشک و پتو برای خواب آوردند . صبح بعد از نماز و پس از صرف صبحانه هم ما را با بهترین خودروهای تهیه شده به ترمینال شهر بردند که از آنجا به نجف برویم . عراقیها در همه این مدت با تکریم و احترام خاص خود نسبت به زوار امام حسین(ع) عشق وصف نشدنی خود را به امام حسین (ع) نشان می دادند و همان شب به یاد اسارت و نحوه پذیرایی بعثی ها افتادم و گفتم: خدایا شکرت ، امام حسین ممنونم و شهدا ممنونیم که راه کربلا را برایمان باز کردیدو سال ۱۳۶۱ آنطوری آوردنم بصره و این روزها اینطوری و این همه عزت و احترام به برکت خون شهداست ، همانهایی که در شب عملیات پشت پیراهن خود نوشتند مسافر کریلا ، راه قدس از کربلا .... خدایا شکر. یادش بخیر . شادی ارواح مطهر شهدا و امام شهدا صلوات . یا حسین . یا حسین . 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baashoohada
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علیک یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام 🌹 دلهاتون امام رضایی شد التماس دعا 🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃 http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a 🍃 🦋🍃 @takhooda