#او روز خواستگاری به من گفت:«من سالهاست در این فضا زندگی میکنم و با شهدا نفس میکشم، اگر هم روزی حرف از دفاع از اسلام باشد من میروم.» گفتم: «اگر حرف از دفاع از اسلام باشد شما بمانی من مشکل دارم نه اینکه بروی.» این اعتقاد قلبی بنده بود که اگر روزی حرف از دفاع از اسلام باشد، من در اوج عشق هستم و همه چیز تمام میشود.
یک روز در گلزار شهدا روبروی مزار عموی شهیدش نشسته بود، گفت: «اگر بدانم تو رضایت قلبی داری خیالم خیلی راحت میشود.» با شنیدن این حرف احساس کردم قلبم ایستاده، دستانم میلرزید صورتم پر ازاشک بود، دستش را گرفتم و گفتم: «از ته قلبم راضیم و برای اینکه به هدف و آرزویت برسی نمیگذارم کسی مانعت شود، سالها آرزوی تو شهادت بوده...» گفت: «نه من اول فکر انجام وظیفه ام.» و این حرف او برای من خیلی جالب بود. من شهادت را دوست دارم؛ اما من میدیدم آقا محمد دارد در شهادت میسوزد و خاکستر میشود، کسی که دارد برای شهادت خاکستر میشود گفت نه من حالا که میروم فکر انجام وظیفه هستم.
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊