┄┄┅┄┅┄✪﷽✪┄┅┄┅┄
🐣بسم‌رب‌الشهدا‌والصدیقین
#فرازی‌از عاشقانه های
#سردار‌شهید‌ابراهیم‌نجاتی🌹
♦️خداوندا اینقدر به جبهه میروم و میجنگم تاشهید شوم.ولی خداوندا دوست دارم وازتو می خواهم که تا این مدت که عنایت میکنی و #شهادت‌را‌نصیبم‌میکنی‌چندین‌بار‌به‌شدت
#مجروح‌شوم‌و‌بعد‌از‌چندین‌بار‌مجروح
#شدن‌شهید‌شوم
♦️خدایا دوست دارم موقعی شهید میشوم سر در بدن نداشته باشم تا فردای قیامت از مولایم حسین (ع)شرمنده نباشم
♦️خداوندادوست دارم شهید شوم دست در بدن نداشته باشم و بدنم تکه تکه شود تا فردای قیامت از اقا و مولایم‌عباس(ع)
شرمنده نباشم
♦️و اینجا میخواهم چند کلمه‌ای‌بابرادران عزیزم حرف بزنم
#ای‌جوانان‌مبادا‌در‌غفلت‌بمیرید‌که‌علی(ع)
#درمحراب‌عبادت‌شهید‌شد.👌
#مبادا‌در‌رختخواب‌بمیرید‌که‌امام‌حسین
(ع)درمیدان‌نبرد‌شهید‌شد👌
#ومبادا‌در‌حالت‌بی‌تفاوتی‌بمیرید‌که
علی‌اکبر(ع)حسین(ع)در‌راه‌حسین(ع)
وبا‌هدف‌شهید‌شد👌
#روحش‌شاد‌راهش‌‌پر‌رهرو‌باد
محفل شهــ✿ـــداییٌ↷↷↷
☜#شهید‌ابراهیم‌نجاتی☞
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
┄┄┅┄┅┄✪﷽✪┄┅┄┅┄
#خاطره‌ای‌از‌شهدای‌‌تفحص
#بسیار‌زیبا😭😭
🌹در‌منطقه‌عملیاتی‌والفجر‌مقدماتی‌بین‌ڪانال
اول‌و‌دوم‌مشغول‌ڪار‌بودیم.چند‌روزی‌میشد
که #شهید‌پیدا‌نڪرده‌بودیم.هر‌روز‌صبح
زیارت عاشورا‌می‌خواندیم‌و‌ڪار‌را‌شروع
میڪردیم‌گره‌و‌مشڪل‌ڪار‌را‌در‌خود‌جستیم
مطمعن‌بودیم #در‌توسلهایمان‌اشڪالی
وجود دارد
🌹آن‌روز‌صبح‌ڪسی‌ڪه‌زیارت‌عاشورا‌می‌خواند
توسلی‌پیدا‌ڪرد #به‌امام‌رضا(ع)شروع‌ڪرد
به‌ذڪر‌مصائب‌امام‌هشتم‌و‌ڪرامات‌او،می‌خواند‌همه زار‌زار‌گریه‌میڪردیم‌در‌میان‌مداحی
از #امام‌رضا‌طلب‌ڪرد‌ڪه‌‌مارا‌دست‌خالی
برنگردانده‌ما‌ڪه‌در‌دنیا‌هم‌خواسته‌و
خواهشمان‌‌فقط #برگرداندن‌شهدا‌به‌آغوش‌خانواده‌هایشان
است‌و...
🌹هنگام‌غروب‌بود‌و‌دم‌تعطیل‌ڪردن‌ڪار‌و
برگشتن‌به‌مقر‌دیگر‌داشتیم‌ناامید‌می‌شدیم
خورشید‌میرفت‌تا‌پشت‌تپه‌ماهورهای‌روبه
رو‌پنهان‌شود،آخرین‌بیل‌ها‌ڪه‌‌در‌زمین‌فرو
رفت #تڪه‌ای‌لباس‌توجهمان‌را‌جلب‌‌ڪرد
همه‌سراسیمه‌خود‌را‌به‌انجا‌رساندند
با‌احترام‌و‌قداست
🌹#شهید‌را‌از‌خاڪ‌در‌اوردیم.روزی‌بود‌ڪه
آن‌روز‌نصیبمان‌شد‌ه‌بود #شهیدی‌ارام
خفته‌به‌خاڪ‌یڪی‌از‌جیبهای‌نظامی‌اش
راڪه‌بازڪردیم‌‌تا‌ڪارت‌شناسایی‌و‌مدارڪش
راخارج‌ڪنیم‌در‌ڪمال‌حیرت‌و‌و ناباوری
دیدیم‌ڪه‌یڪ #آینه‌ڪوچڪ‌ڪه‌پشت‌آن
تصویر‌ی‌از #تمثال‌امام‌رضا(ع) نقش
بسته‌به‌چشم‌میخورد
🌹از‌ان‌آینه‌های‌ڪه‌در‌مشهد‌اطراف‌ضریح
مطهر‌می‌فروشند..گریه‌مان‌در‌آمد‌همه
اشڪ‌میریختند‌جالبتر‌و‌سوزناڪتر
ازهمه‌زمانی‌بود‌ڪه‌از‌روی‌ڪارت.شناسایی
اش‌فهمیدیم‌نامش. #سیدرضا‌است
شور‌و‌حال‌عجیبئ‌بر‌بچه‌ها‌حڪمفرماست
ذڪر‌صلوات‌و‌جاری‌اشڪ‌ڪمترین‌چیزی‌بود
🌹#شهید‌را‌به‌شهرستان‌ورامین‌‌بردند‌بچه‌ها
رفتند‌پهلوی‌مادرش‌تا‌سر‌این‌مسعله‌را
دریابند‌مادر‌بدون‌اینڪه‌‌اطلاعی.از‌این‌‌امر
گفت: #پسر‌من‌علاقه‌و‌ارادت‌خاصے به
حضرت‌امام‌رضا(ع)دا‌شت
محفل شهــ✿ـــداییٌ↷↷↷
☜#شهید‌ابراهیم‌نجاتی☞
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊