eitaa logo
رفاقت باشهدا
3.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
728 ویدیو
16 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 شهید نوجوانی که در جنگ با دشمن خستگی‌ ناپذیر بود 🔸شهید محمد براتی،فردی فروتن و متواضع بود؛وی همواره در جلسات مذهبی و مراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان فعالانه شرکت می‌کرد. 🔸نوجوانی خوش اخلاق،خوش برخورد، فعال و زحمتکش بود.به اطرافیان و خانواده‌اش احترام زیادی می‌گذاشت و در انجام کارها به آنها کمک می‌کرد؛بسیار متین و باوقار بود و کمتر عصبانی می‌شد. 🔸در زمان اوج گیری انقلاب و مبارزه با رژیم ستمشاهی،مانند دیگر اقشار مردم، عضوی از اعضای شرکت کننده در راهپیمائی‌ها و تظاهرات بود. 🔸محمد براتی حتی برای دفاع از آرمانهای انقلاب،چند سیلی از رئیس پاسگاه ژاندارمری منطقه در آن زمان می‌خورد، ولیکن دست از انقلاب بر نداشت. 🥀🕊 @baShoohada 🕊
📣 نخبه‌ای که صحنه جبهه‌ها خیلی زود از وجودش محروم شد 🔸شهید علی غیور اصلی مدتی در برخی کشورهای عربی فعالیت‌هایی را علیه پهلوی آغاز کرد اما پیش از جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی درحالی‌که قصد ترور محمدرضا شاه را به همراهی تعدادی از همفکران داشتند شناسایی شدند و وی مجبور به فرار شد. 🔸با پیام امام مبنی بر عقب راندن دشمن از اهواز، شهید علی غیور اصلی طرح شبیخونی را به اجرا گذاشت که بعد‌ها به عملیات «غیور اصلی» معروف شد. طی این شبیخون که با کمک هوانیروز همراه بود با تعداد کمی از نیرو‌ها همراه خود شهید، به تانک‌های دشمن شبیخون زدند و با بالا آمدن آفتاب و حرکت هوانیروز، دشمن که هراسان شده بود از نزدیکی اهواز تا مرز چزابه عقب‌نشینی کرد. 🥀🕊 @baShoohada 🕊
📣 سکوتی آمیخته با آتش عشق خدایی 🔸شهید مهدی ابراهیمی گیو در انجام واجبات و مستحبات خیلی مقید و دقیق بود،همیشه وضو داشت و با وضو می‌خوابید،سجایای اخلاقی او،سرمشق دوستان و آشنایان بود.مهدی با قرآن خیلی مأنوس بود،بعد از هر نماز و در هر فرصتی که پیش می آمد،دل و جانش را با تلاوت آیات الهی جلا و صیقل می‌داد. 🔸این شهید والامقام اهل مطالعه بود و خیلی از اوقاتش را با مطالعه کتب مذهبی پر می‌کرد و یا از نوارهای نوحه و مذهبی استفاده می‌نمود.وی عاشق امام (ره) بود و هر کجا صحبت و فرمایشات ایشان را،چه در رادیو یا تلویزیون می‌شنید با دقت گوش فرا می‌داد. 🔸مهدی در لباس پوشیدن و خورد و خوراک بسیار ساده و بی آلایش بود.وقار و آرامش و متانت خاصی داشت و اغلب ساکت و آرام بود؛ولی گویا از درون مشتعل و آرام و قراری برای ماندن نداشت. 🥀🕊 @baShoohada 🕊
📣 شهیدی که فرزندش را ندید 🔸شهید عباس یوسفیان تحصیلات را تا چهارم متوسطه در دبیرستان شهدای فتح‌المبین در رشته اقتصاد پشت سر گذاشت و به دلیل عشق و علاقه به امام و انقلاب در همه راهپیمایی‌ها و مراسم‎های مذهبی شرکت فعال داشت. 🔸این شهید والامقام در شاخه دانش‌آموزی حزب جمهوری اسلامی نیز فعالیت می‌کرد و فردی خوش اخلاق، متدین،ولایی و با ایمان بود. 🔸عباس یوسفیان برای دفاع از کیان اسلام و مرزهای میهن اسلامی تحصیل را رها نمود و عازم جبهه‌های حق علیه باطل شد. اعزام او از طریق جهاد سازندگی همراه با سنگر سازان بی‌سنگر بود. 🔸یوسفیان در سال 1361 ازدواج کرد که حاصل این ازدواج پسری بود که سه ماه پس از شهادت پدرش به دنیا آمد. 🥀🕊 @baShoohada 🕊
📣 شهیدی که بیشتر اهل عمل بود تا نصیحت 🔸شهید محمد بذرافکن در دوران تحصیل راهنمایی که مصادف با ایام انقلاب بود، در مجالس و تظاهرات شرکت داشت و از پخش اعلامیه و نوار در حد امکان مضایقه نمی‌کرد. 🔸دوران دبیرستان این شهید والامقام که مصادف با ایام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود، در نگهبانی و گشت پایگاه شرکت می‌نمود و یکی از اعضای فعال پایگاه‌های بسیج بود. 🔸محمد همیشه آرام و با وقار بوده و پیش از آنکه حرف بزند عمل می‌کرد و قبل از انجام هر کاری، درمورد آن فکر می‌کرد. بچه‌ها را جمع کرده و امر به معروف و نهی از منکر و نصیحتشان می‌نمود؛ احکام واخلاق آموزش می‌داد. 🔸بذرافکن برای اولین بار درسن ۱۸ سالگی، درسال ۱۳۶۰ وارد جبهه شد و این ایام، همزمان با حضور برادر جاویدالاثرش غلامعلی در جبهه‌ها بود. پس از بازگشت از جبهه و پایان تحصیلات متوسطه، در دانشگاه علوم رضوی مشهد قبول شده و برای تحصیل به مشهد رفت. 🥀🕊 @baShoohada 🕊
📣 شهیدی که مظهر شجاعت، از خودگذشتگی و ایثار بود 🔸شهید مسعود تواضع با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و در راستای تحقق فرمان تاریخی حضرت امام مبنی بر تبدیل مساجد به پایگاه بسیج به عضویت پایگاه شهید نامجو درآمد و در مدتی کوتاه به‌عنوان عضو شورای مرکزی این پایگاه معرفی گشت. 🔸این شهید والامقام در سال ۱۳۶۲ به مناطق عملیاتی اعزام و در عملیات خیبر دچار عارضه شیمیایی شد بطوری که به‌علت شدت آسیب‌های وارده جهت مداوا به پشت جبهه منتقل شد. 🔸با فرا رسیدن دوران مقدس سربازی با آنکه می‌توانست به واسطه مجروحیت از اعزام به خدمت معاف شود برای طی این دوره به خدمت ژاندارمری سابق درآمد و دوره آموزشی را در زابل به اتمام رساند و پس از یک سال خدمت به زاهدان و ایرانشهر منتقل شد. 🥀🕊 @baShoohada 🕊
📣 شهیدی که عاشق امام بود و آرزوی دیدارش را داشت 🔸تحصيلات متوسطه شهید علیرضا حسنی همزمان با شروع حركتهاى انقلابى بود؛ به همين سبب، عليرضا با وارد شدن در مبارزات و فعاليتهاى انقلابى دست از تحصيل كشيد. در هر فرصتى در پايگاه‌هاى بسيج و مساجد مشغول فعاليت و خدمت بود. 🔸علیرضا حسنی در ۱۵ خرداد ۱۳۶۰ به خدمت سربازى اعزام شد و دوره آموزشى را به مدت سه ماه در كرمان گذراند. سپس به شيراز انتقال يافت و در تيپ ۵۵ هوابُرد دسته توپخانه، مشغول انجام وظيفه شد. 🔸سيدعليرضا در اواخر خدمت سربازيش در گروهان هاى قدس ثبت‏ نام كرد. پس از پايان دوران سربازى در ۱۵ خرداد ۱۳۶۲ و بازگشت به بيرجند، مجدد از طريق بسيج عازم جبهه‏ها شد. 🔸وی عشق عجيبى به جبهه داشت و دفاع از كشور و كيان اسلامى را ادامه نهضت كربلا مى ‏دانست و مى‏گفت. «من هميشه نداى هل من ناصرٍ ينصرنى را به گوش مى‏شنوم.» 🔸عليرضا در بيش از بيست و دو عمليات شركت داشت؛ عزت، شجاعت، تواضع و فروتنى از خصوصيات او بود. وی به انجام وظايف دينى پاى‏بند بود و ديگران را نيز به اين امر تشويق مى ‏كرد. از بزرگ ‏ترين آرزوهايش ديدار حضرت امام(ره) بود. 🥀🕊 @baShoohada 🕊
📣 شهیدی که به مجروحان خون اهدا می‌کرد 🔸مادر شهید على‌اصغر حاجی غلام زاده درباره فرزندش می‌گوید: " پسرم با چشمان باز به دنيا آمد. وقتی كه سه روزه بود به دستانش توجّه كردم و يادم از حضرت ابوالفضل(ع) آمد كه دستانش را در راه خدا از دست داد و من فكر كردم كه اين بچّه دستش را در راه خدا از دست خواهد داد كه همان طور هم شد." 🔸در كلاس اوّل دبستان كه معلّم از بچّه‌‏ها مى‌‎خواهد يک سرودی را بخوانند، كسی ياد نداشت و علی‌‏اصغر شعرى از حافظ را می‌خواند. در تعطيلات كار مى‌كرد و با پولش برای خودش كتاب و دفتر مى‏‌خريد. از نظر درسی شاگرد ممتازى بود. معلّم‌‏ها او را بسيار دوست داشتند و در بسياری از موارد جايزه می‌‏گرفت. 🔸شهید على‌اصغر حاجی غلام زاده در جبهه مجروح شده بود و به خانواده‏‌اش چيزی نگفته بود؛ مجروحيّت دستش به حدّى بود كه دستش قطع شد. وی همچنین یکی از اهداکنندگان خون به مجروحان در پشت جبهه بود. 🥀🕊 @baShoohada 🕊
📣 شهیدی که با مجروحیت شدید دوباره به جبهه‌ها رفت 🔸شهید سید رضا حسین‌پور در عملیات‌های مختلف حضور داشت و حاضر نبود جبهه را ترک کند. در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۴ بعد از عملیات والفجر ۸ به علت شدت جراحات، در حالی که بدنش از زخم بمب‌های ضد انسانی شیمیایی سیاه شده بود و چشمانش جایی را نمی‌دید، او را به اجبار به خانه آوردند. 🔸این پایان کار سید رضا نبود او بعد تحمل سختی و به عشق حضور دوباره در جبهه با بدنی که هنوز کاملاً بهبود نیافته بود، در جبهه مهران حضور یافت و در همان جا از ناحیه پا و کمر به شدت مجروح شد.انگار این سید جوان با گلوله‌ها عشق بازی می‌کرد، باز او را به خانه آوردند. مرهم عاطفه مادری او را به سرعت درمان کرد و او بعد از بهبودی دوباره لباس رزم پوشید و به جبهه رفت. 🔸سید رضا حسین پور، اهل مطالعه کتاب‌های علمی و مذهبی و به‌ویژه کتاب‌های استاد شهید مرتضی مطهری بود. ازدواج نکرد و معتقد بود که فعلاً مسئله مهمتر جنگ است و هرگاه جنگ به اتمام رسید و خواست خدا براین امر قرار بگیرد، ازدواج خواهد کرد. 🥀🕊 @baShoohada 🕊
📣 زندگینامه شهید دستگردی 🔸شهید جاوید الاثر غلامرضا دستگردی دوران تحصیلی ابتدایی را با ویژگی‌ها و استعداد خوب خود سپری کرد و تحصیلات خود را تا حد متوسط در زادگاهش ادامه داد. این شهید عزیز که شیفته مکتب و میهن اسلامی خویش بود خود را به محض صدور فرمان امام به حوزه معرفی و برای خدمت مقدس سربازی آماده گردید. 🔸اخلاق حسنه و نیک‌خلقی از اوصاف پسندیده شهید غلامرضا دستگردی بود؛ وی به مسائل دینی و مذهبی علاقه‌ای فراوان داشت. در سال سوم راهنمایی ترک تحصیل نمود و جهت کمک به امرار معاش خانواده به کار و تلاش مشغول شد. 🥀🕊 @baShoohada 🕊
📣 شهید سید احمد رحیمی از علمداران تسخیر لانه جاسوسی بود 🔸شهید دکتر سید احمد رحیمی مبارز دوران انقلاب بود به‌طوری که ساواک دنبال او بود و در تسخیر لانه جاسوسی نیز در کنار دانشجویان پیرو خط امام، خانه عنکبوتی آمریکای جنایتکار را تسخیر کردند. 🔸احمد در کنار فعالیت‌های سیاسی برای دانشجویان کلاس‌هایی با محوریت دین و اخلاق برگزار می‌کرد و در همان زمان دانشجویی، با دختری از بستگانش پیمان مقدس ازدواج بست که ثمره این پیوند یعنی دختری به نام «سمیه» به زندگی آنان رنگی دیگر بخشد و کانون زندگیش را گرم‌تر از قبل کرد. 🥀🕊 @baShoohada 🕊
📣 فریاد همیشه الله اکبر 🔸شهید محمدجواد آخوندی مخارج دارو و دکتر پدرش را می‌پرداخت.علاقه خاصی به پدر و مادرش داشت و هنگام عزيمت به جبهه،فاصله يک صد و پنجاه کيلومتری گناباد تا روستا را با موتورسيکلت می‌پيمود و برای يک خداحافظی،خدمت آنان می‌رسيد؛دست پدر و مادر را حتما می‌بوسيد و متوجه مقام آنها بود. 🔸آخوندی در تمام عملیات‌ها با اطمینان به پرودگار متعال وارد خط می‌شد و اصلاً هراسی از امکانات نظامی دشمن نداشت، در منطقه عملیاتی مهران گردان ما در وضعیت بدی قرار گرفت،تعداد بسیاری از افرادمان به شهادت رسیدند،محمدجواد بی سیم را به فانسقه‌اش بست و در حالی‌که با بی‌سیم صحبت می‌کرد آرپی جی را برداشت و به طرف تانک‌های عراقی شلیک نمود.گلوله‌های پی‌درپی تانک‌ها را منهدم می‌ساختند.از صدای انفجارهای مداوم گوش‌های محمدجواد شروع به خونریزی کرد. 🔸محمدجواد در یکی دیگر از عملیات‌ها چنان شجاعانه ایستاد که پس از اتمام عملیات بچه‌ها طاقت دیدن چهره‌اش را نداشتند،او با محاسنی سوخته و دست‌هایی تاول‌ زده تفنگش را در دست گرفت و فریاد زد: الله اکبر،الله اکبر 🥀🕊 @baShoohada 🕊