#عیدی_بابای_دخترک....
🌷او قبل از شهادت، داراى دختر خرد سالى به نام مرضيه بود، اين دخترك ناراحتى داشت و دائما از گوشش، چرك و عفونت خارج میشد. چندين پزشك او را معاينه كردند و بالاخره با عكسبردارى تشخيص داده شد كه لوزه سوم دارد و تا كمى بزرگتر نشود، قابل عمل جراحى نيست، و تا عمل هم نشود، مرتباً از گوشش چرك میآيد، و به همين خاطر هفته اى يكى دو بار او را پيش دكتر میبردند تا چرك گوش او را بكشند، آنقدر او را نزد دكتر بردند كه آقاى مرادى میگفت: خسته شدم. اين كودك كه يك سال بيشتر نداشت و همچنان بيمارى گوشش ادامه داشت، با شهادت پدر روبرو شد.
🌷پس از شهادت پدر، طبيعتاً بايستى مادر كودك، او را به دكتر ببرد. مادر میگويد: در دعاها و مراسم روضه خوانى كه شركت میکردم، به ياد شوهر شهيدم میافتادم و خطاب به او میگفتم: شما كه شهيد هستيد و در محضر خداوند اعتبارى داريد، از خداوند بخواهيد كه فرزندمان خوب شود. تا اينكه دو روز به عيد بعثت مانده بود، يكى از دوستان در خواب ديده بود كه شهيد اسدالله مرادى به اهل خانه عيدى میدهد، ولى به همسرش عيدى نداد، میپرسد چرا به همسرتان عيدى نمیدهيد، او جواب میدهد كه عيدى همسرم چند روز بعد داده میشود.
🌷اين قضيه گذشت تا شب بعثت فرا رسيد، در همان شب، مادر كودك شوهر شهيدش را در خواب میبيند، شوهر خطاب به همسر میگويد: آيا عيدى من به دست شما رسيد؟ همسر متوجه قضيه نمیشود و میگويد: خير. شهيد میگويد: شفاى دخترمان مرضيه، عيدى اين عيد بعثت است كه خداوند عنايت فرموده است. مادر كودك (همان همسر شهيد) وقتى صبح از خواب بيدار شد، به سراغ دخترش رفت و ديد گوش او ديگر چرك ندارد، ابتدا شك و ترديد داشت، ولى چند روز از اين ماجرا گذشت و ديد حال دختر خوبست، او را به دكتر برد و عكسبردارى كردند و از الطاف خداوند اينكه اصلاً آثارى از لوزه سوم در عكس ديده نشد.
🌹خاطره ای به یاد سردار شهید اسدالله مرادى از سرداران شهيد زرينشهر اصفهان
📚 کتاب "داستان دوستان" - محمد محمدی اشتهاردی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada