#فقط_لباسهای_غرق_به_خون_را_میشست!
🌷پایگاه علم الهدی در اهواز محل شست و شوی لباسهای خونی رزمندگان و شهداء بود که پس از شست و شو و رفو دوباره برای استفاده رزمندگان به جبهه فرستاده میشدند. در آنجا خانمهای زیادی برای شست و شوی لباسها مستقر بودند ولی یکی از آنها که نوهاش شهید شده بود فقط لباسهای غرق به خون رزمندگان را میشست.
🌷در میان این لباسها، گاهی تکه ای از استخوان مجروحین و یا شهداء پیدا میشد و معمولاً او مرا صدا میزد و آن را به من میداد که داخل باغچه دفن کنم. او از ساعت ۸ صبح تا ۶ بعدازظهر بجز وقت نماز و نهار مشغول شستن لباسها بود. نه گرما را حس میکرد و نه خستگی را میشناخت.
🌷تمام بدن او از گرما و آفتاب تاول زده بود ولی باز هم زیر سایه نمینشست. شبها تاولهای بدن او را چرب میکردم تا کمی برای روز بعد التیام پیدا کند. هر چه به او میگفتم که زیر سایه بنشیند قبول نمیکرد و میگفت: "مگه بچههای رزمنده سایبان دارند که من زیر سایه بنشینم." او به این کار ادامه داد تا روزی که جنگ تمام شد.
راوی: خانم زهرا محمودی از بانوان ايثارگر دفاع مقدس
منبع: سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada