#پارتی_آسید_مرتضی_آوینی!
🌷من يه وقتی سر چند شماره از مجله سوره، نامه تندی به سيد نوشتم كه يعنی من رفتم و راهی خانه شدم. حالم خيلی خراب بود. حسابی شاكی بودم. پلك كه روی هم گذاشتم "بیبی فاطمه" (صلوات الله عليها) را به خواب ديدم و شروع كردم به عرض حال و ناليدن از مجله، كه بیبی فرمود: «با بچه من چه كار داری؟» من باز از دست حوزه و سيد ناليدم، باز بیبی فرمود: «با بچه من چه كار داری؟» برای بار سوم كه اين جمله را از زبان مبارك بیبی شنيدم، از خواب پريدم.
🌷وحشت سراپای وجودم را فرا گرفته بود و اصلاً به خود نبودم تا اينکه نامه ای از سيد دريافت كردم. سيد نوشته بود: «يوسف جان! دوستت دارم. هرجا میخواهی بروی، برو! هر كاری كه میخواهی بكنی، بكن! ولی بدان برای من پارتی بازی شده و اجدادم هوايم را دارند.» ديگر طاقت نياوردم و راه افتادم به سمت حوزه و عرض كردم: سيد پيش از رسيدن نامه ات خبر پارتی ات را داشتم! و گفتم آنچه را آن شب در خواب ديده بودم....
🌹خاطره اى به ياد سيد اهل قلم شهيد آسيد مرتضى آوينی
راوی: آقای یوسفعلی ميرشكاك (شاعر، نویسنده، طنزپرداز)
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
۱۵ تیر ۱۴۰۱