#پانصد_متر_تا_سنگر_عراقیها...!!
🌷همراه خواهر فروغی برای راهاندازی بسیج خواهران به طرف آبادان حرکت کردیم. یک جاده فرعی از ماهشهر به آبادان کشیده بودند. این جاده به علت قیرپاشی جدید خیلی لغزندگی داشت. ماشین لیز خورد و از جاده منحرف شدیم. هر کدام از ما زخم سطحی برداشتیم اما چون نزدیک آبادان بودیم به راننده گفتیم: برویم مأموريتمان را انجام دهیم.
🌷راننده، جاده و مسیر را نمیشناخت و در حوالی شهر آبادان به جای اینکه به طرف شهر برود و بدون اینکه خودش و ما بدانیم به طرف سنگر عراقیها حرکت کرد. عراقیها در چند کیلومتری شهر آبادان بودند. ما هر چه جلوتر میرفتیم، میدیدم از شهر خبری نیست. چند کیلومتر که رفتیم یک دفعه یک نفر از پشت خاکریز بیرون پرید و به سرعت به وسط جاده آمد....
🌷او یکی از دیدهبانهای خودی بود که جلوی ماشین را گرفت و پرسید: کجا میروید؟ گفتیم: آبادان. آن برادر بسیجی گفت: ۵۰۰ مترى شما سنگر عراقیهاست و دارید به سمت عراقیها میروید. سپس گفت: خدا به شما رحم کرد و الا به چنگ عراقیها افتاده بودید. بعد راه را به ما نشان داد تا از بیراهه به آبادان برگردیم.
راوى: سركار خانم پروین شریعتی بانوى ایثارگر دوران دفاع مقدس
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊