🌹کرامت شهدا🌹
💠مشکل مسکنم را حل کرد...💠
شانزده سال بيشتر نداشتم كه «محمدرضا غفاری» براي خواستگاری به منزل ما آمد، گويي كار خدا بوده كه مهر خاموشي بر لبم نشست، و او را به عنوان همسر آينده ی خود قبول كردم .
پس از ازدواج وقتي از او پرسيدم، اگر من پاسخ مثبت نمي دادم، چه مي كردي؟ با خنده گفت: قسم خورده بودم، تا هشت سال ديگر ازدواج نكنم. دقيقاً هشت سال بعد با عروج آسماني اش سؤال بي پاسخم را جواب داد.
هنوز وجود او را در كنار بچه هايم احساس مي كنم. درست پس از شهادت محمدرضا درباره ي سند خانه مشكل داشتيم، يك شب او را در خواب ديدم كه گفت: «برو تعاونی، نزد آقای... و بگو...
در اين جا، تأملی كرد و گفت نه نمی خواهد، مشكل را خودم حل می كنم. ناگهان از خواب بيدار شدم.
چند روز بعد وقتی به سراغ تعاونی رفتم...
گفتند: ما خودمان از مشكلاتان خبر داريم، همه ی كارهايش درست شده است.
راوی: همسر شهيد محمدرضا غفاری
#خاطرات_ناب_شهدا
#کرامت_شهدا
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊