eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
657 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷🌾🍂🌻 🌻🍁🥀 🌾 این شالشو فقط محرم دور گردنش می انداخت تا آخر بعد به من میگفت: شالو بشورم ؛و بعد میذاشت کنار تا محرم سال بعد محرم ۹۲ میخواست جمع کنه گفتم: هنوز نشستم گفت: میخوام همینطورى نگه دارم! منم قسم داد که یه وقت نشورم و همونطور گذاشتم کنار تا روز رفتنش.. شالشو از من خواست و با خودش برد.. نمیدونم چى تو دلش میگذشت.. فقط اینو میدونم که شالشو برد تا روز وفات حضرت زینب تو سوریه استفاده کند.. ولى دقیقا روز وفات حضرت تو مشهد پیکر قشنگش هم بستر خاک شد... راوی: مادر شهید 🌷حسن قاسمی دانا🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🍃🌷🌾🍂🌻 🌻🍁🥀 🌾 جان امام حسین (ع) دعا کن من به عنوان یک فرمانده با ترکش شهید نشوم ، تا روز قیامت شرمنده نیروهایی که با توپ شهید شده اند باشم . دعا کن من هم گلوله توپ نصیبم شود . اگر میخواهی دعا کنی . دعا کن بسوزم ... چند روز بعد در ٢۴ سالگی اش .درست چند روز قبل از مراسم خواستگاری اش .همان شد که خودش میخواست . تکه تکه و سوخته . پیکرش را از روی انگشتر هدیه مادر شناسایی کردند . تکه ای از دستش را کمی بعد از شهادت و فرستادن پیکر به تهران یافتند و آن تکه را در همان حوالی شهادتش در یکی از روستاهای سرپل ذهاب به سمت پادگان ابوذر دفنش کردند . درست کنار همان جاده ای که زائران کربلا از آن میگذرند و خاک اتوبوس ها بر روی سنگ مزار غریبش می نشیند ... 🌷شهید محسن حاجی بابا🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🍃🌷🌾🍂🌻 🌻🍁🥀 🌾 ‍ دعای کمیل منقلبم کرده بود ؛ از چادر زدم بیرون ... آقایی نورانی به سمتم آمد و گفت : در این عملیات پیروزید !!! اصرار کردم خودش را معرفی کند . گفت : همانم که زیر این چادر با گریه صدایش میکنند ! فهمیدم مولایم امام زمان(عج) است . گفتم : آقا سرنوشت من در این عملیات چیه ؟ فرمودند : تو و برادرانت مهدی و جمال و سید محمد کدخدا شهید میشوید . هر ۴ نفر هم شهید شدند . 🌷سردار شهید مهندس کمال ضل انوار 🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🍃🌷🌾🍂🌻 🌻🍁🥀 🌾 درست آخرین روزهای سال ۹۶ بود. وقتی به خانه برگشتم به همه چیز و همه کس بد بین بودم. به انقلاب و مسئولین و... همه بد میگفتم. من سالها در جبهه بودم و جانباز شدم. حالا چند وقتی بود که برای استخدام پسرم به همه ارگانها سر میزدم و کسی جواب درستی به من نمیداد. نمیدانستم چه باید کرد. حتی توی اداره آخری گفتم: ای کاش داعش می آمد و بساط شما رو جمع میکرد. وقتی آمدم خانه، فرزندم پیش من آمد و برای اینکه من رو آروم کنه، یک کتاب به من داد و گفت: بابا این رو بخون. خیلی جالبه. نگاهی به چهره روی جلد کردم و نام کتاب را خواندم: سلام بر ابراهیم باعصبانیت کتاب را به گوشه ای پرت کردم و گفتم: اینا دروغه. مسئولین میخوان کاراشون رو خوب جلوه بدن از شهدا مایه میذارن... بلند شو... بلندشو... از جا پریدم. دو نفر با هیکل ورزشکارها اما چهره نورانی بالای سرم بودند. نفر اول گفت: اجر اعمال وجهاد خودت رو به خاطر کار پسرت از بین نبر. هر آن کس که دندان دهد نان دهد. خدا خودش کارها رو به موقع درست میکنه. بعد ادامه داد: شکر نعمت های خدا رو به جا بیار. یک آیه قرآن هم خواند که به من خیلی آرامش داد. چند جمله هم گفت که دوای همه دردهای من بود. بعد خداحافظی کرد و از در بیرون رفت. گفتم شما کی هستی؟ گفت یه بنده خدا وقتی اصرار کردم. نفر پشت سری گفت: ایشون ابراهیم هادی هستند. از خواب پریدم. مات و مبهوت بودم. سریع دنبال کتابی گشتم که دیشب فرزندم به من داده بود. کتاب را پیدا کردم. چهره شهید با عکس روی جلد کمی فرق داشت. کتاب را که باز کردم تصویر مهمان چند دقیقه قبلم را دیدم. چهره ای زیبا و نورانی با محاسن بلند. هر لحظه خدا را به خاطر نعمتهایش شکر میکنم و از حرفهایی که زدم استغفار میکنم. به راستی سلام خدا بر ابراهیم که مرا هدایت کرد. التماس دعا. راوی: یک جانباز از روستاهای خراسان جنوبی. 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🍃🌷🌾🍂🌻 🌻🍁🥀 🌾 ‍🌷بِسـم ِ رب الشهداءِ والصِّدیقین🍃 خواب شهید عباس آبیاری دو روز قبل از شهادت : شب ۱۹ دی ماه ۹۴ عباس درحال استراحت بود که در خواب حضرت زینب(س) را صدا میزد . دوستش عباس را از خواب بیدار میکند و عباس خوابش را تعریف میکند... به نقل از شهید بزرگوار عباس آبیاری: در خواب دیدم بانویی قد خمیده مقابلم ایستاده است و مرا صدا میکند، عباس جان پسرم بیا کنارم ، من که متوجه نبودم با من هست پرسیدم با من هستید ؟ بانوی قد خمیده گفت بله عباس جان بیا سمت راستم پسرم که نام برادرم عباس را داری ... بعد شهید عباس آسمیه را صدا کرد عباس جان توام بیا سمت چپم پسرم و بعد شهید رضا نصیری را صدا کرد و گفت پسرم هم اسم عمویم هستی بیا کنارم، شهید مرتضی کریمی را صدا کرد و فرموند :هم اسم پدرم هستی بیا فرزندم ، میثم(شهید میثم نظری) جان توام بیا شما پسرم و بعد با بانوی قدخمیده به داخل نور رفتیم...دو روز بعد از خواب شهید عباس آبیاری در ۲۱ دی ماه ۹۴ ،در منطقه عملیاتی خانطومان هر پنج نفر بشهادت رسیدند. عباس آبیاری یاد شهدا با صلوات 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
«°شهداے فاطمیون°»🇦🇫 ❤شهید محمد جواد رستمی❤ (ابو محمد) 🌷تاریخ تولد : 1369/03/14🌷 💛محل تولد : تهران💛 🌹تاریخ شهادت : 1395/03/26🌹 🧡محل شهادت : شهرک معراته - حلب - سوریه🧡 ☘وضعیت تاهل : متاهل با 1 فرزند☘ 🌼محل مزار شهید : جاوید الاثر🌼 روحش صلوات 🌹 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
💔 من به شما پشت میزهایی که خونبهای هزاران شهید به خون خفته است می‌گویم و از شما می‌خواهم که فقط برای اسلام کار کنید نه برای مقام، چون مقام ارزش انسان را پایین می‌آورد کسانی بودند که دم از بزرگی و ریاست و منیت می‌زدند ولیکن زمین خوردند و شما هم اگر بخواهید برای مقام کار کنید، فورا زمین خواهید خورد پس بیایید برای اسلام کار کنید تا اسلام پشتیبان شما باشد شما از اسلام حمایت کنید و اسلام هم از شما. 💠 برشی از وصیتنامه 🌷شهید علی‌اصغر صفرخانی🌷 فرمانده گردان شهادت لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) شهادت: قلاویزان عملیات کربلای ۱ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊