رفاقت با شهدا
از بهترین اعمال شب قدر بسیار مهم التماس دعا❤️ اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه
#پست_ویژه_شب_قدر
حتما فکر کنیم واقعا این سبک زندگی ما چقدر میتواند در زمینه سازی ظهور حضرت نقش ایفا کند.
نقش-انسان-در-تقدیرات-شب-قدر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾🌹این کلیپ رو به یاد همه ی مدافعان حرم ببینید و اگه دلتون شکست برای دیگران هم بفرستید.
تا همه بدونند مدیون چه کسانی هستند🌹🌾
🕊 @baShoohada
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_850356713759441325.mp3
13.71M
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سوپر_نماهنگ_ویژه
نماهنگی که در فضای مجازی بخصوص در شبهای قدر غوغا کرد
خیلی زیبا و احساسی و حال خوب کن
ویژه لحظات خاص شبهای قدر و خلوت با خود خدا با هندزفری و تنها
قول میدم چند بار پشت سر هم میبینید و با خدا عشق بازی میکنید
سید مجید بنی فاطمه
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda
داستان جالب این سه شهید:
شهید #احمد_نجاریان؛ (تصویر وسط)
وقتی برادرش محمود (تصویر چپ)در عملیات کربلای 4 تو ام الرصاص شهید میشه
جنازه برادرش رو به عقب نمیاره...
در عوض یه مجروح به نام #محمد_عباسی (تصویر راست)رو به دوش میگیره و میاره عقب و بهش میگه:
"من برادر شهیدم رو عقب نیاوردم ولی تو رو آوردم عقب تا بعد از به دست آوردن سلامتیت برگردی و تو جبهه بجنگی"!!
به نقل از: شهید محمد عباسی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
این قضیه رو خود "شهید محمد عباسی" بعد از شهادت "احمد نجاریان" برام تعریف کرد و آه می کشید و میگفت حالا این مسوولیت خیلی روی دوشم سنگینی میکنه...
راوی: حمید پورتقی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
روز سختی تازه میفهمی هوادار تو کیست ؟
بی کس و درمانده وقتی میشوی یار تو کیست ؟
مشتری وقتی که بسیار است ٬ سرگرمی ولی
در کسادی تازه میفهمی خریدار تو کیست ؟
دست و پایت نه ، در آن روزی که قلبت بشکند
تازه در آن موقع میدانی مددکار تو کیست ؟
هرکسی آید عیادت آخر شب میرود
تازه آن هنگام میفهمی #پرستار تو کیست ؟
میرسد روزی که اطرافت نمی ماند کسی !
آن زمان پی میبری یار وفادار تو کیست !
پیش پایت یک نفر خود را به آتش میکشد !
تازه میفهمی که دهقان فداکار تو کیست ؟
میروی یک روز از این شهر و می میرد کسی !
تازه در آن روز میفهمی گرفتار تو کیست ؟!
🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حاج قاسم درحرم مطهر حضرت علی(ع)
🕊 @baShoohada
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
Ostad_Raefipour_Jonoud_Aghl_&_Jahl_Jalase_30_1400_02_12_Tehran_48kb.mp3
26.42M
🎬 #سخنرانی استاد #رائفی_پور
🔖 «جنود عقل و جهل - جلسه ۳۰»
🗓 ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰
🎧 کیفیت 48kbps
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda
قرار بود در نزديكي منزل ماپنج شهيد گمنام را به خاك بسپارند.
من يكي از مخالفين دفن شهدا بودم!با اينكه به شهدا ارادت داشتم اما حس ميكردم منزل ما در كنار قبرستاان قرار خواهد گرفت در نتيجه ارزش مالي خود را از دست خواهد داد لذا پيگيري كردم كه شهدا در جايي ديگر دفن شونداما پيگيري من عملي نشد!
پنج شهيد گمنام در كنار منزل ما در شهرك واوان در اطراف تهران به خاك سپرده شدند.
من هم بسيار ناراحت!فشار رواني وناراحتي من بيشتر بخاطر پسرم بود .
پسر ۱۲ساله من مدتها بود كه از ناحيه استخوان پا دچار مشكل بود به طوري كه قادر به راه رفتن نبود .
بعد از دفن شهدا بيشتر ناراحت بودم وبه كساني كه در كنار مزار شهدا بودند به چشم حقارت مي نگريستم ...
تا اينكه يك شب در عالم خواب ديدم جواني خوش سيما نزديك من آمد .
چهره بسيجيان زمان جنگ را داشت .
ايشان جلو آمد .سلام كرد .وگفت:
ما حق همسايگي را خوب ادا مي كنيم !ا
گرچه نمي خواستي ما دركنار منزل شما دفن شويم اما حالا كه همسايه شديم حق گردن ما داريد!بعد در مورد فرزند مريضم صحبت كردوگفت:براي شفاي پسرت روبه قبله بايست وسه مرتبه باتوجه بگو الحمدالله .
در همين حال هيجان زده از خواب پريدم روبه قبله ايستادم باتوجه وحضور قلب سه بار گفتم :
الحمدالله بعد هم نماز خواندم وخوابيدم.
صبح پسرم مرا از خواب بيدار كرد !به راحتي راه مي رفت .
انگار تاكنون هيچ مشكلي نداشته ،بيماري پسرم به طور كامل برطرف شده بود .
اين عنايت خدابود كه ما همسايگان به اين خوبي پيدا كرديم
کرامات شهدا
راوي: يكي از خادمين شهدا منبع: سايت خمول (بنياد حفظ آثار)
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🕊 @baShoohada 🕊
🌹 آن شهیدی که شب ۱۱ ماه رمضان حضرت بقیه الله (عج) را دید به ما میگوید:
اگر ذره ای از ولایت فاصله بگیریم، شکستمان نه؛ نابودیمان حتمی است.
👈 به نقل از پدر شهید مدافع حرم اسماعیل خانزاده در دیدار با رهبر انقلاب
🕊 @baShoohada
#« توبه لوطیها »
شهید محراب مرحوم حضرت آیه اللّه سید عبدالحسین دستغیب نوشته :
یك نفر حاجی مؤ منی كه از ارادتمندان به مرحوم شیخ محمد تقی مجلسی رضوان الله تعالی علیه بود یك روز لوطیهای محل دورش را می گیرند و می گویند امشب می خواهیم بخانه تو بیائیم.
حاجی از یك طرف می ببیند اگر آنها بیایند با وسائل لهو ولعب می آیند و مشغول فسق و فجور می شوند از طرف دیگر اگر آنها را ردّ كند و جواب رد گوید چگونه با لوطیها طرف شود مرتباً برایش مزاحمت ایجاد می كنند.
ناچارا قبول می كند بعد هم سراسیمه خدمت مرحوم مجلسی پناهنده شده و گرفتاریش را ذكر می كند. مرحوم مجلسی فكری می كند و می فرماید: اشكالی ندارد بگو بیایند، من هم می آیم.
حاجی، مجلسی مهیا میکند.
شیخ مجلسی زودتر از لوطی ها وارد می شود، لوطیها آمدند همین كه وارد خانه شدند دیدند که مرحوم مجلسی در مجلس نشسته است. لوطی باشی ناراحت شد که الان عیش و لهو ولعب جلوی آقا نمی شود كرد و آقا، موی دماغش شده و با بودن اوهیچ كاری نمی شود كرد.
اجمالا پیش خود خیال كرد حرفی بزند تا مرحوم مجلسی قهر كند برود و آن وقت آنها آزاد باشند. گفت : جناب آقا مگر راه و روش ما لوطیها چه عیبی دارد كه بما اعتراض می كنند؟
مرحوم مجلسی فرمود: چه خوبی درشما هست كه آنرا مدح كنیم . گفت هزارها عیب داریم اما باز نمك شناسیم اگر نمك كسی را خوردیم دیگر به او خیانت نمی كنیم تا آخر عمرمان یادمان نمی رود.
مرحوم مجلسی فرمود: این صفت خوبی است ولی آن را در شما نمی بینم . لوطی باشی گفت : در این اصفهان از هركس می خواهی بپرس، ببینید ما نمك چه كسی را خورده ایم كه به او بد كرده باشیم؟
مرحوم مجلسی فرمود: خود من گواهی می دهم كه شما همه نمك بحرامید، آیا با خدای خود چه می كنید ای كسی كه نمك خدا را می خوری و نمكدان می شكنی؟ این همه نعمت خدا را خوردن و استفاده كردن و این جور سركشی كردن و پیروی از هوای نفس نمودن ؟! نمك خدا خوردن و نمكدان او را شكستن ...
این كلمات مرحوم مجلسی كه عین واقع و حقیقت بود در آنها اثر كرده، همگی سرخجلت به زیر انداختند و هیچ سخن نگفتند و پس از مدتی همه رفتند.
صبح اول وقت، لوطی باشی در خانه مرحوم مجلسی را می کوبد. مرحوم مجلسی در را باز میکند و می بیند لوطی باشی است . لوطی باشی می گوید : دیشب ما را آتش زدی، ما را آگاه كردی، ما را توبه ده که از كرده های خود پشیمانیم، مرحوم مجلسی نیز آنها را به عمل توبه و تدارك از گذشته ها راهنمایی می نماید.
#قصص التوابين يا داستان توبه کنندگان / علي ميرخلف زاده
🕊 @baShoohada 🕊
❓چگونه شهید شویم؟!
👤استاد ماندگاری:
به این جملات به خوبی دقت کنید:
👈شهادت بالاترین مدال آسمانی برای اهل زمین است.
👈شهادت مزد و پاداش زندگی مجاهدانه است.
🔸اگر کسی اهل مجاهدت در انواع جهاد باشد، مزد و پاداش او شهادت در راه خداست.
🔸 کسی که میخواهد شهید شود، چه مرد و چه زن، مسیرش فقط و فقط از جبهه و جنگ و تیر و ترکش نمیگذرد. جنگ نظامی برای همه و در همه زمانها و مکانها نیست بلکه اگر او در طول عمر، زندگیای مجاهدانه داشته باشد (جهاد اکبر و جهاد کبیر)، شهادت خود به استقبال او میآید.
🔸 همان گونه که در مورد شهید صیاد شیرازی، شهید احمدی روشن، شهید رضایی نژاد و بسیاری دیگر از شهدا اتفاق افتاد.
🔸 بنابراین نیاز نیست عاشقان شهادت با اصرار فراوان، راه رفتن به سوریه را برای رسیدن به شهادت، بیازمایند. (البته حضور به قدر کفاف نیاز است) شهادت مقامی است که اولیای خدا به آن میرسند و ممکن است کسی در بستر بمیرد ولی به مقام شهادت رسیده باشد.
🔸 به روایتی زیبا در این زمینه اشاره میکنیم:
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: نیست هیچ مانعی وحشتناک تر و هیچ مقامی تیرهتر، میان بنده و پروردگار، از نفس امّاره و خواهشهای او؛ یعنی: این دو چیز بیشتر از همه، بنده را از خدا دور میکنند و قلع و قمع این دو ، میسّر نیست مگر به پناه بردن به پروردگار و عجز و استغاثه به او نمودن و همراه شدن با گرسنگی و تشنگی و سحرخیزی را مواظبت نمودن. پس اگر در حین این نبرد و جهاد با نفس، موت به او رسید و دعوت حقّ را اجابت نمود، پاداش و اجر گرفته و ثوابش برابر ثواب شهید است و در قیامت با شهدا محشور میشود و اگر زیست و به همین حال ماند و انحرافی در او راه نیافت، عاقبت او رضوان اکبر است که رضای الهی باشد.» [مصباح الشریعه، ص:۱۶۹]
📗گزیدهای از کتاب سوژههای سخن۱۰ (سبک زندگی مجاهدانه) استاد ماندگاری
🕊 @baShoohada 🕊
#پست_ویژه_شب_جمعه
بسم الله الرحمن الرحیم
#دلنوشته:
ای خسرو خوبان نظری سوی گدا کن
رحمی به من سوخته ی بی سر و پا کن
😔✋
اغثنی یااباصالح المهدی ادرکنی
💬شهید مهدی زین الدین رحمه الله علیه
📌هرکس شب جمعه شهدا را یاد کند شهدا هم اورا پیش #اباعبداالله یاد می کنند...❤️
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
#قرار_دلتنگی#اولیا_خدا
#قرار_عاشقی#شب_جمعه#کربلا❤️
📌فرستادن #صلوات و #سوره_قدر در شب وعصر جمعه هدیه به امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداه فراموش نشود.
اللهم انانرغب الیک فی دوله الکریمه
*مکاشفه شهیدعبدالحسین برونسی با حضرت زهرا( س )*
موضوع: شهدائی
🔰شهید برونسی فرمانده است توی عملیات رمضان، تیربار دشمن می گیره تو گردان عده ای شهید میشن گردان زمین گیر میشه. 😞
سید کاظم حسینی میگه :
من معاون شهید برونسی بودم،
اصلا بچه ها نمی تونستن سرشونو بلند کنن،
یه دفه دیدم شهید برونسی بیسیم چی و پیک و
همه رو ول کرد و رفت یه جاافتاد به سجده
رفتم دیدم آروم آروم داره گریه می کنه،
میگه یا زهرا مدد، مادر جان مدد...😭
بهش گفتم: حالا وقت این حرفا نیس ،
پاشو فرماندهی کن !بچه های مردم دارن شهید میشن،
ولی شهید برونسی انگار مرده بود و اصلا توجهی به این خمپاره ها و حرفهای من نداشت.
گفت : بعد از لحظاتی بلند شد و گفت:
سید کاظم ؟ گفتم: بله ؟
گفت: سیدکاظم اینجا که من ایستادم قدم کن،
25 قدم بشمار بچه های گردان رو ببر سمت چپ،
بعد 40 قدم ببر جلو.
گفتم : بچه ها میتونن سرشونو بلند کنن
عراقی ها تیربارو گرفتن تو بچه ها. چی میگی؟
گفت : خون همه بچه ها گردن من، من میگم همین.
گفت : وقتی این دستورو داد آتیش دشمنم خاموش شد، 25 قدم رفتم به چپ، 40 قدم رفتم جلو،
بعد یه پیرمردی بود توی گردان ما خوب آرپیچی می زد دفه شهید برونسی گفت فلانی آرپیچی بزن،
گفت : آقای برونسی من که تو این تاریکی چیزی
نمی بینم 😳
گفت : بگو یا زهرا و شلیک کن.
می گفت : یا زهرا گفت و شلیک کرد و خورد به یه تانک و منفجر شد.
تمام فضا اتیش گرفت و روشن شدفضا،
گفت اون شب 80 تانک دشمن رو زدیم و بعد عقب نشینی کردیم 💪
چند روز بعد که پیش روی شد و رفتیم شهدا رو بیاریم، رفتم اونجا که شهید برونسی به سجده افتاده بود
و می گفت یا زهرا مدد 😭
نگا کردم دیدم جلومون میدون مین هست.😳
قدم شماری کردم 25 قدم به چپ دیدم معبریه که دشمن توش تردد می کرده
اگر من 30 قدم می رفتم اونورتر توی مین ها بودم
40 قدم رفتم جلو دیدم میدان مین دشمن تموم میشه رفتم دیدم اولین تانک دشمن رو که زدن فرمانده های دشمن با درجه های بالا افتادن بیرون و کشته شدن.
شهدا رو که جمع کردیم برگشتیم تو سنگر نشستم، گفتم آقای برونسی من بچه ی فاطمه ام ، من سیدم،
به جده ام قسم از پیشت تکون نمی خورم تا سِر اون شب رو بهم بگی،
تو اون شب تو سجده افتادی فقط گفتی یا زهرا مدد، چی شد یه دفه بلند شدی گفتی 25 قدم به چپ؟
40 قدم جلو، بعد به آرپیچی زن گفتی شلیک کن؟ شلیک کرد به یه تانک خورد که فرماندهان دشمن تو اون تانک بودن ؟ قصه چیه؟
گفت سید کاظم دست از سرم بردار!
گفتم نه تا این سِر رو نگی رهات نمیکنم،
گفت میگم ولی قول بده تا زنده ام به کسی نگی☝️
گفتم باشه!
گفت : تو سجده بودم همینطور که گفتم یا زهرا مدد، (توعالم مکاشفه) یه خانومی رو دیدم
به من گفت چی شده؟
گفتم بی بی جان موندم؛😔 اینا زائرین کربلای حسین تو هستند، اینجا موندن چه کنم؟😭
گفت : آقای برونسی جلوت میدون مینه، حرکت نکن، 25 قدم برو به سمت چپ، اونجا معبر دشمنه، از اونجا بچه ها رو 40 قدم ببر جلو میدون مین تموم میشه فرمانده های دشمن یه جا جمع شدن تو تانک جلسه دارن آرپیچی رو شلیک کن ایشالا تانک منفجر میشه و
شما ان شاء ا... پیروز میشی😍
#شهید_عبدالله_برونسی
🕊 @baShoohada 🕊