#پايى_كه_نمى_خواست...!!
🌷چند روز قبل از عمليات، ناخن پايش به شدت عفونت كرد، طوريكه ديگر قادر به حركت و حتى پوشيدن پوتين نبود. بهمين خاطر، فرماندهان تصميم به عدم شركت او در عمليات گرفتند. او به محض اينكه از اين قضيه با خبر شد....
🌷....سريع رفت و پوتين هايش را پوشيد و بندش را هم محكم بست و آمد و بدون هيچگونه ابراز دردى قاطعانه گفت: پايى كه بخواهد مرا از عمليات جا بگذارد اصلاً نمى خواهم راحت باشد. شهيد سيداحمد برقعى در همان عمليات جاودانه شد.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#دست_در_دست_هم....
🌷در عمليات كربلاى ٥، هنگامى كه نيروهاى بعثى پاتك كرده بودند و ما شديداً مشغول نبرد بوديم، متوجه شدم كه خمپاره اى درست بين آن دو بسيجى به زمين اصابت كرد و به سختى مجروحشان نمود. آنها همه جا با هم بودند؛ از بچگى هر كارى كه مى كردند، هر جا مى رفتند همه را با هم بودند و اين بار هم با هم به جبهه آمده بودند.
🌷وقتى گرد و غبار فرو نشست و آنها ديدند كه موج انفجار بينشان فاصله انداخته، با همان حالت نيمه جان و زخمهايى كه برداشته بودند، به صورت سينه خيز به طرف هم آمده و با سختى بهم رسيدند و دست در دست يكديگر، پروازى ابدى را آغاز كردند....
راوى: رزمنده دلاور شعبان تيمورى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
-📞📻
📻••
-
تو ²³سالگیش بہ جایے رسید کہ
دشمن میترسید از مقابلہ بآهاش؛
دست بہ ترورش زدن..!
²³سالگۍ تو رد کردۍ؟
یا موندھ برسے؟
راستے کجایۍ؟! (:
-
-
♥️| #جہادمغنیه
روزتون شهدایی🌤
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
مملکتی رو که شهدا پاک کردهاند آلوده نکنیم ! 🌱
#آیتاللهجوادیآملی
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
در این دنیای آشوب
در این تلاطم روزگار
بااین دریایآشفتهیخیال
یادتو...❤
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
با همان آبـی کہ من پُشت سر تو ریختم
سوختم رحمـی کن و خاکسترم را جمع کن
وقت رفتن کوه بودے حالا #تابوت و #پلاکـ
حسرتِ چشمان خیس دخترم را جمع کن...
#همسران_شهدا💔
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
⚘﷽⚘
تقدیم به مادران صبـــور شهدا:🌷
با قابِ عڪست دوستـی چند سالہ دارد
حجم دلتنگـی اش را فقط عڪس هــا میدانند....😔🌷
می گفت:اوایلی که شهیدشده بود همه می گفتند شهدا زنده اند اما معنی این حرف رو نمی فهمیدم...🌷
یه شب سر دلتنگی خیلی بهش گله کردم باهاش حرف می زدم که چطور🌷 مراقب منی؟ چطور زنده ای اما نیستی؟
با گریه خوابم برد دیدم عباس بال داره هر کجا که من می رفتم همراهم میومد گاهی میومد کنارم کارمو راه می انداخت و میرفت آسمون....🌷
از خواب پریدم و گفتم: "وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللهِ اَمواتاً بَل أَحياء عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ" 🌷
شهادت: عملیات والفجر ۳، مهران
#پاسدارشهیدعباسزمانی🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#عشق قیمت ندارد
تو بگو این لحظه چند ؟!
#به_یاد_شهدای_مدافع_حرم
صلوات
🌹#شهدای_مدافع_حرم ღ
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
عبدالحسين در بيمارستان مشهد بسترى بود و من هم نيز بستري بودم . گه گاه به او سر مىزدم ، از ناحيه سر مجروح شده بود، حالش خوب نبود، يك شب نزديك اذان صبح مادرش سراسيمه نزد من آمد و گفت : عبد الحسين حالش هيچ خوب نيست . سريعا بالاى سرش رفتم ، او را به نرده هاى تختش بسته بودند كه به زمين پرتاب نشود. گاهى تكان هاى شديدى مىخورد و سپس بىهوش مىافتاد.
پزشك بالاى سرش آورديم ، با داروهاى آرام بخش تا حدودى آرام گرفت و بىهوش روى تخت افتاد. مدتى بعد ناگاه بلند شد و نشست و مرا صدا زد و گفت : «خاك تيمم بياور » مردد بودم بياورم يا نه ؟ چون بعيد مىدانستم وقت را درست تشخيص بدهد، به هر حال آوردم ، تيمم كرد، مهر خواست ، مهر را روى زانويش گذاشت ، تكبيره الاحرام بست ، با حالتى عجيب با خداى خود حرف مى زد، منتظر بودم سلام نماز را بدهد تا با او صحبت كنم ، قبول باشدى بگويم و از احوالش جويا شوم . نماز با تكبيره الاحرام شروع شد ولى با سلام تمام نشد، در نماز عشق عبدالحسين نزد معشوقش رفت و سلام نماز را در بهشت گفت .
خاطره ای از شهید علی اکبر شیرودی
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
اینجامزارشهیدی درگلزار شهدای بهشت زهرای تهران است که وصیت کرده🌷 برروی مزارش هیچ ننویسندوهیچ عکسی نگذارندچون شرمنده🌷 دیگرهمرزمانش است که پیکرشان برنگشته است ومیخواهد گمنام بماند🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada
#سخنشهید 🌱🍃
میگفت:
من یک چیزی فهمیده ام...!
خداشهادت را؛
همیشه به آدم هایی
داده که در کار، سختکوش بوده اند...!
#شهید_محمودرضا_بیضایی
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
|💛|
•◇ #ٺلنگـرانہ◇•
ما قطـعہ شـهدا رو
واسہ لایو و سلفے و پست خواستیم..!
ڪاش یڪ بار نگاه بہ قبرها میڪردیم
یڪم ازتاریخ تولد و شهادتها
خجالت میڪشیدیم💔...|
| دوستی با شهدا |
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊