eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
657 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
Monajat - Hajmahdirasuli - Shab4moharam1440 - sarallahzanjan.mp3
12.34M
هواتو کردم... :)💚🍃 اسیر دردم بزار منم بیام حرم دورت بگردم🙃 . نزدیک سحر دل آرام کنید✨ 🎤- حاج مهدی رسـولی 🖤- . 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش رضا هست🥰✋ *اولین پاسدارے که او را اسیر و سرش را بریدند*🥀🖤 *شهید رضا رضائیان*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۴۰ تاریخ شهادت: ۲ / ۱۰ / ۱۳۵۹ محل تولد: اصفهان محل شهادت: سلمانیه 🌹همرزم←شهید محسن موهبت و رضا را اسیر کردند🥀رضا چون سپاهی بود و برچسپ سپاه روی سینه اش بود او را زجر دادند🥀افسر عراقی رضا را به پشت خواباند و دستور داد دستش را ببندند. ضربه ای ديگر با قنداقه تفنگ به سرش زدند رضا از حال رفت🥀اما هنوز بی هوش نشده بود *کارد را در گردنش فرو کردند و خون به بيرون فوران زد*🖤سربازان عراقی گاه جلوی چشمان خود را ميگرفتند که آن صحنه را نبينند.دستان خون آلود افسر هر لحظه بيشتر قوت ميگرفت *اصرار داشت که سر رضائيان را از بدن جدا کند*🥀 محسن دست و پا زدن رضا را ميديد و ديگر درد خودش را فراموش کرده بود. دستان بسته اش سعی در آزاد شدن داشت اما بی فايده بود🥀کارد افسر کُند بود و نميتوانست کارش را به راحتی انجام دهد🥀 *افسر عراقي اصرار داشت که گلوی رضا را گوش تا گوش ببرد*🥀خون زمين اطرافش را رنگين کرده بود🖤 ديگر چاره ای جز جدا کردن سر رضا نداشت *با يک فشار ديگر کار را تمام کرد و سرش را از بدن جدا نمود🥀و سرش را برای صدام بردند*🥀🖤 برادرش علی در سال ۶۳ بعد از او به شهادت رسید🕊️در نهایت رضاے ۱۹ ساله *با پیکری بی سر*🥀به وطن بازگشت🕊️🕋 *شهید رضا رضائیان* *شادی روحش صلوات* 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
_کجایۍپس‌چرادستمو‌نمیگیرے؟؟؟ من‌کہ‌بهت‌گفتم‌ازاین‌زمین‌بدم‌میاددلم‌آسموݧ‌میخواد🌱 +مݧ‌همینجام‌درست‌کنارت✨ _چراگفتي‌ولۍ... +ولی کارات زمینیهـــ🖤 ...🕊 ♥️ روزتون شهدایی🌤 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6001110000267691621.mp3
1.95M
🗣✨ وقتےشما‌از‌این‌وان‌طعنه‌میخورید و‌لاجرم‌به‌گوشه‌اتاق‌پناه‌میبرید..😔 وباعکس‌های‌ما‌سخن‌میگویید و‌اشڪ‌میریزید.. به‌خدا‌قسم‌این‌جا‌کربلامیشود..💔 و‌برای‌هریڪ‌از‌غم‌هایِ‌دلتان این‌جا‌تمام‌شهیدان‌زار‌میزنند.....(: !🌱 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#⃣خاکریز خاطرات 🔸طنز جبهه🔸 ⚡️شیطنت های انفجاری⚡️ 🖊از اوایل جنگ با وجود کم بودن سن و سالش در جبهه حضور داشت به عنوان فرمانده گروهان چهره‌ی شناخته شده‌ای بود. در گردان کمیل لشکر المهدی (عجل الله تعالی فرجی الشریف) و سپس گردان ابوذر حضور فعال داشت. این فرد اصغر خراس بود. نامش با تله‌های انفجاری و اقدامات جسورانه عجین شده بود. هر یک از بچه‌ها که به او نزدیک می‌شد از شیطنت‌های او در هاله‌ای از ترس و ابهام به سر می‌برد. اگر کسی قصد وارد شدن به چادر یا اتاق او را داشت، برای اینکه در دام تله‌های انفجاری او گرفتار نشود، باید با دقت همه زوایا و خفایای چادر او را بررسی می‌کرد ، بعد وارد می‌شد. چرا که او تله‌های انفجاری خفیفی به کمک چاشنی مین کار گذاشته بود که در صورت منفجر شدن مانند بمب واقعی صدا تولید می‌کرد و حسابی طرف مقابل را می‌ترساند. حتی اتفاق افتاده بود که وی  کتابی را به دوستانش هدیه داده بود. پس از باز کردن، کتاب منفجر شده و بچه‌ها حسابی ترسیده بودند. او در انفجار و تخریب متخصص واقعی بود. بارها کارهایی را به صورت ابتکاری انجام داده بود که هم برای نیروها جالب بود و هم یک نوع آموزش تخریب محسوب می‌شد. کارهای او در آموزشها و مانورها کاربرد فراوان داشت. اگر چه دست ساخته‌های او در بسیاری از موارد باعث وحشت بچه‌ها می‌شد ولی در عین حال آنها از کارهای جالب او به وجد می‌آمدند و چیزهای بسیاری را از او می‌آموختند. این رزمنده متفکر و شجاع در نهایت در یکی از مانورهای بسیج به درجه رفیع شهادت نائل آمد و دوستانش را در سوگ خود نشاند. روحش شاد. __________ منبع: مسعود فرشیدنیا ، 📚کتاب گردان ابوذر ۱ ، انتشارات بونیز، ۱۳۹۰ «حماسه و شوخی های رزمندگان گردان ابوذر لشکر ۳۳ المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من دقایقی رانميشناختم ؛ ولی هر روز ميديدم که کسی می آيد و چادرها و آبگير ها را تر و تميز ميكند . با خودم فکر ميکردم كه اين شخص فقط چنين وظيفه ای دارد . يک روز هر چه چشم به راهش بودم تا بيايد و باز به نظافت و انجام وظايفش بپردازد ، پيدايش نشد و احساس کردم که او از زير کار شانه خالی ميکند . از اين رو ، خود به سراغش رفتم و گفتم: چرا امروز نيامدی؟! او در پاسخ گفت: چشم الان می آيم . مجاهدينی که نظاره گر چنين صحنه ای بودند سخت ناراحت شدند و گفتند ، تو چه ميگويی؟ او فرمانده لشکر است . من که از اين نظر احساس شرمندگی ميکردم ؛ در صدد عذر خواهی برآمدم . اما او بود که کريمانه و با متانت گفت: اشكال ندارد . و با خنده از کنار ماجرا گذشت...... 🌷شهید اسماعیل دقایقی🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش حسن هست🥰✋ *خبر از شهادت🕊️ آخرین سلام🕊️* *سردار شهید حسن انتظاری* 🌹 تاریخ تولد: ۳ / ۱ / ۱۳۴۱ تاریخ شهادت: ۲۲ / ۱۲ / ۱۳۶۳ محل تولد: یزد / محله گنبد سبز محل شهادت: شرق دجله 🌹همرزم← هر شب متوسل به چهارده معصوم(ع) میشد و دعای توسل می‌خواند🌷او در جبهه دوبار مجروح شد🥀 *یك بار از ناحیه پا كه تمام ماهیچه‌هایش خرد شده بود🥀و یك دفعه هم تركش به او اصابت كرد* همسرش← دفعه آخری كه میخواست به جبهه برود. به من گفت: نوروز امسال خیلی جالب است🎍 *من شهید می‌شوم*🕊️🥀در دفترچه یادداشتی چیزی برایم نوشت *و گفت این آخرین خط از من است كه می‌بینی*✍️🥀همرزم← در شبی كه شهید شد *صد مرتبه سوره توحید را خواند*🌷موقع رفتن به عملیات *سربه سجده گذاشت و حدود یك ساعت گریه كرد كه زمین خیس شد*🥀قبل از رفتن به عملیات به رزمندگان گفت: *من امشب با خون خودم محاسنم را خضاب و یا حنا میكنم.»🕊️* سرانجام او مطابق حرفهایش در عملیات بدر *که فرمانده گردان امام علی(ع) بود به علت شلیك تیر مستقیم تانك🥀و اصابت تركش به پیشانی🥀 به شهادت رسید*🕊️ او صورتش را به طرف كربلا میكند💫 *و ذكر السلام علیك یا اباعبدالله(ع) را میگوید*🌷 و شهید میشود.🕊️🕋 *سردار شهید حسن انتظاری* *شادی روحش صلوات* 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰فرمانده شهیدی که معجزه‌ای در جبهه‌ها بود برادر شهید حمید‌رضا گلکار درباره مجروحیت شهید حمید‌رضا می‌گوید: حمیدرضا در عملیات رمضان مجروح شده بود ترکش ناحیه فک و دهانش را تکه تکه کرده بود، او را با هواپیما به بیمارستان منتقل کردند، ترکش در قسمت نخاع گردنش متوقف شده بود وقتی دکتر عکس رادیولوژی را دید گفت ،اگر می‌خواهید معجزه ببینید به این عکس نگاه کنید، اگر ترکش فقط یک میلیمتر جلوتر رفته بود نخاع او به طور کامل قطع می‌گردید.. واقعاً عجیب بود پزشک معالج نیز برای او گریه می‌کرد و می‌گفت: این جوان درد بسیار زیادی را تحمل می‌کند با این که نمی‌تواند صحبت کند ولی چشم‌هایش همه چیز را می‌گوید. 🌷شهید حمیدرضا گلکار🌷 فرمانده تیپ حبیب بن مظاهر شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۱ عملیات خیبر،طلائیه 📎پس از 9 سال پیکر مطهر و پاکش به خاک وطن بازگشت و در گلزار شهدای امامزاده محمد حصارک کرج آرام گرفت. 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
✨خدایا به رد پاهایشان به قطره قطره خونشان به قلب پر اضطرابمان به اشتیاق قلبشان قسم میدهیم جوانانمان را عاقبت به خیر بگردان و عاقبت مارا ختم به شهادت کن . ✨"اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک"✨ 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان زیبای شهید جهاد مغنیه 🥀🥀 انشالله که شرمنده خون شهدا نشویم 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
شادی از جنس شهدا.mp3
6.07M
💌 من یقینی میخوام که منُ سست نکنه؛ 🌟 مثل شهـــدا .... که مشکلات و گرفتاری ها منُ از دویدن برای امام زمان باز نداره! که تردید نتونه منُ زمین بزنه! باید چیکار کنم به این یقین برسم؟ دانلود 👌 🎤 🍃 🌼🍃 @takhooda 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جبهه بود و همه چیزش صلواتی! اصلا کدام وجهی ، بهایِ این همه صفا می‌شد؟ 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید مدافع حرمی ڪه بادیگارد دڪتر احمدے نژاد بود🌷 🌷همسر شهید مدافع حرم: درست وقت اذان بود که به سالن عروسی رسیدیم. عبدالله از مسؤولین سالن خواست که صدای اذان در سالن پخش شود و بعد از پخش اذان، نماز جماعت را همان جا برپا کرد.🌷 🌷مادر شهید: آمدم کنارش نشستم، سرش را بالا آورد و گفت: مادر جان شما پنج پسر داری. - خوب، که چی؟ - بالاخره باید زکات و خمس این بچه‌ها را بدهی! از حرف عبدالله جا خوردم. هنوز ذهنم درگیر حرفهایش بود که گفت: مادر جان سؤالم از شما این است که فردای محشر اگر حضرت زهرا(س) از شما بپرسد چرا یکی از پسرهایت را برای دفاع از حرم دخترم نفرستادی، چه جوابی داری؟ چیزی در جواب سؤالش نداشتم که بگویم، واقعاً چه جوابی می‌توانستم بدهم؟ با همین جملات و حرفها دل مرا به دست آورد و رضایتم را جلب کرد.🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
حججی که بود؟... که بود که با یک نگاهش عالم به آتش کشیده شد؟!...🔥 حججی که بود؟... که بود که با صلابتش داعشی را اسیر خود کرده بود؟!... اصلا چه کسی گفته است که او اسیر داعشی ها بود؟!... به راستی که داعشی ها اسیر او بودند... اسیر نگاهش،صلابتش اسیر ایمانش،استواری اش اسیر غیرت و جوانمردی اش... اصلا ... همه عالم اسیر اوست...😔 همه عالم اسیر بزرگمردی اش هستند... آقا محسن تو که بودی ؟ که بودی که با شهادتت چشم دنیا را باز کردی؟! که بودی که همه نگاه ها را به خودت جلب کردی و نشان دادی که شیعه مرتضی علی هستی؟! آقا محسن ! این دنیا سخت است...😞 نگه داشتن دین در این دنیا، مانند نگه داشتن آتش در کف دست است...💢 تو... چطور توانستی آتش را در کف دستت نگه داری؟!👉 آقا محسن! می دانیم که گنهکاریم😣 ولی... همه امیدمان به شفاعتی از سوی توست.❤️ 💗اللهم الرزقنا شهادت💗 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸🌸🌸 تا حالا شده دلت بخواد، کسی تورو فقط به خاطر "خودت" دوست داشته باشه؟ گروه رسانه ای با ما همراه باشید و ما رو به بقیه دوستاتون معرفی کنید. 👇👇👇👇👇😉 تلگرام 🆔@RasanehRasam سروش 🆔@RasanehRasam اینستاگرام 📷Instagram.com/RasanehRasam آپارات 📺aparat.com/RasanehRasam