eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
657 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از فرمانده ها میگفت: شهید امین ڪریمي ڪه به شهادت رسید، خبر شهادتشو تو هیئت به بچه‌ها دادیم... میگفت: بعد از خبر شهادت امین بچه‌ها همه بی‌تاب شده بودن و ... محمّد هم حتما اونجا دیگه نمیتونه طاقت بیاره... امین ڪریمی شب تاسوعا شهید شد و محمدرضا دهقان آخرین شب محرّم در عملیات محرم... هردو شهید هم یڪ‌جا دفن شدند... امامزاده علی‌اڪبر چیذر چه زیباست داستان های شهدا... خدایا کمک کن مارا ڪه ادامه دهیم راه و آرمان شهدایمان را... 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 رب الشهدا و الصدیقین🌹 توی این همه عملیات، فقط یک بار دیدم گفت: «راه دشمن را از یک طرف باز بگذارید که بتواند فرار کند.» توی عملیات آزادسازی سد بود. می گفت: «اگر نتوانند فرار کنند، به فکر خراب کردن سد می افتند.» وارد تأسیسات سد که شدیم، دیدم کف ورودی سد نوشته اند محمود کاوه؛ که هر کس آمد، اسم محمود را لگد کند و تو برود. بس که از محمود متنفر بودند. 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
جاے شهید بیضائی خالی ڪه😔 رفیقش میگفت: خیلی دلتنگش بود یه شب تو خواب دیدمش پرسیدم الان کجایی؟چیکار میکنی؟ گفت همیشه و همه جا همراه هستم 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*آخـریـن نـَبـَرد...*🌙 *شهید محمد ظهیری*🌹 تاریخ تولد: ۱۰ / ۱۱ / ۱۳۶۸ تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: منبع آب ، اهواز محل شهادت: سوریه *🌹پدر شهید← به دلیل شرایط و محدودیت‌های شغلی‌ محمد هیچ اطلاعی به ما ندادند.🍁ابتدا فکر می‌کردیم برای انجام ماموریت در تهران به سر می‌برد.💫 بعد از گذشت یک‌هفته بی‌خبری تماس گرفت📞 و گفت برای انجام ماموریت با عده‌ای از بچه‌های نیرو زمینی سپاه در سوریه مستقر شده‌اند.🌙 برادر شهید← محمد برای همه خیلی دلسوز بود🥀و در حدّ توان به من و دوستانش از همه‌ لحاظ به‌ویژه از نظر مالی کمک می‌کرد.🍃یکی از مهمترین ویژگی‌های خوب برادرم، یاری‌رساندن به مردم بود🌙 و این مسئله را چندین بار مشاهده کردیم.🌷اگر کسی مشکل مالی داشت و نمی‌توانست به او کمک کند،🥀در حدّ توان کارهایی انجام می‌داد تا بتواند در جهت رفع آن مشکل قدم بردارد.🪄 در بحث کمک به فقرا همیشه پیش‌قدم بود.💫حتی چندین‌بار به منظور محرومیت‌ زدایی در قالب اردوهای جهادی به نقاط مختلف کشور سفر کرد.🍃راوی← ساعت 2 بعد از ظهر، مصادف با تاسوعای حسینی،🏴در شهر حلب در نبردی چند ساعته با تروریست‌های تکفیری‌💥محمد و همرزمانش محاصره می‌شوند؛🥀سپس عقب‌­نشینی می­‌کنند.🥀در حالی­که یکی از هم‌رزمانش در گودالی محاصره می‌شود؛🥀محمد برای نجات و پشتیبانی از هم‌رزمش به مقاومت ادامه می‌دهد،💥 که توسط تک تیرانداز دشمن💥 سر محمد مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد🥀و او در روز تاسوعا🏴 به درجه رفیع شهادت نائل می‌آید*🕊️🕋 *شهید محمد ظَهیری* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 🕊🖤 ‍🕊﷽ 🌹 خاڪریز خاطرات (خدایا ما را سعید بدار و شهید بمیران!) ♦️ برخے اوقات ڪه توفیق حضور در منزل شهدا را پیدا می‌ڪردم و به همراه سید عبدالحسین به دیدار خانواده شهدا می‌رفتیم، طبق روال جارے زیارت عاشورا می‌خواندیم و سید از من می‌خواست ڪه زیارت را بخوانم. 🌷 وقتے هم ڪه شروع می‌ڪردم اولین ناله‌ایے ڪه بگوشم می‌رسید صداے سید بود و بعد از پایان زیارت عاشورا از ایشان می‌خواستم ڪه دعا ڪند و تنها دعایے ڪه همیشه آن را تڪرار می‌ڪرد این دعا بود: 🔆《خدایا ما را سعید بدار و شهید بمیران!》 🎤 : همرزم شهید 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمیدونم اسم این چی بود ادمینش کی بود؟ چندتا عضو داشت؟ اما دمشون گرم که تا آخر وايسادنو لفت ندادن تا ماها برامون مشكلي پيش نياد و اينجا به راحتي پست بذاريم بزرگ مردان بی ادعا 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
📩‌ اگر دلتان گرفت، یاد کنید... قطعا" شما از مصیبت بی بی ام المصائب کوچکتر است...😔 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون برادر حسین هست🥰✋ *وفاے به عهد...*🌙 *شهید حسین جمالی*🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۷ / ۱۳۶۵ تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: فارس/فسا ،خورنگان محل شهادت: سوریه *🌹مادر شهید← بعد از ماه محرم و صفر قرار بود داماد شود🎊 اما خواست خدا بر این بود که بجای رخت دامادی خلعت شهادت بپوشد🕊️حسینم در ماه محرم متولد شد 🎊ما به رسم هر ساله در روز تاسوعا نذری می‌پزیم🍲 و بانی آن حسین بود، آن روز تمام وسایلهای نذر را خرید🍲سپس لباسهایش را جمع کرد و درون ساک گذاشت.🥀از زیر قرآن ردش کردم و آب را پشت سرش ریختم💦 با یک چشم پر از غم و عمیق نگاهم کرد و رفت سوریه🥀سوم محرم زنگ زد گفت مادر چه خبر از حسینیه⁉️گفتم: مادر کی میای ؟ گفت: روز تاسوعا خانه هستم🕊️همرزم← شب عملیات بود.💥 قرآن در دست گرفته بودم و بچه ها از زیر آن می‌گذشتند🌙حسین با موتور چهارچرخ در حال گذشتن از زیر قرآن بود که گفت: دعا کن فردا اولین شهید روز تاسوعا باشم🕊️مادر ← روز تاسوعا شد و ما طبق روال هر ساله، در آشپزخانه حسینیه نذر را بار گذاشتیم🍲هر که می‌آمد می‌پرسید حسین کجاست؟⁉️ می‌گفتم: زنگ زدم گوشیش خاموشه حتما توی راهه💫اما همان روز خبر شهادتش را آوردند🕊️گفت تاسوعا بر می‌گردم برگشت اما جور دیگر🥀او با سر بند یا فاطمه الزهرا(س) با اصابت تیر به پهلو🥀در روز تاسوعا🏴 شهید🕊️و به سیمرغ محرم شهدای عملیات محرم ملقب گردید*🕊️🕋 *شهید حسین جمالی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطرات_شهدا 🌷 💠ویزای اربعین 🔰صبح بود قراربود شب ساعت8 حرکت کنیم ؛ 9 صبح بود هنوز نداشتم ویزاکه هیچی 😢 🔰جلوی در اداره بودم ،حسین زنگ زد📞،سلام داداش خوبی _نوکرم توخوبی؟ +گرفتی گذرنامه رو ازصبح استرس تو رو دارم😔 🔰داداش گفتن بیام اداره گذرنامه ، اونجاس +باشه داداش گرفتی بهم بگو ردیف میشه،باشه چشم.قطع کرد رفتم تو خیلی شلوغ بود👥👥 پرسیدم گفتن کلا صادر نشده ❌باید بشینی شانست بزنه امشب🌙 بدن وگرنه فردا... 🔰بابغض😢 زنگ زدم حسین📞 بهش گفتم نمیشه من بیام شمابرید.حسین گفت: این چه حرفیه ماقرارگذاشتیم بریم توکل داشته باش درست میشه👌 اگه نشد فردا صبح میریم.گفتم نه برنامه هاتون خراب میشه 🔰گفت نه نهایتش بچه ها روراهی میکنیم من وتو با اتوبوس🚎 میریم دلمو گرم کرد❤️ داخل جا نبود بشینم ایستاده بودم 🔰ساعت شد ۶ عصر پیام داد چه خبر گفتم داداش هنوز ندادن هربیست دقیقه ⌚️اسم ۱۰ نفرمیخونن تحویل میدن گفت باشه داداش تااینجا اومدی بقیشم ردیف میکنه گفتم دارم ازاسترس😥 میمیرم 🔰گفت ی ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو من خیلی قبول دارم✅ گره کارمنم همین باز کرد( اخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت) گفتم باشه داداش بگو گفت تسبیح داری📿 گفتم اره 🔰گفت بگو (س) حتما سه ساله ارباب نظر میکنه منتظرتم😊 قطع کردم چشممو بستم😌 شروع کردم الهی به رقیه س الهی به رقیه س... 10 تانگفتم که یهو گفت این 5 نفر اخرین لیسته📜 بقیش فردا توجه نکردم همینجور ذکر گفتم که یهو خوندن😍 🔰بغضم ترکید باگریه😭 گرفتم رفتم سمت خونه حاضر بشم؛وقتی رو دیدم گفتم درست شد اشک توچشمش حلقه زد😭 گفت (س) 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با یه قایق موتوری آر پی جی کل نیرو دریایی تروریستی آمریکا رو فروریخت،💥 وقتی اسیر شد آمریکایی‌ها طوری شکنجه‌اش کردن که پیکرش رو نتونستن نشون پدرش بدن،🥀 پیکرش پر از میخهای بلند و ضخیم بود طوری که از هم پاشیده شده بود.🥀 🌷شهید نادر مهدوی🌷 یادش با صلواتـــــــــــــــــــ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام‌ دوستان مهمون امروزمون برادر پویا هست🥰✋ *مسافر تاسوعا...*🕊️ *شهید پویا ایزدی*🌹 تاریخ تولد: ۱/ ۶ / ۱۳۶۲ تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: لنجان ، اصفهان محل شهادت: سوریه *🌹راوی← آقا پویا در انجام کارهای خیر خیلی فعال بود🌙 و به صورت ناشناس به نیازمندان کمک مالی می‌کرد💫بعضی مواقع بسته ها را می‌داد و می‌گفت بگید از یه مرد غریبه هست🌙حتی چهره اش هم آشکار نمی‌کرد🌷همسرشهید← یک ماه قبل از اعزام به سوریه به خانه آمد و گفت: "من امشب می‌روم گلزار شهدا و شب هم نمی‌آیم".🍁فهمیدم دوباره هوایی شده است، آن شب را به سختی صبح کردم،🥀صبح با چشمان پف کرده آمد.‼️فهمیدم او هم گریه کرده است.🥀گفت: "من هیچ دلبستگی به دنیا ندارم فقط تنها دلبستگی‌ام، تو و ریحانه هستید از شهدا خواستم این دلبستگی را از من بگیرند".🌙وقت اعزام پویا بود🥀من و دخترم گریه میکردیم🥀ریحانه میخواست همراه پدرش برود،🍂 آقا پویا سوار ماشین شد🚖 بدون اینکه نگاهمان کند رفت،🕊️ چند دقیقه بعد تماس گرفت تا ببیند ریحانه آرام شده یا نه؟📞 و من هم گفتم بله و او هم خداروشکر کرد،🌙 همسرم اصلا طاقت گریه های من و دخترمان را نداشت🥀 ولی آن روز فهمیدم واقعا از ما دل کنده است،🌙پویا فرماندهی تانک را به عهده داشت💫و به گفته همرزمانش مسیر عملیات را پاکسازی و پیشروی می‌کردند🪄ایشان روز جمعه بود که با اصابت موشک کورنت اسرائیلی به تانکش💥در روز تاسوعای حسینی🏴عباس گونه🥀شربت شهادت را نوشید.»🕊️بهشت گوارای وجودتــ مسافر تاسوعا*🕊️🕋 *شهید پویا ایزدی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تعریف میکرد میگفت تا عمر دارم عذاب وجدان دارم... 🥀 یادمه روزای جنگ بود... حالم بد بود و خسته بودم و عصبی... اومدم پشت یه دیوار قناصه رو گذاشتم زمین و بهش تکیه دادم... که ناگهان خاکی از زمین بلند شد و یک ماشین ایستاد خاک بالا بود و ماشین که رفت یکی اومد طرفم دیدم بهنامه بیشتر عصبی شدم چون که چندین بار برش میگردوندیم عقب باز می دیدیم وسطه میدونه بلند شدم یک سیلی محکم زدم تو صورتش... 😔 با بغض یه اسلحه گرفت طرفم گفت بیا داداش از عراقیا اسلحه برات غنیمت آوردم😢 و برای همیشه شرمندم کرد 😭😭😭😭 🕊🌱 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم دو سه تا 🌹❤️🌹 درباره حاج آقا سید علی اکبر (ره)، آزادگان نقل می کنند: هر وقت حاج آقا را با خیزران می‌زدند؛ بعدش روضه حضرت زینب سلام الله علیها می‌خواند و گریه می‌کرد. می گفت: «ما مَردیم و بدنمون آماده رزم، وای به حال زن‌ها و بچه‌ها.» . 🔶افسر نزار جدی بود. از آن سنگ‌دل‌ها. از کنارشان رد می‌شد؛ که حاج‌آقا ابوترابی(ره) از صف بیرون آمد؛ و گیوه‌ای که بچه‌ها بافته بودند؛ داد دستش. تعجب کرد! پرسید این چیه؟‌ حاج‌آقا گفت هدیه است برای شما. چند لحظه‌ای مکث کرد؛ نگاهی به حاج‌آقا انداخت؛ و نگاهی به گیوه، دستش را بالا آورد؛ احترام نظامی گذاشت؛ و بیرون رفت. 🔶یک نهج‌البلاغه به ما دادند. حاج‌آقا گفت: «فردا صبح این کتاب را می‌برند؛ بیاین حفظش کنیم» نهج‌البلاغه ۸۰۰ صفحه‌ای را بین ۲ هزار نفر تقسیم کرد. صبح فردا یک نهج‌البلاغه در دل ۲ هزار نفر بود. . 🔶حاج آقا فیروز عباسی، خاطره ای از رفتار حاج آقا ابوترابی در ایام اسارت با سرباز دشمن زیر شکنجه نقل می کند؛ که تامل برانگیز است: “سربازهای عراقی دو طرف راهرو ایستاده بودند؛ و بچه ها که می خواستند؛ از جلوی آنها رد بشوند؛ با کابل می زدند. حاج آقا هم در بین بچه ها بود. … لحظه ای، زیر شکنجه تا کابل یکی از سربازها از دستش افتاد؛ حاج آقا ایستاد؛ خم شد؛ کابل را از زمین برداشت؛ و به دست او داد. سرباز عراقی چند لحظه خیره خیره به حاج آقا نگاه کرد. بعد کابل را به زمین انداخت؛ و رفت. آن سرباز بعد از آن، هیچ وقت با کابل به جمع اسرا نیامد.” .حاج آقا ابوترابی(ره) فردی است؛ که میشل مسیحی، رئیس هیئت صلیب سرخ جهانی در عراق، درباره شخصیتش اینگونه گفته است: “اگر دنیا بر محور وجودی ابوترابی بچرخد؛ عالم گلستان می شود.” . 🔶حشمت الله برچلو، مترجم نیروهای صلیب سرخ در اردوگاه موصل، خاطره ای از گفت و گویش با پی یر، رئیس صلیب سرخ، که پس از ملاقات یک ساعت و نیمه با حاج آقا ابوترابی انجام شده، بیان می کند: “ایشان حدود یک ساعت و نیم با حاج آقا صحبت کرد؛ وقتی حرفهایش تمام شد؛ از او پرسیدم: بزرگ ما را چطور دیدید؟ گفت: اگر ما در دنیا فقط ۵ نفر سیاستمدار مثل ایشان داشتیم؛ دنیا اصلاح می شد. ایشان واقعا مرد بزرگی هستند؛ و من نظیرشان را در هیچ اردوگاهی ندیده ام.” . 🔶سید یاسر ابوترابی، خاطره ای از آیت الله العظمی بهجت، در واکنش به رحلت حاج آقا ابوترابی را تعریف کرده و گفته است: در دیداری که پس از ارتحال پدرم با مرحوم آیت الله بهجت(ره) داشتیم؛ به ما فرمودند: مبادا ناراحت شوید؛ که پدرتان از دنیا رفته است؛ پدر شما از اولیاءالله بوده، و مرگش هم اختیاری بوده است.! 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا