eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
657 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
جنگِ اراده‌.mp3
6.61M
💥 هرچه جلوتر می‌رویم، و هرچه به پیروزی تمدن الهی، بر تمدن غرب (آمادگی کامل جهان برای پذیرش امام زمان علیه‌السلام) نزدیک می‌شویم؛ ➖ تشخیص حق در فتنه‌ها ➖ موضع‌گیری صحیح و آگاهانه، ➖ و نیز ماندن پایِ کار دین خدا، سخت‌تر می‌شود❗️ ❌ چگونه می‌توان در امان بود و مطابق حق تصمیم گرفت؟ 🎤 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وعده حضرت زهرا(س) به شهید قربانخانی مادر شهید مدافع حرم، : حضرت زهرا (س) به خواب مجید آمده بود و وعده داده بود که یک هفته پس از سفر به سوریه شهید می‌شوی. مجید از وقتی که این خواب را دید بیتاب شده بود. ◼️ 👇 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴شهیدی که بی‌سر و دست برگشت! ❇️شهید مدافع‌حرم 📀راوے: مادر شهید 🌹امیررضا به‌عنوان رزمنده‌ی مدافع‌حرم و نیروی مستشاری، چندین مرحله به سوریه اعزام شد که البته ما از اعزام او اطلاعی نداشتیم؛ چون خودش چیزی نمی‌گفت. هربار که تماس می‌گرفت، می‌گفتم پسرم تو کجایی من دلم برایت تنگ شده و او با مهربانی فقط می‌گفت مأموریت هستم و زود برمی‌گردم. ☘آخرین مرحله مورّخ ۱۵فروردین سال۱۳۹۲ به سوریه اعزام شد و در این مرحله، به‌مدت یک ماه از او خبری نداشتیم و آخرین‌بار، سه روز قبل از شهادت تماس گرفت و گفت سه‌روز بعد می‌آیم و دقیقاً سه‌روز بعد، در دهم اردیبهشت سال۱۳۹۲ در شهر حلب به شهادت رسید. 🌹تنها چیزی که تا به امروز آرزویش بر دلم مانده، این است که می‌خواستم قبل از خاکسپاری، سینه‌ی امیررضا را ببوسم ولی همکارانش نگذاشتند در داخل قبر، فرزندم را ببینم. پسرم سالم رفت ولی بی‌سر و دست برگشت. ☘شهید علیزاده به همراه شهید براثر برخورد موشک کنترلی مزدوران صهیونیستی به ماشین‌شان در مقابل سفارت ایران در حلب سوریه ترور شده و به شهادت رسیدند. 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون برادر وحید هست🥰✋ *نماز آخـر*🕊️ *🌷شهید وحید نومی گلزار* تاریخ تولد: ۵ / ۵ / ۱۳۶۱ تاریخ شهادت: ۲ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: تبریز محل شهادت: سامرا *🌷راوی← مراسم عروسی‌اش ساده بود، فقط یک شام دورهمی که کل فامیل بودند🍲او نصف وسایل خانه‌اش را به دوستش که میخواست عروسی کند و دستش تنگ بود داد🌙و حتی موتورش را به یکی از دوستانش بخشید،🏍️ دست و دلباز و اهل کمک به مردم بود🍃همیشه با حق بود، ولی هیچ وقت به کسی بی احترامی نمی کرد🌙راوی← کارمند شرکت نفت بود و درآمد خوبی داشت و اصلا مشکل مالی نداشت🍁 گرفتن مرخصی از شرکت نفت خودش یک کار خیلی سختی بود🥀ولی وحید به خاطر اهدافش توانست چند ماه مرخصی بدون حقوق بگیرد🍂وقتی آوارگی و بدبختی مردم عراق و سوریه ویمن و...را میدید،🥀می‌گفت: « فکر می‌کنیم نماز می‌خوانیم و روزه می‌گیریم و خرده کار خیر انجام می‌دهیم مسلمانی تمام شد؟⁉️در عراق، مردم را ذبح می‌کنند🥀 انسانیت ، شیعه و اسلام را ذبح می‌کنند🥀اگر من و ما نرویم هر کس بهانه‌ای دارد که نرود🥀مثل زمانی که امام حسین (ع) صدای " هل من ناصر ینصرنی " سر داد🌙که فقط 72 تن ماندند و بقیه به همان عناوینی ماندند که شاهد مثله شدن باشند.»🥀او داوطلبانه برای دفاع از حرم به عراق رفت🕊️و عاقبت در ظهر عاشورا نمازش خواند📿 و سپس با تیربار تکفیری‌ها💥 به شهادت رسید*🕊️🕋 *شهید وحید نومی گلزار* *شادی روحش صلوات*💙🌷 *zeynab_roos313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 مادرش گفت: نرو، بمان! دلم میخواهد پسرم عصاے دستم باشد. گفت:هر چه تو بگویے فقط یک سوال! میخواهے پسرت عصاے این دنیایت باشد یا آن دنیا؟ مادرش چیزے نگفت و با اشک بدرقه اش ڪرد. شهےد نوجوان «رضا اسماعیلی» به‌عنوان اولین ذبیح تیپ فاطمیون در حالیڪه یاعلے یاعلے میگفت به‌دست نیروهاے تڪفیرے وهابے سر از بدنش جدا شد. رضا اسماعیلی 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌹 🌸 برف شدیدی باریده بود . وقتی قطار دو ڪوهه وارد تهران شد ساعت دو نیمه شب بود . با چند نفر از رفقا حرڪت ڪردیم . علی اصغر را جلوی خانه‌شان در خیابان طیب پیاده ڪردیم . 🌸 پای او هنوز مجروح بود . فردا رفتیم به علی اصغر سر بزنیم . وقتی وارد خانه شدیم ، مادر اصغر جلو آمد ، بی‌مقدمه گفت : آقا سید شما یه چیزی بگو !؟ 🌸 بعد ادامه داد : دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت در خانه تو برف نشسته اما راضی نشده در بزنه و ما رو صدا ڪنه . صبح ڪه پدرش می‌خواسته بره مسجد اصغر رو دیده ! 🌸 از علی اصغر این ڪار‌ها بعید نبود . احترام عجیبی به پدر و مادرش می‌گذاشت . ادب بالا‌ترین شاخصه او بود. 🌹 📚برگرفته از ڪتاب مهر مادر 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 🌷شهید شهادت آبان ۱۳۹۴ سوریه. :روح الله رفیعی 🌷شهید امیر حسین صاحب هنر شهادت ۲۷ مرداد ۱۳۶۱ شرق بصره 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺شهید مدافع حرمی که از پیکرش فقط یک دست باقی ماند... علی امرایی 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ *سردار بـے سر....*🥀 *🌷شهید حاج عبدالله اسکندری* تاریخ تولد: ۱۵ / ۱ / ۱۳۳۷ تاریخ شهادت: ۱ / ۳ / ۱۳۹۴ محل تولد: قصرالدشت شیراز محل شهادت: سوریه *🌷دختر شهید← سر پدرم به دست داعشیان بریده و به نیزه زده بودند🥀و سپس عکسش را در اینترنت گذاشتند🥀حاضر بودم تمام دنیا را بدهم اما این عکس واقعیت نداشته باشد،🥀چیزی که بعد از دیدن عکس یادم است این است که مامان نشسته بود🥀و من و زهرا توی بغل گرفته و سه تایی گریه می‌کردیم🥀همرزم← شب قبل از شهادتش تو مقر نشسته بودیم.🌙صحبت از شهادت بود.🕊️یهو حاج عبدالله گفت: " من شهید شدم ، منو با همین لباس نظامی‌ام خاکم کنید."🍃بچه ها زدن زیر خنده و شروع کردن به تیکه انداختن، حالا تو شهید شو .. !(:🪄شهیدم بشی تهران بفرستنت باید کفن بشی، سعی میکنیم لباس نظامی‌ات رو بزاریم تو قبر .. !(:🍁 تو خط مقدم بودیم که خبر شهادت حاج عبدالله رو شنیدیم🥀محاصره شده بودن💥 امکان برگشتشون هم نبود🥀شهید شد و پیکرش هم موند دست تکفیری ها🥀سر از تنش جدا کرده بودن🥀و عکس‌هاش رو هم گذاشته بودن تو اینترنت🥀سر مطهرش رو توی شهر چرخونده و هلهله میکردن،🥀بحث تبادل اجساد رو مطرح کردیم💫 که تکفیری ها گفتند خاکش کردیم، چون پیکر سر نداره دیگه قابل شناسایی نیست..🥀حاج عبدالله به آرزوش رسید..🕊️ ۸ سال بعد دقیقا در ماه محرم حسین(ع)، محرم ۱۴۰۱ تفحص شد🏴و پیکر حاج عبدالله و چند همرزم دیگر پیدا و شناسایی شد💫پیکر ایشان در روز عاشورا در شیراز تشییع و به خاک سپرده شد*🕊️🕋 *شهید حاج عبدالله اسکندری* *شادی روحش صلوات*💙🌷 *zeynab_roos313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایتۍازشھیدهادۍ🗞-!- رفتم‌پیشِ‌ابراهیم،هنوزمتوجھ‌ حضورِمن‌نشده‌بود! باتعجب‌دیدم‌هرچندلحظھ‌سوزنۍ رابھ‌پشتِ‌پلک‌چشمش‌میزند!😧 گفتم؛چیکارمیکنۍداش‌ابرام؟ تامتوجھِ‌من‌شد،ازجاپریدوگفت: هیچۍ،چیزۍنیست!🚶🏻‍♂ گفتم‌:بایدبگۍبرای‌چۍسوزن زدۍتوصورتت😕!! مکثۍکردوخیلۍآهستھ‌گفت: سزاۍچشمۍکھ‌به‌نامحرم بیفته‌همینھ‌...! -ابراهیم‌به‌نامحرم‌آلرژۍداشت! حتۍبراۍِصحبت‌بابستگانِ‌نامحرمشان هم‌سرش‌رابالانمیگرفت...! ؟... 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 🔵شهید مدافع‌حرم ♨️سرپرستیِ چند بچّه‌یتیم 💙همسر شهید روایت می‌کند: حسین‌آقا مرد خاصّ و مؤمنی بود. پس از شهادتش به گوشی شهید پیامکی آمد که شما هزینه‌ی فلان بچه را چندماه است که واریز نکرده‌اید! آن موقع بود که فهمیدیم حسین چند بچّه‌یتیم را سرپرستی می‌کرده است. همچنین به کسانی که واقعا مشکل مالی داشتند، کمک می‌کرد. ❤️زمانی که پسرمان یک‌ساله بود، در خانه‌ای با یکی از شهدای دفاع مقدس زندگی می‌کردیم. حسین‌آقا کمک کرد که دخترشان جهیزیه بخرد و پسرش درس بخواند. حسین‌آقا طوری به همسایه‌ها کمک می‌کرد که حتی من هم خبر نداشتم؛ همسایه‌ها بعد از شهادتش گفتند که گویا به آنها نیز پول قرض می‌داده است. ◼️ 👇 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ‍ ┄┄┅┄┅┄✪﷽✪┄┅┄┅┄ 😭😭 🌹در‌منطقه‌عملیاتی‌والفجر‌مقدماتی‌بین‌ڪانال اول‌و‌دوم‌مشغول‌ڪار‌بودیم‌.چند‌روزی‌میشد که .هر‌روز‌صبح‌ زیارت عاشورا‌می‌خواندیم‌و‌ڪار‌را‌شروع میڪردیم‌گره‌و‌مشڪل‌ڪار‌را‌در‌خود‌جستیم مطمعن‌بودیم‌ وجود دارد 🌹آن‌روز‌صبح‌ڪسی‌ڪه‌زیارت‌عاشورا‌می‌خواند توسلی‌پیدا‌ڪرد‌ (ع)‌شروع‌ڪرد به‌ذڪر‌مصائب‌امام‌هشتم‌و‌ڪرامات‌او‌،می‌خواند‌همه ‌زار‌زار‌گریه‌میڪردیم‌در‌میان‌مداحی‌ از برنگردانده‌ما‌ڪه‌در‌دنیا‌هم‌خواسته‌و‌ خواهشمان‌‌فقط‌ است‌و‌... 🌹هنگام‌غروب‌بود‌و‌دم‌تعطیل‌ڪردن‌ڪار‌و ‌برگشتن‌به‌مقر‌دیگر‌داشتیم‌ناامید‌می‌شدیم خورشید‌میرفت‌تا‌پشت‌تپه‌ماهورهای‌روبه ‌رو‌پنهان‌شود‌،آخرین‌بیل‌ها‌ڪه‌‌در‌زمین‌فرو‌ رفت‌ همه‌سراسیمه‌خود‌را‌به‌انجا‌رساندند ‌با‌احترام‌و‌قداست‌ 🌹.روزی‌بود‌ڪه‌ آن‌روز‌نصیبمان‌شد‌ه‌بود‌ خفته‌به‌خاڪ‌یڪی‌از‌جیبهای‌نظامی‌اش‌ راڪه‌بازڪردیم‌‌تا‌ڪارت‌شناسایی‌و‌مدارڪش‌ راخارج‌ڪنیم‌در‌ڪمال‌حیرت‌و‌و ناباوری دیدیم‌ڪه‌یڪ‌ تصویر‌ی‌از‍ (ع) نقش بسته‌به‌چشم‌میخورد‌ 🌹از‌ان‌آینه‌های‌ڪه‌در‌مشهد‌اطراف‌ضریح‌ مطهر‌می‌فروشند..گریه‌مان‌در‌آمد‌همه‌ ‌اشڪ‌میریختند‌جالبتر‌و‌سوزناڪتر‌ ازهمه‌زمانی‌بود‌ڪه‌از‌روی‌ڪارت.شناسایی‌ اش‌فهمیدیم‌نامش. شور‌و‌حال‌عجیبئ‌بر‌بچه‌ها‌حڪمفرماست‌ ذڪر‌صلوات‌و‌جاری‌اشڪ‌ڪمترین‌چیزی‌بود 🌹 رفتند‌پهلوی‌مادرش‌تا‌سر‌این‌مسعله‌را‌‌ دریابند‌مادر‌بدون‌اینڪه‌‌اطلاعی.از‌این‌‌امر‌ گفت‌:‌ به‌ حضرت‌امام‌رضا‌(ع)دا‌شت محفل شهــ✿ـــداییٌ↷↷↷ ☜☞ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊