eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
667 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
سفره ی فاطمیه ،گسترده اند «هفت سین » سفره را وا کرده اند سین اول«سیدالمرسلین» که پرواز کرد سین دوم کان«سرشک»باریدنش آغاز کرد سین سوم«سینه ای» خونین بُـوَد کز فشارِ در، میخ هم رنگیـن بُـوَد چارمین سین«سیلی ای»اندر زمان شدماندگار گشت نیلی ، روی ماهش ، بهر یـار پنجمینش«سردری»شعله ور از آتش است بر سَرِ مظلومه ای، حِقدوحسد در بارش است شیشمین سین آن«سند»که پاره گشت زین ستم، امتی تا ابد آواره گشـت هفتمین سین«سرومظلومی»که تنهامانده بود یاورش در آسمان، او در زمین جا مانده بود. فدای اولین مظلوم و مظلومه ی عالم... سفره ی فاطمیه باز شده ،مارا از دعای خیرتان فراموش نفرمایید. البداهه @bartaren 🖤🖤🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ 💠 یه شب بارونی بود و فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس‌ها و ظرف‌ها. همین طور که داشتم لباس می.شستم دیدم حمید اومده پشت سرم وایساده. گفتم: «اینجا چیکار می‌کنی. مگه فردا امتحان نداری؟» دو زانو کنار حوض نشست و دست‌های یخ زده‌ام رو از توی تشت آورد بیرون و گفت: «ازت خجالت می‌کشم. من نتونستم اون زندگی‌ای که در شأن تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه پدرش با ماشین لباسشویی لباس می‌شسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه..». حرفش رو قطع کردم و گفتم: «من مجبور نیستم، با علاقه دارم کار می‌کنم. همین قدر که می‌کنی و می‌فهمی و قدرشناس هستی برام کافیه». شهید 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
💠 ای شهید.... دلم را برایت آماده کرده ام... به کدامین نشانی ارسالش کنم...؟ صدامو داری یانه؟!؟ دلم برات تنگ شده😢 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم، چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است، نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ما نبود، کنجکاو شدم، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقامهدی است. آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت، ادامه دادم: آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین من، آخه چرا شما؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم: زن رفتگر محله، مریض شده بود، بهش مرخصی نمیدادن میگفتن اگه تو بری نفر جایگزین نداریم، رفته بود پیش شهردار و آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش، اشک تو چشام جمع شد هر چی اصرار کردم آقا مهدی جارو رو به من، نداد، خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا کسی متوجه نشه. مهدی باکری 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ✍ ای از همرزم شهید قاسم غریب قاسم غریب در آخرین ماموریت خود به سوریه مداح اهل بیت ع استاد رو با خودش به سوریه برد تا اونجا مداحی کند ⚡️ و به استاد گفت : اگه شدم برایم در ایران به طور رایگان مداحی کن ... که استاد هم به قولش وفا کرد و در قم و بعد از شهادت برایش مداحی کرد .. تو را آرام بی‌ما هست.. لیکن مرا بی‌تو قراری نیست جایی... 21/4/1394 ت ش 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا