فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹با نوای کاروان و اشکهایی که گویای درد فراق از یاران شهید بود...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی_
#روزتون_شهدایی_
🥀🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
🪡 من مربی خیاطی هستم 🤗 اومد بگم ☺️ اگه علاقه به خیاطی داری و موقعیت رفتن به کلاس رو نداری
🥼🥼
✂️ اصلا
نگران نباش من اینجام تا صفر تا صد خیاطی رو با فیلم آموزش رایگان از روی دست خودم یادت بدم 😍
فقط یادت باشه هزینه ی آموزش ها دعا برای فرجه
http://eitaa.com/joinchat/454098969Cfb9fc7dac2
هدایت شده از خیاطی بِبُر و بدوز🥇
من یه خانوم خانه دار هستم 🤗 که با همسرم کار روی چرم انجام میدیم
کار هامون خیلی خاصه 👌
حتما یک سر بزن پشیمون نمیشی😉
💌لینک دعوت↷↷
╭━═━⊰⚜⚜⚜⊱━═━╮
https://eitaa.com/sana_Leatherbags/1579
╰━═━⊰⚜⚜⚜⊱━═━╯
کپی بنر حرام🚫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍ارزش هزاران بار شنیدن دارد...
❓چه شد که باکری، باکری شد؟
❓گیرمون کجاست؟
🎙سردار نوعی اقدم
🥀🕊 @baShoohada 🕊
#خاطرات_شهید
💠اخلاق خوب
اعتقادات مذهبی قلبی اش خیلی زیاد بود، منیتی نداشت بدون اینکه در ظاهر بخواهد به مردم نشان دهد.
همش در نهانش بود نه آشکار
بلکه فقط بین خودش و خدایش بود.
● بدییی اگر در خانواده و دیگران می دید زود فراموش می کرد ولی خوبیشون را حسابی به خاطر می سپرد و قدر دانشان بود...
طاقت نداشت غم خانواده و یا کسی را ببیند همیشه سعی می کرد خانواده و اطرافیانش را از خود راضی نگه دارد.
بله! همین خوبی هایش بود که از آن یک شهید ساخت.
#شهید_مجید_قربانخانی🌷
🥀🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
🔥سلام من اومدم کارامون رو بهتون معرفی کنم مخصوص خانم هایی که اهل #باشگاه و ورزش هستند 😃
تازه تو با سلام هم غرفه داریم که نماد اعتماد ماست🤗
از #قیمت هم که نگم براتو ن اول #مقایسه بعد خرید 🔥
https://eitaa.com/nightqueen_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱حاج قاسم :
از شؤون عاقبت بخیری...
‼️مراقب باشیم که در ایام #انتخابات، رهبرمان را تنها نگذاریم
🎙استاد عالی
#مشارکت_حداکثری
روزی در شهر قم با موتور داشتیم میرفتیم که توی چهار راه چراغ قرمز شد و یهو دیدم مجید شروع به اذان گفتن کرد الله اکبر الله اکبر گفتم چرا داری اذان میگی الان وقت اذانه هیچ توجه ای نکرد همه داشتن نگاش میکردند بهش میخندیدن چراغ سبز شد همه رفتن دیگه اذان نگفت رفیقش بهش گفت دیوونه شدی چرا الان اذان نمیگی گفت اذان گفتم همه حواس ها بیاد سمت من چون اونور ماشین عروس بود همه داشتن به نا محرم توی ماشین نگاه میکردند اذان گفتم که همه حواس هاشون به من باشه
#شهید_مجید_زین_الدین
🥀🕊 @baShoohada
#جاودانهترین_سردار
🌷عملیات کربلای چهار به دلیل استراتژی خاص خود، با عملیاتهای دیگر متفاوت بود. به همین علت قرار گذاشتیم شبانه چند قایق پارویی، غواصان را تا نزدیکی ساحل غربی اروندرود ببرند و سپس طبق برنامه، غواصان به طرف سنگرهای عراقی شنا کنند. از سوی، دیگر قایقهای موتوری که حامل نیروهای عملیاتی بودند، آماده شدند تا به محض شروع درگیری، خود را به آن سوی اروندرود برسانند و نیروهای کمکی را در ساحل غربی پیاده کنند. با آغاز عملیات، عراقیها وحشتزده به شدت بر روی نیروهای ایرانی آتش گشودند.
🌷موسی در این عملیات، مسئولیت عدهای از بچهها را به عهده داشت؛ اما در حین درگیری مجروح شد. یکی از رزمندگان سریع به طرف او رفت و با اصرار سعی کرد او را به عقب برگرداند. ولی موسی از او خواست به یاری سایر مجروحان برود. جوان باز هم اصرار کرد، موسی گفت: «من مسئول این بچهها هستم و تا زمانیکه این بچهها میجنگند، در خط باقی خواهم ماند.» دیگر کسی سردار شهید موسی اسکندری را ندید. او عاشقانه به لقاء الله پیوست.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید موسی اسکندری
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از گلچین برترین ها 😍
4_5913612222138946458.mp3
35.03M
🎙️#سخنرانی استاد #رائفی_پور
📑 «اهمیت انتخابات مجلس و چگونگی حل مشکلات اقتصادی کشور»
🗓 ۱۳ بهمن ۱۴۰۲ - گیلاوند
🎧 کیفیت 48kbps
#سیاسی
🪴https://eitaa.com/joinchat/3093234336C811d28df6b
هدایت شده از گلچین برترین ها 😍
4_5917980680620347672.mp3
26.39M
#سخنرانی استاد #رائفی_پور
📑 «شرایط آخرالزمانی دنیا و نقش فردی ما»
🗓 ۱۳ بهمن ۱۴۰۲ - رودهن
🎧 کیفیت 48kbps
🪴 https://eitaa.com/joinchat/3093234336C811d28df6b
🔴خوابی از سردار طهرانی که قفل در بهشت را گشود
⏪سردار حسن طهرانی، پدر موشکی ایران یک هفته قبل از شهادتش خوابی میبیند، خوابی که شنیدنش قلب غبار زده انسان را تکان میدهد.
▪️برادر شهید در دیدار خانم دکتر پاد، دستیار محترم رئیس جمهور با خانواده شهید به مناسبت دهه فجر به نقل از شهید رویای صادقه شهید را تعریف کردند. "خواب دیدم مُردم و داخل قبرم گذاشتند، تاریکی محض بود، با وحشت تمام بدنم میلرزیدم که ملائک سؤال و جواب آمدند، در همان فضای تاریک رعبانگیز به من گفتند که «چهچیزی با خودت آوردی از آن دنیا؟» فکر کردم «حالا چه باید به اینها بگویم؟»، میترسیدم. فکر کردم چه بگویم که نجات پیدا کنم" .با لرز فکر کردم بگویم من جنگ رفتم، «خب، پاسدار بودی، تکلیفت بوده که باید برای امنیت مردم کار میکردی». خیریه داشتم و ...
هرچه فکر کردم وظیفه بوده که باید میکردم.
دیدم خدایا، من هیچچیز ندارم، چه بگویم یکدفعه به ذهنم رسید که بگویم که من هیئت میروم و برای امام حسین علیه السلام اشک میریزم، در روضهها شرکت میکنم برای حضرت زهرا سلام الله علیها اشک میریزم، من خیلی حضرت زهرا سلام الله علیها را دوست دارم"، میگفت "تا اینها را گفتم، اینها به زبانم آمد یکدفعه نگاه کردم این تاریکی محض تبدیل شد به یک خُرّمی و نور و یک بهشتی را مقابل خودم دیدم."