🔻پس از پايان موفقت آميز عمليات ثامنالائمه، پنج تن از فرماندهان ارتش و سپاه جهت تقديم گزارش به امام(ره) با يک فروند هواپيمای سی ـ ۱۳۰ عازم تهران شدند.
🔸هواپيما درساعت ۱۹:۵۹ دقیقه روز هفتم مهرماه در جنوب غربی کهريزک دچار سانحه میشود و به علتی نامشخص هر چهار موتور هواپيما همزمان خاموش میشود. خلبان تلاش میکند هواپيما را در همان منطقه به زمين بنشاند.
🔹چرخهای هواپيما بوسيله دستگيره دستی باز میشود و هواپيما در زمين ناهموار فرود میآيد اما پس از طی مسافتی، در نقطهای متوقف و بال چپ هواپيما به زمين اصابت میکند. هواپيما آتش میگيرد و ۴۹ سرنشين آن از جمله ۵ تن از سرداران رشيد اسلام به درجه شهادت نائل آمدند.
نام و یادشان گرامی باد
ولی الله فلاحی (رئیس ستاد مشترک ارتش)
سيد موسی نامجو (وزير دفاع)
يوسف کلاهدوز (قائم مقام سپاه پاسداران)
جواد فکوری (مشاور جانشين رئيس ستاد مشترک ارتش)
و محمدعلی جهانآرا (فرمانده سپاه پاسداران خرمشهر و آبادان)
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش یوسف هست🥰✋
*پیشبینی شهادت...*🕊️
*سردار شهید یوسف کلاهدوز*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۱۰/ ۱۳۲۵
تاریخ شهادت: ۷ / ۷ / ۱۳۶۰
محل تولد: خراسان رضوی/قوچان
محل شهادت: تهران / کهریزک
🌹دوست← روزی جلوی آیینه ایستاده بود و به دندانهایش مینگریست🦷مرا صدا زد و گفت: *“بیا دندانهای مرا ببین!”* گفتم: «”حالا چه وقت مزاح است🌷گفت: *“شکل آنها را خوب به خاطر بسپار.”*🦷از حرفش تعجب کردم و گفتم: “چرا؟” گفت: *“جنگ است دیگر، اگر یک وقت اتفاقی افتاد، شاید مجبور شوید از روی دندانهایم مرا شناسایی کنید*💫 باز هم با تعجب نگاهش کردم. آن روز گذشت. *وقتی پیکر متلاشی شده و سوخته آنان را🔥 از لای آهن پارههای هواپیما بیرون کشیدند🥀 دندانها تنها عضو آشنای آن قامت رشید بود*🥀کمک خلبان ← *۷ مهر ماه ۱۳۶۰ بود که سیستم برق هواپیما از کار افتاد*✈️ و تاریکی همه جا را فرا گرفت⚫ تنها چراغ های حرم عبدالعظیم دیده میشدند💡هواپیما به طور افقی به سمت زمین در حرکت بود✈️ به زمین که رسید به یک سمت خم شده بود🥀 *من با باز کردن ضامن پنجره اظطراری از پنجره بالا و از ارتفاع ۳ متری پرت شدم* و با پای زخمی از هواپیما خارج شدم💫 *لحظاتی بعد هواپیما با ۸۰۰۰ پوند سوخت منفجر شد🔥و شهید کلاهدوز به همراه شهید محمد جهان آرا و دیگر فرماندهان*🥀🖤 به شهادت رسید🕊️🕋
*سردار شهید یوسف کلاهدوز*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#عشق_بازى_دو_فرمانده!
ء
🌷سردار سرلشكر شهيد حسين خرازى چند روز قبل از شهادت خود از طریق بى سيم با فرمانده گردان یا زهراى لشكرِ امام حسين (ع) كه محمدرضا تورچى زاده بود تماس گرفت و چون مى دانست كه او افتخار مداحى اهل بيت را دارد به وى گفت: محمدرضا دلم خيلى تنگ شده است برايم روضه حضرت زهرا (ع) را بخوان.
🌷محمدرضا هم امتثال امر كرد و در بى سيم روضه جانسوزى خواند. در مقر لشكر همه به حال این دو كه بعدها به فيض شهادت نائل شدند غبطه مى خوردند كه بى سيم به دست در حالى كه از شدت تأثر شانه هایشان تكان مى خورد گریه مى كردند.
راوى: رزمنده دلاور مهـدى منصورى حبيب آبادى
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
سلام خداقوت ، ایشون شهید غریبی هستند ، بنده چند سال پیش مدام تو مزار شهدا با سنگ خاکی و بی زائرشون مواجه میشدم احساس کردم حتما کسی رو ندارن، قول دادم که براشون خواهری کنم و هر پنجشنبه یا جمعه برم سر مزارشون و گاهی در حد توان خیراتی بکنم. اما تو عالم رویا خودشون ازم خواستن دخترشون باشم ، اما متاسفانه بعد مدتی چون تو یه شهر دیگه ازدواج کردم، از این نعمت بی نصیب شدم و خیلی وقته توفیق نداشتم برم سر مزار😔
خیلی دنبال خانواده شون گشتم ، تو بنیاد ، بسیج همه جا، فقط تونستم بفهمم مادر بزرگوارشون در کودکی از دنیا رفتن و مادر ناتنیشون بزرگشون کردن و پدرشون هم چند سال قبل از آشنایی من با این شهید بزرگوار فوت کردن. 😔
الان هم همه خواهر و برادرانشون چه تنی چه ناتنی مشهدن و فقط یه برادرشون تو قوچان بودن که متاسفانه بخاطر معذوریت های نامحرم بودنشون نتونستم ببینمشون ،
کل چیزی که ازشون میدونم اینه که مفقود الاثر میشن و اگه اشتباه نکنم ۸ سال بعد استخون هایی ازشون میاد و اینم باز تو نوشته های بنیاد و بسیج دانش آموزی در اختلافه یکی میگه شلمچه یکی میگه اروند اینجام که از اینترنت دانلود کردم زدن پاسگاه زید . در هر حال این شهید بزرگوار به گردن همه مون حق دارن. 🌹
و بنده امشب دلم خواست خیراتم یادی باشه ازشون تو کانال شما . امیدوارم خواستم اجابت بشه و این دل تنگ و یه جوری آروم کنید. 🙏🌸👇
و فاتحه ای نثار روح پاکشون بشه😢❤️
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#خاطــره🎞
اربعین سال ۱۳۹۴ بود. بعد از راهپیمایی در بینالحرمین عباس را دیدم. بعد از احوالپرسی لحظاتی در کنار هم نشستیم.
روبروی ما گنبد و گلدسته حرم باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس(ع) بود.
عباس گفت: «بیا یه دعایی بکنیم.»
همونطور که صورتش رو به حرم مطهر حضرت اباالفضل العباس(ع) بود گفت: «انشاءالله سال دیگه در محضر اربابم حضرت اباعبدالله الحسین(ع) باشم.»🌙♥️
بعد رو کرد به من و گفت شما هم یه دعایی واسه من بکن. وقتی دیدم درخواستش جدی است همان دعای خودش را تکرار کردم و گفتم: « السلام علیک یا اباالفضل العباس(ع)»✋🏻
یکلحظه دیدم عباس سرش را پایین انداخته و گویا خودش را برای آمین گفتن آماده کرده است. من گفتم: «خدایا این عبدت، عباس آقا رو سال دیگه پیش حضرت اباعبدالله الحسین(ع) مهمون کن.»🤲🏻✨
هرگز باور نمیکردم که به زودی دعای او به اجابت برسد. عباس اربعین سال بعد در محضر حضرت اباعبدالله شرف حضور پیدا کرد.🕊🥀
#شهیدعباسدانشگر
🔖مهدی میرزایی_دوست شهید
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
خوابت هم
عبادتــــ مےشود …
اگر دغدغہات
ڪار براے خدا باشد ،
و سربازے براے مهدی فاطمه (عج)
هدفِ زندگیت!
#شهید_جهاد_مغنیه
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
🔹 شهید دکتر مصطفی چمران:
🔸 اي علي امروز هم تو را مي كوبند، حتي شيعيان تو هم، تو را مي كوبند، هر كسي كه راه تو را در پيش بگيرد مي كوبند، گويا مقدر شده است كه پيروان راستين تو بايد مثل تو لعن و نفرين شوند، تكفیر شوند، كوبيده شوند و در زجر و شكنجه، در دنيايي از غم و درد به ملاقات خدابروند، و آن قدر شكنجه ببينند كه هنگام شهادت فرياد برآورند: «فزت و رب الكعبه»، به خداي كعبه آزاد شدم.
🔹 برگرفته از کتاب "علی زیباترین سروده هستی" نوشته شهید مصطفی چمران / ص 16
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#شهیدی_که_پرچم_آقارا_باخون_خودرنگ_کرد
#محمـدجـواد توی تبلیغـات بود و نقـاشی می ڪشید قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن(ع) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه....
نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد محمدجواد در حال رنــگ ڪردن پــرچــم حــرم امام حسين(ع) گفت: "حیفه این پرچم باید با #قـرمـز_خـونی رنـگ بشـه...
هنــوز جمله اش تمـوم نشده بود ڪه صـدای سوت خمپـاره پیچید...
بعد از انفجـار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خـورده و خــون ســرش دقیقا به پــرچـم حــرم امام حسین (ع) پــاشیــده....
#طلبه_شهید
#شهیدمحمدجواد_روزی_طلب🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#خاطرات_شهدا
در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا #اباعبدالله_الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه.روز سوم وقتی خواست از خانه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت.
می گفت : مثل ارباب همه جا را مثل دود می دیدم. اینقدر حال من بد شد که نمی توانستم روی پای خودم بایستم.
از آن روز بیشتر از قبل مفهوم #کربلا و #تشنگی و #امام_حسین علیه السلام را فهمید.
#شهیدمحمدهادی_ذوالفقاری🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
شب شهادت حضرت رقیه🖤
دستش سوخته 😢
بود ولی...🙃
ادامه در عکس👆🙄
🍁#پروفایل
🍁#شهیدامیداکبری
🍁#اربعین_امسال_با_شهدا
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#برگی_از_خاطرات_شهدا
✅ " شهدا و امام حسین (ع)"...
♦️ یکے از بچه ها رو فرستاده بود دنبالم ، وقتے رفتم سنگر فرماندهے بهم گفت: دوست دارم شعر " ڪبوتر بام حسین (ع) " رو برام بخونے..
گفتم: حاجی قصد دارم این شعر رو برای کسی نخونم، آخه برای هرکسی کہ خوندم شهید شده، گفت: حالا که اینطور شد حتما باید برام بخونے هر چے اصرار کردم که حاجی الان دلم نیست بخونم، زیربار نرفت، شروع کردم به خوندن :
دلم مےخواد کبوتر بامحسین بشم من
فدای صحن حرم و نامحسین بشم من
دلم مےخواد زخون پیکرم وضو بگیرم
مدال افتخـارِ نوڪری از او بگیرم ...
همینطور ڪہ مےخوندم حواسم به حاجے بود. حال و هواے دیگه ای داشت. صداے گریه اش پیچیـد تو سنگر ...
دلم میخواد چو لاله ای نشگفته پرپر بشم
شهد شهادت بنوشم مهمان اڪبر بشم..
وقتے گلوله توپ خورد کنارش مهمون علی اکبر امام حسین (ع) شد، همونطوری کہ مےخواست ، اونقـدر پاره پاره کہ همه بدنش رو جمـع کردند تو یه ڪیسه کوچیک...
📚 به نقل از حاج علی مالکےنژاد
شهید_حاج احمد_کریمی
فرماندهگردانحضرتمعصومه
لشکر۱۷علےبنابیطالب
لبیڪ_یاحسیـــــن
📌کجاید ای شهیدان خدایی📌
#اربعین_امسال_با_شهدا
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش رضا هست🥰✋
*5 انگشت سبز...*💚
*شهید رضا خسروانی*🌹
تاریخ تولد: ۱۷ / ۳ / ۱۳۴۳
تاریخ شهادت: ۲۲ / ۱۱ / ۱۳۶۴
محل تولد: شیراز
محل شهادت: فاو
🌹پدرش← چهل روز قبل از تولّد رضا *خواب آقایی سبز پوش و نورانی را دیدم💚 که مرا به فرزند پسر مژده داد و نام رضا را برای او انتخاب کرد*💛 دو ساله بود که به همراه مادرش برای زیارت امام رضا(ع)رفتیم🕌 مشغول دعا بودم *که یک دفعه متوجه شدم دست های کوچک رضا به طرز عجیبی به ضریح چسبیده است*💫 با نگرانی سعی کردم دست او را بکشم بقدری محکم گرفته بود که جدا کردنش محال بود🥀مردم که این صحنه را دیدند به سمت او هجوم آوردند کمی طول کشید تا اورا از ضریح جدا کنیم *انگار به ضریح مطهر قفل شده بود. لباس رضا رو برای تبرک پاره کردند*💫 متولی حرم کمک کرد تا برویم همین که به خانه رسیدیم، با مادرش لباس او را عوض کردیم. *با کمال تعجب جای پنج انگشت سبز را روی کمر رضا دیدیم*🤚🏻💚 همرزم← *بعد از عمليات قدس 3 خواب دیدم که آقایی سبز پوش و نورانی از من سراغ رضا را میگیرد*💚 بعد از صحبت های رضا و آن "آقا" ، تعدادی از بچه ها خواستند وارد چادر شوند و با "آقا" دیدار کنند *امّا آن "آقا" غیب شده بود!!*🕊️ سرانجام *دخترش زهرا ۳۸ روزش بود🌸 که رضا در منطقه عملیاتی فاو به شهادت رسید🌷و مهمان سفره امام رضا(ع) شد*🕊️🕋
*سردار شهید رضا خسروانی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#کلام_شهید
✨این دنیا با تمام زیبایی ها و انسان های خوب، پل گذر است، نه ماندن...
و تمامی ما دیر یا زود باید برویم،
اما چه بهتر که زیبا برویم.
✨در هیاهوی زندگی متوجه شدم که چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت، در حالی که گویی ایستاده بودم. چه غصه هایی که فقط باعث سپیدی مویم شد اما دریافتم که کسی هست که اگر بخواهد می شود، وگرنه نمی شود. کاش نه می دویدم، نه غصه می خوردم، فقط او را می خواندم....
📚 فرازهایی از وصیت نامه شهید امیر لطفی
شرمندگی از شهدا دگر بس است!!
گر مرد رهی بسم الله..
میدان عمل باز است...
از شرمندگی بدرآ...!!
شهدا فقط "شرمنده" نمی خواهند!!
#صبحتون_شهدایی
#اربعین_امسال_با_شهدا
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش علیرضا هست🥰✋
*بینام و نشان*🕊️
*شهید علیرضا کیهان پور*🌹
تاریخ تولد: ۷ / ۱۰/ ۱۳۳۸
تاریخ شهادت: ۲۰ / ۱ / ۱۳۶۲
محل تولد: شیراز / فسا
محل شهادت: فکه
🌹 در خانواده کشاورز و زحمتکش به دنیا آمد🌾 *و از عشایر غیور و غیرتمند فسا بود*🌷 همرزم← فرمانده گردان فجر از لشکر 33 المهدی را بر عهده داشت💫 *آرزو داشت بدنش با مولکولهای هوا یکی شود و چیزی از او باقی نماند*🥀شب عملیات والفجر1 بود *غسل شهادت کرد💦 نماز شب خواند📿 بعد تمام پلاک و نشانی ها را از خود جدا کرد🥀و گفت: «به جایی میروم که به هیچ چیز نیاز ندارم، تنها خدا مرا بشناسد برایم کافی است.»*🕋 همرزم← فریادهای علیرضا از پشت سیمهای خاردار به گوش میرسید🥀اما همرزمان که نیمه دیگرشان آنسوی خطر جامانده بود توان یاری او را نداشتند🥀 *که اگر میماندند عملیات فردا متوقف میماند* 🥀فردا شب وقتی والفجر1 آغاز شد *همرزمان او گوشه گوشه آن غریبستان را به دنبال آن یوسف پیرهن چاک جستجو کردند*🌷واگر چه به پلاک و چفیهای از او قانع بودند *اما دریغ که آن ققنوس مجروح، اثری از خود به جای نگذاشته بود*🥀 سرانجام *او به زیبایی به آرزویش رسید🌷بر اثر برخورد با مین شهید شد🥀🖤 کسی چه میداند شاید بدنش با مولکولهای هوا یکی شد که هنوز هم پیکرش پیدا نشده*🕊️🕋
*جاویدالاثر*
*سردار شهید علیرضا کیهان پور*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
علیرضا قنواتی یادگار جنگ بود.
عشق به امام و ولایت_مداری،
مناجات های شبانه، نمازشب ها خاطره شده بود و #شهادت حسرتی بود بر دلش
راه را شناخته بود که وقتی خبرهای #سوریه را شنید خود را آماده کرد برای رفتن.
جواب سوال تمام آنهایی که می گویند #مدافعان_حرم چرا می روند را داد وقتی که گفت: «فردای قیامت اگر #امام_حسین گفت در مجالسم، حسین حسین گفتی اما چطور اجازه دادی به حریم خواهرم بی حرمتی کنند .شما چه جوابی خواهید داد؟»
روزگار عجیبی ست.برای حسین و #کربلایش دل می سوزانیم و #اشک میریزیم اما حرف سوریه که می شود خیلی ها می گویند نباید کسی برود و اینها بازی سیاسی است که چنین و چنان و آرام خود را به سایه می کشند
وقتی این ها را می بینم یاد آن مردمی می افتم که در دروازه شهر سنگ پرتاب می کردند به سرهای بالای نیزه ،
دست می زدند برای #اسرای_کاروان.
نکند مسیرمان از همان دروازه بگذردو حرف هایمان مثل همان سنگ ها، قلب حسین زمانمان را بشکند
کاش بیدار شویم و قضاوت نکنیم آن هایی که سرشان را فدای #زینب می کنند و از همه چیز می گذرند، آرامش خانواده،حتی دختر هایشان...
مثل #علیرضا که غیرتش اجازه نداد بماند و دخترش دم رفتن برایش خواند:
کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم
بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم
اما او چشم بر محبت پدری بست و اندکی بعد پیکرش به آغوش #دختر منتظرش برگشت...
این روزها سوریه همان کربلاست با این تفاوت که حسین نیست اما دل خوش است به #عباس و #علی_اکبرهای هیئت...
این روزها زینب می خواند #هل_من_ناصر_ینصرنی؟
✍نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید #علیرضا_قنواتی