eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
657 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
رفاقت با شهدا
🌸شهید مدافع حرم مهدی نوروزی🌸 فرمانده عملیات ویژه سامرا ملقب به اسد السامراء شیرسامرا تاریخ تولد :
به روایت همسر شهید 🌷 خاطره ای که با لذت برای من تعریف کرد این بود که می گفت ، وهابی ها می آیند با شعار یالثارات یزید با ما می جنگند ندای یالثارات یزید را می گویند و تیر را رها می کنند. یک شب بین ما و آنها یک تپه فاصله بود ، به موقع نماز صبح که نزدیک شدیم روی تپه ایستادم و شروع کردم به اذان گفتن و ذکر "علی ولی الله" را  هم آوردم ، هر چه بچه ها می گفتند که نگو با تیر می زنند، می گفتم نه هر طور شده باید نام "امیرالمؤمنین(ع" را روی این تپه بیاورم، آقا خیلی غریب هستند. شجاعتشان خیلی مثال زدنی است. هر کسی این کار را نمی کند. (علاقه ویژه ای به حرم امام حسین(ع) داشت و بیش از 60-70 بار به زیارت امام حسین(ع) مشرف شده بود. یک بار خودش تعریف کرد که پاسپورتش به اتمام رسیده بوده و از طرفی هم مرزها بسته بود گفت که خودش را به لالی زده که عرب هستم و از مرز رد شد.) 🌷شهید مدافع حرم مهدی نوروزی🌷 به روایت همسر بزرگوار شهید 📚منبع: سایت خبری فرهنگ 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هَمیشه تو خونه صِدام میزد: "همسرِ شهید نوروزی ... هَمسرِ شهید جان..." وقتی زُل میزد بهم میگفتم باز چیشُده؟ میگفت : سِنت کوچیکتر از اونیه که بِهت بگن همسرِ شهید... هَنوز بچه ای آخه! عَوضش میشی کوچیکتَرین همسرِ شهید... ‌🥀🥀🥀🥀🥀 @baShoohada 🕊
یکی از کارهایی که خیلی دوست داشتم نماز خواندن پشت سر آقا مهدی بود، ما حتی نماز صبح را هم جماعت می خواندیم، اگر یک روز بدون من نماز می خواند ناراحت میشدم و گله میکردم. وقتی مهدی را نمیدیدم مریض میشدم، قلبم درد می گرفت، سردرد می گرفتم، ولی وقتی میدیدمش خوب میشدم، این جور موقع ها می گفت: "فکر کنم مریضی هایت احساسی هست" زمانی که محمد هادی فرزندم بدنیا آمد، مهدی انجام داد، می گفت دوست دارم بچه ام را با غسل شهادت بغل بگیرم. لحظه ای که صدای محمدهادی را موقع بدنیا آمدنش شنیدم تنها دعایی که بعد از ظهور امام عصر(عج) کردم، دعا برای آقا مهدی بود، نمی دانم چرا آن دعا را کردم، مهدی خیلی در کارهای مربوط به محمدهادی کمکم می کرد، مثل پروانه دورم می چرخید. ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
مگہ میشہ غبار زائران حسین (ع) بہ تن کسی بشینہ و جـــــواز بهشت رو نگــــیره...☺️ 📸 تصویر جارو زدن مسیر زوار اربعین حسینی توسط 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸سرباز امام زمان (عج) لباس رزمی که اندازه محمد هادی باشد پیدا نکردم و کوچکترین سایز را خریدم و کوچک تر کردم و بعد از غسل شهادت با این لباس خدمت آقا رسیدیم؛ پدرش هنگام تولد محمد هادی دعا کرد که با شهادت از این دنیا برود؛ خدمت آقا که رسیدم به ایشان گفتم که لباس رزم به تن محمد هادی کردم و آمده ام که چفیه اش را از شما بگیرم، از ایشان خواستم که دعا کنند محمد هادی را آن طور که پدرش می خواهد بزرگ کنم که حتی از پدرش هم پیشروتر باشد، چرا که آقا مهدی از وقتی خبردار شد خدا فرزندی به او عطا کرده همیشه می گفت: ان شاالله سرباز امام زمان (عج) است، من پدر محمد هادی هستم که این دعا را برایش می کنم و ان شاالله خدا مستجاب می کند. 🌷شهید مهدی نوروزی🌷
🍂آقا مهدی همیشه به بنده می‌گفت: که سفر زیارتی (ع) را هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی ترک نکن❌حتی اگر شده سالی یک مرتبه آن هم در موقع شهادت امام حسین (ع) خود را به برسان👌 🍂حتی اگر شده فرش خانه‌ات را بفروش و مقدمات سفر را مهیا کن و این سفر را ترک نکن‼️ و این شاخص‌ترین سخنی بود که آقا مهدی درباره سفر به بنده می‌گفت. 🌷 راوی: همسر شهید 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🌷شهید مهدی نوروزی🌷 عکس مربوط به پیاده روی اربعین سال های گذشته .. شادی روح شهدا صلوات 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافعان حرم_دیدار پس از غروب_شهید مهدی نوروزی نویسنده:منصوره قنادیان صبح سر صبحانه اشک تو چشم هایش جمع شد و گفت:((هیچ وقت فکر نمی کردم زنم مانع کربلا رفتنم بشه.)) روی کربلا حساس بود. خوب بلد بود چطور با من حرف بزند. گفتم :((برو من نمی خوام مانعت بشم .از ته دلم راضی ام بری ولی بدون که دلم برات تنگ میشه .)) بعد هم به شش ماهه امام حسین(ع) قسمش دادم که برود. احن صحبتش عوض شد. دستم را گرفت و گفت:((برگردم جبران می کنم ،کم کاری هایم رو توی این چند وقته بنویس،برگشتم جبران می کنم.)) نمی تونستم ناراحتی اش راببینم؛دلش زود تر از خودش رفته بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
🌸شهید مدافع حرم مهدی نوروزی🌸 فرمانده عملیات ویژه سامرا ملقب به اسد السامراء شیرسامرا تاریخ تولد :
«اگر ما یک روزی شهید شدیم و آقا محمد هادی این فیلم را دید انشا الله منتقم خون امام حسین(علیه السلام) است. انشا الله آمده است انتقام حضرت زهرا(سلام الله علیها) را بگیرد. انشاالله یار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، یار رهبر و یار آقای سید علی خامنه‌ای باشد. انشاالله همیشه مدافع نظام باشد. مدافع انقلاب باشد. تهدید بزرگی برای دشمنان نظام، انقلاب و اهل بیت(علیه السلام) باشد. وجودش خود تهدید [ برای دشمنان] باشد.» 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بدون شرح 🌷هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🌹شهید محمدرضا مصلی نژاد🌹 نهج البلاغه علی (ع) را بخوانید.... 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
✪﷽✪ 😔😭 👌 در میدان در معرض بمباران شیمیایی بود بسیجیِ بغل دستش نداشت؛ او ماسک خودش را برداشت! و به صورت همراهش بست . 👌قهرمان یعنی این .البته هر دو شدند؛ اما این ماند اینها که از بین نمی رود؛ اینها زنده اند 🌹 🌹 🌹. 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمان ما هم مثل همیشه، رسم و رسوم ازدواج زیاد بود.💍 ریخت و پاش هم بیداد می کرد.😕 ولی ما از همان اول ساده شروع کردیم؛ 😍 خریدمان یک بلوز ودامن برای من بود و یک کت وشلوار برای مرتضی. ❤️ چیز دیگری را لازم نمی دانستیم. به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم؛ 😳😍 خودمان برای زندگی مان تصمیم می گرفتیم.😍🏠 همین ها بود که زندگی مان را زیباتر می کرد.💞 🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
یکبار خواب دیدم که شهید شده است و جالب اینجاست همین خواب را دقیقا ایشان هم دیده بود😱 . من به ایشان گفتم: «خوابی دیده‌ام و نگرانم.⁦☹️⁩ گفت: «عیال جان! آن روزی که شما من را انتخاب کردی احتمال بوده هر اتفاقی بیفتد. یعنی شما می بایست خود را از آن روز برای هر اتفاقی آماده می‌کردی. مثل اینکه شما می دانی یک جایی آتش است اما وارد آتش می‌شوی.» 💔 دعای سر عقد من هم این بود که ایشان به شهادت برسد.😢💓 من را به جدش حضرت زهرا(س) قسم داد که: «دعا کن به آنچه می‌خواهم برسم و در واقع شما من را همراهی کن.» 💓 قبل از اینکه برای بار آخر به جبهه اعزام شود یک بار به من گفت: «عیال جان! بیا از هم بگذریم و این دلبستگی‌ها را کم کنیم.» 💔💓 ما خیلی به هم وابسته بودیم.💔 وابستگی‌مان آنقدر بود که من ساعت را نگاه می‌کردم و وقتی متوجه می‌شدم نزدیک است که ایشان از سر کار به خانه برسد، تپش قلبم شروع می‌شد. 💗 وقتی در خانه را می‌زد تپش قلبم بیشتر می‌شد یعنی اشتیاق من برای دیدن ایشان اینقدر زیاد بود.💞😢 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . می‌گفت که : من از آقا مصطفی صدرزاده یادگرفتم اگه از در انداختنت بیرون از پنجره بیا بجنگ برای خواسته هات نا امیدت کردن پا پس نکش برو جلو خدا ببینه سفت و سخت چسبیدی بهت میده خواسته تو . . . :) 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا