eitaa logo
در جمع شهیدان
191 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر ازشهادت نیست. (مقام معظم رهبری) کانال ولایی ما 👈 @zohoore_ghaem ارتباط با خادم 👈 @mohebolmahdi   
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیت میکنم مرا در روضة الشهیدین (گلزار شهدای حزب الله) دفن کنید و تا بعد از ساخت حرم ائمه بقیع علیهم السلام سنگ قبر روی قبرم نگذارید. (اباذر) محل شهادت: سوریه @vasiyatnameyeshohada
🕊🍃🌿🌺🍃🌾🌼 🍃🕊🍂 🌿🍂 🌺 🌺 وصیت نامه📝 شهید ایرج سمیع🌹 اكنون كه زمان پیروزی اسلام بركفر جهانی فرا رسیده است من هم با آگاهی كامل ،عاشقانه این راه را برگزیدم تا كوچكترین سرباز اسلام باشم وبتوانم به ندای (( هل من ناصر ینصرنی)) حسین زمان ، خمینی بت شكن لبیك گویم بسم رب الشهدا والصالحین إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ. خداوند وضع هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنكه آن قوم خود را تغییر دهند. با درود فراوان به مهدی موعود تسكین دهنده دلهای مومنان وبا درود فراوان به نایب برحق آن امام خمینی وبا سلام به ملت شهید پرور ایران سخنم را آغاز می كنم . انقلاب اسلامی ایران انقلابی است الهی كه با رهبری قاطع وآگاه درحال صدور به جهان است. رهبری كه چندین هزار مسلمان در خواب رفته را بیدار كرد وبه جهانیان ثابت كرد كه باید ظلم وفساد را از بین برودوبه جای أن حكومت خدایی برپا كرد. اكنون كه زمان پیروزی اسلام بركفر جهانی فرا رسیده است من هم با آگاهی كامل ،عاشقانه این راه را برگزیدم تا كوچكترین سرباز اسلام باشم وبتوانم به ندای (( هل من ناصر ینصرنی)) حسین زمان ، خمینی بت شكن لبیك گویم .برادران عزیزم ، كسانیكه می خواهیددر راه اسلام خدمتی بكنید امیدوارم جهاد اصغر وجهاد اكبر یادتان نرود كه امام عزیز نیز بسیار روی این دو مسئله تكیه می كند به خدا زندگی مادی فایده ای ندارد چون همه از این دنیا می روند بسیار روی معنویات تكیه كنید البته من كوچكتر از آنم كه برای شما سخنی بگویم امیدوارم خدای یكتا گناهان مرا ببخشد وشما ای پدر ومادر م گریه نكنید برای من چون من راه خود را یافتم من گمشده خود را یافتم وبه آن ملحق شدم وهمه خواهیم رفت . پس گریه یعنی چه شما هم خواهید رفت .به جای گریه كردن برایم دعا كنید تا از گناهانم كاسته شود وهمگی من را حلال كنید . برادر حقیرشما ایرج سمیع به امید پیروزی رزمندگان اسلام وسلامتی امام 🌹شهید🌹ایرج🌹سمیع 🌹تاریخ تولد: ۱۳۴۲/۱۱/۶ 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱/۲ 🌹محل شهادت: منطقه شوش، عملیات فتح المبین 🌺 🌺 🌾🍂 🍃🕊🍂 🕊🍃🌿🌺🍃🌼 @VasiyatnameyeShohada
🎋🍁🕊🎋🍁🎋🕊 📝خاطرات شهدا ⚡️فرق بین فرمانده لشگر و سرباز 💠 بسم رب الشهدا و الصدیقین سرمای شدیدی خورده بود. احساس می‌کردم به زور روی پاهایش ایستاده است. من مسئول تدارکات لشکر بودم. با خودم گفتم: خوبه یک سوپ برای حاجی درست کنم تا بخوره حالش بهتر بشه. همین کار را هم کردم. با چیزهایی که توی آشپزخانه داشتیم، یک سوپ ساده و مختصر درست کردم. از حالت نگاهش معلوم بود خیلی ناراحت شده است. گفت: چرا برای من سوپ درست کردی؟ گفتم: حاجی آخه شما مریضی، ناسلامتی فرمانده‌ی لشکرم هستی؛ شما که سرحال باشی، یعنی لشکر سرحاله! گفت: این حرفا چیه می‌زنی فاضل؟ من سؤالم اینه که چرا بین من و بقیه‌ی نیروهام فرق گذاشتی؟ توی این لشکر، هر کسی که مریض بشه، تو براش سوپ درست می‌کنی؟ گفتم: خوب نه حاجی! گفت: پس این سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذایی رو می‌خورم که بقیه‌ی نیروها خوردن. @🤲 🤲اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید دلت میخاد حال دلت خوب باشه با شهداء 🌷 همنشین شو 👇👇 @ba_Shaheidan @zohoore_ghaem
وصیت میکنم مرا در روضة الشهیدین (گلزار شهدای حزب الله) دفن کنید و تا بعد از ساخت حرم ائمه بقیع علیهم السلام سنگ قبر روی قبرم نگذارید. (اباذر) محل شهادت: سوریه @🤲 🤲اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید دلت میخاد حال دلت خوب باشه با شهداء 🌷 همنشین شو 👇👇 @ba_Shaheidan @zohoore_ghaem
🕊🍃🌿🌺🍃🌾🌼 🍃🕊🍂 🌿🍂 🌺 🌺 وصیت نامه📝 شهید ایرج سمیع🌹 اكنون كه زمان پیروزی اسلام بركفر جهانی فرا رسیده است من هم با آگاهی كامل ،عاشقانه این راه را برگزیدم تا كوچكترین سرباز اسلام باشم وبتوانم به ندای (( هل من ناصر ینصرنی)) حسین زمان ، خمینی بت شكن لبیك گویم بسم رب الشهدا والصالحین إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ. خداوند وضع هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنكه آن قوم خود را تغییر دهند. با درود فراوان به مهدی موعود تسكین دهنده دلهای مومنان وبا درود فراوان به نایب برحق آن امام خمینی وبا سلام به ملت شهید پرور ایران سخنم را آغاز می كنم . انقلاب اسلامی ایران انقلابی است الهی كه با رهبری قاطع وآگاه درحال صدور به جهان است. رهبری كه چندین هزار مسلمان در خواب رفته را بیدار كرد وبه جهانیان ثابت كرد كه باید ظلم وفساد را از بین برودوبه جای أن حكومت خدایی برپا كرد. اكنون كه زمان پیروزی اسلام بركفر جهانی فرا رسیده است من هم با آگاهی كامل ،عاشقانه این راه را برگزیدم تا كوچكترین سرباز اسلام باشم وبتوانم به ندای (( هل من ناصر ینصرنی)) حسین زمان ، خمینی بت شكن لبیك گویم .برادران عزیزم ، كسانیكه می خواهیددر راه اسلام خدمتی بكنید امیدوارم جهاد اصغر وجهاد اكبر یادتان نرود كه امام عزیز نیز بسیار روی این دو مسئله تكیه می كند به خدا زندگی مادی فایده ای ندارد چون همه از این دنیا می روند بسیار روی معنویات تكیه كنید البته من كوچكتر از آنم كه برای شما سخنی بگویم امیدوارم خدای یكتا گناهان مرا ببخشد وشما ای پدر ومادر م گریه نكنید برای من چون من راه خود را یافتم من گمشده خود را یافتم وبه آن ملحق شدم وهمه خواهیم رفت . پس گریه یعنی چه شما هم خواهید رفت .به جای گریه كردن برایم دعا كنید تا از گناهانم كاسته شود وهمگی من را حلال كنید . برادر حقیرشما ایرج سمیع به امید پیروزی رزمندگان اسلام وسلامتی امام 🌹شهید🌹ایرج🌹سمیع 🌹تاریخ تولد: ۱۳۴۲/۱۱/۶ 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱/۲ 🌹محل شهادت: منطقه شوش، عملیات فتح المبین 🤲 🤲اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید دلت میخاد حال دلت خوب باشه با شهداء 🌷 همنشین شو 👇👇 @ba_Shaheidan @zohoore_ghaem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ با این فیلم گریه خواهید کرد این اتفاق در حاشیه یکی از سخنرانی های حاج حسین یکتا رخ داد. کودکی سیزده ساله اصرار داشت که مرا به لبنان بفرستید. ترکیب اصرارهای نوجوان با صحنه‌هایی از مستند روایت فتح یک خروجی شگفت‌انگیز را خلق کرده است. حتما تماشا کنید. ─═┅═༅🇵🇸𖣔🇮🇷𖣔🇱🇧༅═┅┅─ به‌کانال‌ولایی بپیوندید👇 @zohoore_ghaem @ba_Shaheidan ۳ ✌️
❤️‌ مادر ۷۵ ساله یکی از شهدای شهرستان نهاوند باهدف اثبات عشق مادرانه دراین سن سواد آموخت تا بتواند وصیت‌نامه فرزند شهید ۱۷ ساله اش را بر روی قالیچه ‌ببافد. 🌺خانم گل بانو سوری مادر شهید ۷۵ ساله شهید عزت‌الله کرمعلی در اقدامی مادرانه در حال بافتن وصیت‌نامه فرزند شهیدش بر روی قالیچه است تا بتواند از این راه نام و یاد فرزندش را برای همیشه زنده نگه دارد.🥀 ─═┅═༅🇵🇸𖣔🇮🇷𖣔🇱🇧༅═┅┅─ به‌کانال‌ولایی بپیوندید👇 @zohoore_ghaem @ba_Shaheidan ۳ ✌️
🔷 شهید آوینی: «وااسفا! باطن قبله را رها كرده‌اید و بر گِرد دیوارهایی سنگی می‌چرخید؟ بیایید... باطن قبله اینجاست. به‌خدا، اگر نبود كه خداوند خود اینچنین خواسته، می‌دیدی كعبه را كه به طواف امام آمده است و حجرالاَسوَد را می‌دیدی كه با او بیعت می‌كند. مگر نه اینکه انسان كامل، غایت تكامل عالم است؟» 🔸منبع: کتاب «فتح خون»، فصل «کوفه»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۴ آذر سالروز شهادت شخصی است که رهبر معظم انقلاب با بغض به نقل از او می گوید: «اگر می خواهی از سیم خاردار دشمن رد شوی، اول باید از سیم خاردار نفست عبور کنی!» (عاشقان شهادت حتماً ببینند و گریه کنند.) 🔸«گفت: من اگر شهید شوم راضی هستی؟ گفتم: اگه تو بری از غصه می میرم، اما راضی ام به رضای خدا. دست هایش را به حالت دعا بلند کرد و گفت: خدایا! خودت می دانی مرگ در رختخواب ننگ است. شهادت را نصیبم کن. 🔸علی آقا پیش کسی گریه نمی کرد. اما این بار زد زیر گریه و با بغض و حسرت گفت: وقتی مصیب (مجیدی) تازه شهید شده بود، توی خواب دیدمش. دستش را گرفتم و گفتم: مصیب! من و تو همه راهکارها را باهم قفل کردیم؛ تو را به خدا این راهکار آخری را به من بگو، راهکار شهادت را. نمی گفت. دستش را محکم چسبیدم و قسمش دادم. می دانستم اگر با مرده چنین کنی جواب می دهد. گفتم: تا جواب ندهی رهایت نمی کنم. گفت: راهکارش اشک است، اشک! 🔸دوباره دست هایش را به حالت دعا بالا گرفت و گفت: بارالها! اگر شهادت را با اشک می دهی، اشک ها و گریه های من روسیاه را قبول کن. همین راهکار بود که علی آقا را آسمانی کرد.» (راوی: زهرا پناهی روا؛ همسر شهید علی چیت سازیان، کتاب دلیل، صفحه ۲۱۹) ♦️شهید آوینی: «گریه تجلی آن اشتیاق بی‌انتهایی است که روح را به دیار جاودانگی و لقای خداوند پیوند می‌دهد و اشک، آب رحمتی است که همه‌ تیرگی‌ها را از سینه می‌شوید و دل را به عین صفا، که فطرت توحیدی عالم باشد، اتصال می‌بخشد.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
بایندر»، فرمانده‌ای که در آغوش دریا شهید شد شهید چشم‌هایش نور خورشید را داشت و دست‌هایش قدرت دریا را که هر چیزی را در بر می‌گرفت و به آغوش می‌کشید. فرمانده، روزهای طولانی‌ و عجیبی را پشت سر گذاشته بود؛ روزهایی که خارج از مرزهای وطنش بود اما دلش برای دریا می‌تپید. دریا همه جانش بود. روی اسکله که می‌ایستاد و دست‌هایش را پشت کمرش حلقه می‌کرد درد و دل‌هایش با دریا شروع می‌شد. هر چقدر هم صدایش می‌زدند گوش‌هایش جز بالا و پایین موج‌ها را نمی‌شنید. انگار که در امتداد جزر و مدها، خودش هم بخشی از عظمت دریا بود که پایان پیدا نمی‌کرد. بی‌کران و سخاوتمند و مهربان. چشم‌هایش نور خورشید را داشت و دست‌هایش قدرت دریا را که هر چیزی را در بر می‌گرفت و به آغوش می‌کشید. فرمانده، روزهای طولانی‌ و عجیبی را پشت سر گذاشته بود؛ روزهایی که خارج از مرزهای وطنش بود اما دلش برای دریا می‌تپید، و حالا که دوباره به آغوش دریا بازگشته بود هیچ قدرتی نمی‌توانست بین او و سعادت تماشای این وسعتِ باشکوه آبی، فاصله بیندازد؛ حتی اگر آن قدرت، استعمارگری مثل بریتانیا بود
شهید نشان ذوالفقار و اصلا مگر کسی هم بود که بتواند در میدان‌های توپ و گلوله زورش به فکر بایندر برسد؟ بایندر، شجاعتی فراتر از یک فرمانده نیروی دریایی داشت. برایش فرقی نمی‌کرد که در برابر چه کسی ایستاده چون به وطن‌پرستی‌اش باور داشت. حسی که جادویی عجیب به بازوهایش می‌داد و او را از کوه هم مقاوم‌تر می‌کرد.اولین باری که بایندر نشان ذوالفقار را که بالاترین نشان ارتش بود دریافت کرد هنوز گردِ جنگ با نیروهای متجاوز روسیه که از مرزهای شمالی کشور حمله کرده بودند روی لباس‌هایش بود. اما تار و مارشان کرد.بعد از آن به فرانسه اعزام شد. حوالی خرداد ۱۳۰۲. فکر نظامی پیشرفته‌ای داشت که حضور پنج ساله‌اش در دانشکده توپخانه پوآتیه و دانشکده تکمیلی مونتن بلو و دانشگاه جنگ فرانسه، ذهنش را برای گرفتن تصمیم‌های مهم جنگی بازتر کرد و فرمانده هنگ توپخانه لشکر یک مرکز شد.
شهید اما انگلیسی‌ها به بهانه دفاع از حقوق بین‌المللی کشور عراق و اینکه در این خط آبی سهمی برای آن‌ها محفوظ است وارد میدان شده بودند. حرف‌هایشان چیزی سوای میانجی‌گری و مذاکره برای تقسیم اروند رود بود. و هرچند رضاخان، عهدنامه را پذیرفته بود اما حرفِ این بود که علاوه بر خط تالوگ یا همان نوار مشترک آبی، امتیازات بیشتری از دست ندهیم و بایندر برای رایزنی بهترین گزینه بود. حکم فرماندهی نیروی دریایی و دوباره حکمی جدید آمد. برای محافظت از دریا. این بار، ناخدا یکم غلامعلی بایندر، «فرمانده نیروی دریایی وقت» شده بود. سال ۱۳۱۳. مأموریت بایندر این بود که با گروهی از افراد نیروی دریایی برای بازدید و سرکشی تنب‌ها که جزایر ایران بود بروند. بایندر مثل همیشه دست‌هایش را پشت کمرش توی هم حلقه کرده بود و با اقتدار در جزیره‌ها گشت می‌زد و به دریا زل زده بود. مثل شیری که در محدوده‌اش نعره می‌کشید. وزارت امور خارجه بریتانیا از این کار بایندر نگران شد. فرمانده جدید کسی نبود که به این راحتی‌ها بتوانند از سر راه‌شان به درش کنند. حساب کار دست مقامات نیروی دریایی مستقر در تنب‌ها آمده بود و به در و دیوار می‌زدند که دیگر اسمی از بایندر نیاید و جزیره‌ها در سیطره خودشان باشد اما در کمتر از دوسال، بایندر، شخصاً به بندر باسعیدوی جزیره قشم رفت و در برابر چشم‌های مضطرب و خشمگین قشون انگلیسی و فرمانده‌هان نیروی دریایی‌شان، پرچم انگلیس را پایین کشید و پرچم سه رنگ وطنش را بالا برد و به آن ادای احترام کرد و رو به اخم‌های در همِ انگلیسی‌های متجاوز گفت «تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی بخشی از سرزمین ایران است.»
اما انگلیسی‌ها به بهانه دفاع از حقوق بین‌المللی کشور عراق و اینکه در این خط آبی سهمی برای آن‌ها محفوظ است وارد میدان شده بودند. حرف‌هایشان چیزی سوای میانجی‌گری و مذاکره برای تقسیم اروند رود بود. و هرچند رضاخان، عهدنامه را پذیرفته بود اما حرفِ این بود که علاوه بر خط تالوگ یا همان نوار مشترک آبی، امتیازات بیشتری از دست ندهیم و بایندر برای رایزنی بهترین گزینه بود. حکم فرماندهی نیروی دریایی و دوباره حکمی جدید آمد. برای محافظت از دریا. این بار، ناخدا یکم غلامعلی بایندر، «فرمانده نیروی دریایی وقت» شده بود. سال ۱۳۱۳. مأموریت بایندر این بود که با گروهی از افراد نیروی دریایی برای بازدید و سرکشی تنب‌ها که جزایر ایران بود بروند. بایندر مثل همیشه دست‌هایش را پشت کمرش توی هم حلقه کرده بود و با اقتدار در جزیره‌ها گشت می‌زد و به دریا زل زده بود. مثل شیری که در محدوده‌اش نعره می‌کشید. وزارت امور خارجه بریتانیا از این کار بایندر نگران شد. فرمانده جدید کسی نبود که به این راحتی‌ها بتوانند از سر راه‌شان به درش کنند. حساب کار دست مقامات نیروی دریایی مستقر در تنب‌ها آمده بود و به در و دیوار می‌زدند که دیگر اسمی از بایندر نیاید و جزیره‌ها در سیطره خودشان باشد اما در کمتر از دوسال، بایندر، شخصاً به بندر باسعیدوی جزیره قشم رفت و در برابر چشم‌های مضطرب و خشمگین قشون انگلیسی و فرمانده‌هان نیروی دریایی‌شان، پرچم انگلیس را پایین کشید و پرچم سه رنگ وطنش را بالا برد و به آن ادای احترام کرد و رو به اخم‌های در همِ انگلیسی‌های متجاوز گفت «تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی بخشی از سرزمین ایران است.»
 شهید دریا بایندر، برخلاف تمام مخالفت‌ها اما همیشه محافظ دریا بود. یک تنه لشکری بود به بزرگی وطن. ترس در جانش نبود. ایستاده بود و می‌جنگید و هیچ هراسی از انگلیسی‌ها نداشت. ساعت چهار صبح سوم شهریور سال ۱۳۲۰، بایندر با صدای انفجار از خانه‌اش بیرون دوید و با قایق موتوری و در حالی که آتش توپخانه انگلیسی‌ها از زمین و آسمان شعله می کشید خودش را به مقر فرماندهی رساند و یک نفس با تفنگ برنو ایستادگی کرد.  او نمی‌خواست دریا را بدهد و آن‌ها می‌خواستند دریا را بگیرند. چشم‌های بایندر هاله‌ای از اشک‌های نگرانی داشت.‌ پس از او چه بلایی سر دریا می‌آمد؟ انگلیسی‌ها به او شلیک می‌کردند و او هم با گلوله جوابشان را می‌داد. آسمان به غروب رسیده بود و در حالی که زخم‌های فرمانده بایندر دهان باز کرده بود با رگبار مستقیم مسلسل انگلیسی‌های استعمارگر در آغوش دریا به شهادت رسید. شهید
هدایت شده از در جمع شهیدان
وقت اذان درهای آسمان باز است 🤲دست به دعا برداریم جهت تعجیل فرج امام غریب 😭
هدایت شده از ظهور نزدیک است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم اذان بسیار زیبا همراه با ترجمه به صورت اشعار ،، بشنوید زیباست ،، کلیپ را برای همه مساجد ارسال کنید وتا آخر خود گوش کنید ولذت ببرید. اگرحال دلتان خوب شد التماس دعا اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برشی از زندگی شهید مجید شهریاری 🔸 ۸ آذر ماه، سالروز شهادت شهید مجید شهریاری گرامی باد.