eitaa logo
در جمع شهیدان
184 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
9 فایل
امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر ازشهادت نیست. (مقام معظم رهبری) کانال ولایی ما 👈 @zohoore_ghaem ارتباط با خادم 👈 @mohebolmahdi   
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت‌وگو با برادر شهید سید مهدی حسینی 🔰 ســلاح غیــرت قوی‌تر از تیر و ترکش و خمپاره 🔻بنده سیدحسن حسینی، فرزند سیدعلی، برادر شهید سید مهدی حسینی که همه خانواده متولد همدان هستیم و زادگاه ما محله‌ای معروف به خیابان سیروس (خیابان تختی فعلی ) است. ما هفت خواهر و برادر بودیم و برادرم سیدمهدی که روز دوازدهم آبان سال ۱۳۴۰ به دنیا آمده‌بود، سومین پسر خانواده و در کل پنجمین فرزند بود. 🔻ما پدرمان را در کودکی، حدود دوازده سیزده سالگی، از دست داده ‌بودیم و سرپرستی خانواده بر عهدۀ مادرم و برادر بزرگ‌ترمان به‌نام «سیدآقا» بود. اگر کسی از عزیزان گذری به منزل او در همدان داشته‌باشند، خواهید دید که تلویزیون همدان مصاحبه‌هایی از کتابخانۀ او و زندگی‌نامه‌اش تهیه کرده‌ و مفصل پخش کردند. 🔻پدرم در نیروی انتظامی، شهربانی قدیم، مشغول به کار بود. تا جایی که من به یاد دارم، کارهای زیادی دستش بود و ما بارها و بارها در این کارها با هم بودیم. اگر شما آقای اکرمی را، که زمانی وزیر آموزش و پرورش بود، بشناسید، ما به همراه ایشان فعالیت‌های انقلابی داشتیم و چندین بار هم ساواک برای دستگیری ما حمله کرد، ولی موفق نشد، چون منزل ایشان دو در داشت؛ یک در ورودی و یک در خروجی، که وقتی ساواک حمله می‌کرد، ما از آن در دیگر فرار می‌کردیم. 🔻با برادرم شهید سید مهدی چهار سال اختلاف سنی داشتم و من از او بزرگ‌تر بودم. بازی‌های دوران کودکی ما مثل بازی‌های الان بچه‌ها نبود. در خانه و یا بیرون دنبال‌بازی می‌کردیم. یعنی بیشتر بازی‌های عادی داشتیم. برادرم در همان دوران کودکی حتی بیشتر از خود من اهل کار بود. 🔻برادرم خیلی سال پیش از این‌که دیپلم بگیرد، علاقۀ خاصی به نقاشی داشت و گاهی در مناسبت‌هایی مثل دهۀ فجر که در مدارس مسابقات نقاشی برگزار می‌کردند، شرکت می‌کرد. شهید سماواتی هم که اهل همدان بود، او هم نقاش خوبی بود و تقریباً وابستگی فامیلی داشتیم و از اهالی روستای پدر و مادرمان، روستای سنگستان، بود. 🔻در نامه‌هایی که از جبهه برایمان می‌فرستاد، همان دو سه خطی که نوشته‌بود، شوخ‌طبعی کاملاً در آن مشهود بود. ما می‌خواندیم و می‌خندیدیم. یا مثلاً یک عکس کاریکاتوری و طنز فرستاده‌بود. البته قبل از دوران سربازی بیشتر شوخ‌طبع بود، ولی بعد از آن و رفتن به جبهه تغییراتی در رفتارش ایجاد شد و کمتر شوخی می‌کرد. جنگ و کشت و کشتار و تیراندازی و مسائل این چنینی اجازه نمی‌داد که زیاد به شوخی‌هایش بپردازد. 🔻اگر حالا برادرم سید مهدی را ببینم، به او می‌گویم که دلم برایت خیلی تنگ شده. وقتی دلتنگش می‌شوم، با قاب عکس برادرشهیدم صحبت می‌کنم و گاهی هم اگر همدان باشم سر مزارش می‌روم. مزارش در باغ بهشت همدان نزدیک شهید همدانی است. https://kayhan.ir/001Gcc @Kayhan_online