با علی باش🇵🇸
«بروز وصل تو دانی که چیست حالت ما؟! نفس نفس بتودیدن، زمان زمان مردن. اگر برای تو مردن، چه باک از آن مردن؟! هزار بار برای تو می توان مردن. بر آستان تو جان می دهم، چه بهتر ازین؟! سعادتست بر آن خاک آستان مردن.
بخاک پای تو مردن حیات اهل دلست
هزار جانِ گرامی فدای آن مردن...»
هدایت شده از با علی باش🇵🇸
نجف چه جای قشنگی برای زندگی کردن، کار کردن، نفس کشیدن، پناه بردن، ادامه دادن، نشستن، بلند شدن، قدم زدن، موندن، مهمون شدن، خونه داشتن، بودن، بودن، بودن، نگاه کردن، شنیدن، چشیدن، بوییدن، خندیدن، گریه کردن، ادامه دادن، مردن و تدفین است.
این دنیا چیزی برای خواستن ندارد. هر چه را بخواهی از دست میدهی. آنی به آنی همه چیز تغییر میکند، رنگ میبازد و مثل دورههای قبل این دوران نیز خواهد گذشت. البته نه که اساساً چیزی برای خواستن نداشته باشدها.دارد. ولی جهت خواستههای من مهم است. مهم است چه دارایی در این دنیا انتخاب کنم که از دست رفتنی نباشد. همه چیز تغییر میکند ولی آیا این تغییرات مرا دستخوش تغییر میکنند؟ اگر میکنند تغییر من چگونهاست؟!
همه چیز رنگ میبازد. شکی نیست. امّا من در این میان چه رنگی گرفتهام؟! آیا چون فرمود؛ «صِبْغَةَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» رنگ خدا را انتخاب کنید و چه کسی رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟! هستم یا نه؟! اصلا رنگ خدا داشتن چگونهاست؟ آیا در این میان اوّلین بودن مهم است؟! آیا هر اوّلینی خوب است؟! عمرسعد اولین نفری بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد ولی اولین نفری شد که تیر به سمتش پرتاب کرد. حر نیز اولین نفری بود که آب بر امام بست ولی اولین کسی شد که خونش را برای او داد. و من با همین مقایسه جواب سوالهایم را گرفتم. که اگر تغیرات دنیا، دنیایی که بقول مؤکد علی-علیه السلام- و پسرش حسین-علیهالسلام- «پشت کرده و خوشیهایش رفتهاست» مرا دستخوش تغییر کند من چه تغییری باید داشته باشم و در این تغییر پشت چه کسی حرکت کنم و پشت کسی حرکت کردن همان جهت خواستههای من است. فهمیدم میشود اگر شروع بدی داشته باشی در انتها عاقبتی خیر نصیبت شود و رنگ خدا گرفته باشی و رنگ خدا را جز آمدن و ماندن درآستان حسین-علیهالسلام- نمیشود داشت. من بر ماندن تأکید بیشتری دارم:).
لطفاً برای عاقبت بخیری هم دعا کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت...
یه غمی دارم که «یَشیبُ فیها الصَّغیر، و یَکدَحُ فیها مۆمنٌ حتّی یلقی رَبَّهُ!» ازونا که انگار « فی العین قَذًی، وَ فی الحَلقِ شجاً»...
نوشتم: «خدایا! سرگردانم. راهی لطفا.»
نوشت: «سرگردانی تنها راهیست که به "خدا" میرسد.»
گفتم «نمیفهمم. یعنی چه؟!»
ادامه داد: از همه راه ها باید ناامید شد، همه راه ها باید به سرگردانی برسد تا: «وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ»، تو را سرگشته يافت، پس هدايت كرد:))
با علی باش🇵🇸
یه غمی دارم که «یَشیبُ فیها الصَّغیر، و یَکدَحُ فیها مۆمنٌ حتّی یلقی رَبَّهُ!» ازونا که انگار « فی ا
اصن هیچی نمیگم. به قولِ عزیزی دیگه آه چاره نیست! یه روز دور هم جمع شیم فریاد بزنیم.
اگه میتونستم حس و حال اینجارو میزاشتم تو پاکت برا تک تکتون میفرستادم ولی نمیشه.
عوضش کلی دعا کردم براتون.ان شاءالله کربلا نصیب هممون شه:))
گلزارشهدایتهران.شبجمعه.ماهرمضون.
«وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا »
همیشه صدام بزن، فقطم به من دل ببند.
به مناسبت سالروز تولد ابراهیممون هم دعوتتون میکنم به خوندن دلنوشته ای که سال ۹۷ نوشتم
یه قسمت هاییشم تو کتاب یاران ابراهیم چاپ شده که عزیزی یه نسخه از اولین چاپ هاشو بهم هدیه داد.
رو لینک زیر بزنید و بخونید، اگه خوشتون اومد برا مام دعا کنید🤍
https://eitaa.com/ebrahimhadi/3558