May 11
پس تبارک بر خدایی که علی خلق نمود...
و درود ما بر مردی که آغاز کلام در مورد او مستحب است با تکبیر همراه باشد تا عظمت او ما را در خداییش به اشتباه نیندازد.
روزی حارثِ همدانی نزد حضرت امیرالمومنین میرن.
مولا چون از آمدنِ او در چنین ساعتی سوال میفرمان، حارث جواب میده
دوستیِ عمیق مرا اینجا کشانده....
مولا هم در این حین میفرماین:
« مَنْ یَمُتْ یَرَنِی» هرکس بمیرد مرا میبیند:))))
و اما تمامِ مراد از بیانِ این روایت این بود که بگم این قرن،مبارک قرنی است!
مبارکیش هم به اینه که هممون مولارو خواهیم دید.
لحظهی آخرمان اول مجنونیِ ماست
«یَرَنی» لذت مرگ است به لبخند علی :))))
با علی باش🇵🇸
روزی حارثِ همدانی نزد حضرت امیرالمومنین میرن. مولا چون از آمدنِ او در چنین ساعتی سوال میفرمان، حارث
قسم به وعده ی شیرینِ یَمُت یَرنی که ایستاده بمیرم
به احترام علی...
پیامبر صلی الله علیه و آله:
شبی که من به معراج رفتم وقتی به آسمان سوم رسیدم منبری از نور برای من نصب گردید، من در فراز آن منبر قرار گرفتم، و حضرت ابراهیم یک درجه پایین تر از من نشست و سایر پیامبران نخستین در اطراف منبر نشستند.
در این هنگام علیبنابیطالب آمد، او بر مرکبی از نور سوار شده بودکه چهرهاش همچون ماه میدرخشید،و یارانش همانند ستارگان در گرداگرد وجودش بودند.
حضرت ابراهیم رو به من کرد و گفت: ای محمد! این شخص کدام پیامبر بزرگواری است؟یا کدام ملک مقربی است؟
عرض کردم: او نه پیامبر بزرگوار نه ملک مقرب است. او برادر، پسر عمو،دامادو وارث علم من علیبنابیطالب است.
حضرت ابراهیم گفت: اینان که همچو ستارگان گرداگرد وجود حلقه زدهاند، کیستند؟عرض کردم: شیعیان او هستند.
اینجا بود که حضرت ابراهیم به درگاه خداوند عرض کرد:
«الهمّ اجعلی من شیعة علی»
خداوندا مرا نیز از شیعیان علی قرار ده.
در این هنگام جبرائیل فرود آمد واین آیه را اورد «وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ»
[و از پیروان او ابراهیم بود]
مجمع البحرین۵۷۲/۱
#باعلیباش
در کتاب کنز الفوائد از یکی از اصحاب امیرالمومنین نقل کرده است که:
سلمان فرمود:
...بخدا قسم اگر مردم نمیگفتند خدا رحمت کند قاتل سلمان را، ای امیرِ مومنان دربارهات مطالبی میگفتم که نفوس مردم تاب و تحمل پذیرش آن را نداشت!
بخاطر این که تو همان حجت خدایی که آدم به سبب تو بخشیده شد و یوسف از چاه خلاص شد و سرگذشت ایوب و این که نعمت در باره او تغییر کرد به شما مربوط است.
امیرالمومنین فرمود: ایا قصه ایوب و علت تغییر کردن نعمت خدا بر او را میدانی؟
سلمان فرمود: خدا بهتر میداند و شما ای مولا.
حضرت فرمود: آنگاه که خداوند میثاق میگرفت، ایوب در پادشاهی من شک کرد و گفت این امر بزرگی است!!!
خداوند فرمود ای ایوب آیا شک میکنی در صورتی که من آن را اقامه کردهام؟!
آدم را که به بلا گرفتار کردم به خاطر او بخشیدم چون به امیر مومنان بودن او تسلیم گردید!
به عزت خودم قسم از عذابم بر تو هم میچشانم ویا اینکه بااعتراف به اطاعت امیرالمومنین توبه کنی.
سپس سعادت نصیب او گشت و توبه کرد و به اطاعت امیرالمومنین و ذریه او اقرار کرد.
القطره ج۱ ص۲۱۴
#باعلیباش
d16ea82b5d-5cebd7c77a1ed822ad8b50ca.mp3
19.72M
برای همه ی کسانی که عمریست
موقع خداحافظی،
نامش را بی اراده میبرند....
یا علی:)
با علی باش🇵🇸
روزی حارثِ همدانی نزد حضرت امیرالمومنین میرن. مولا چون از آمدنِ او در چنین ساعتی سوال میفرمان، حارث
«کمال لذت عاشق زمان مردن اوست، کجاست پس اجلم تا تو را نظاره کنم؟! .... :))
هنگامی که امام حسن و امام حسین جنازه امیرالمومنین را روی دوش به طرف آن قبری که از پیش آماده شده بود در نجف می بردند. ناگاه اسب سواری را دیدند که بوی عطر از او به شدت در فضا منتشر میشد و بر آن دو بزرگوار سلام کرد، سپس به امام مجتبی فرمود: تو حسنبنعلی هستی که از سرچشمه وحی و قرآن سیراب گشتهای و در دامان علم و شرف پرورش یافته ای، و جانشین امیرالمومنین و سرور اوصیا هستی؟عرضکرد: بلی
سپس فرمود و این یکی حسینبنعلی نوه پیامبر رحمت است که از پستان عصمت آشامیده، پدر ائمه طاهرین و جویبار دانش و حکمت است؟ عرضکرد: بلی
فرمود جنازه را به من واگذارید و در پناه خدا بروید.
امام حسن عرض کرد: پدرم وصیت کرده که جنازه را جز به یکی از این دو واگذار نکنیم؛ جبرئیل یا خضر، تو کدامیک از این دو هستی؟
او نقاب چهره کنار زد، دیدند امیرالمومنین است.
بعد به امان حسن فرمود:
یا أبا محمّد؛لاتموت نفس إلّا ویشهدها،أفما یشهد جسده؟
ای ابامحمد! شخصی که هرکس بمیرد نزد او حاضر میشود چگونه کنار جسد خود حضور نداشته باشد؟
بحارالانوار ۴۲/۳۰۰
#باعلیباش
هدایت شده از متمایلبهسمتنجف :)
شجاعت و استواری #علی درجنگ ها به گونه ای بود ؛
که هرگاه مشرکان وکافران ، او را درنبردمیدیدند ؛
به یکدیگروصیت میکردند !
•| زخمشری،ربیع الابرار،ج۳ص۳۱۹ |•
کلی حرف زد که بگه آدم تو وطنِ خودش آرامش داره. بعدش گفت نجف خونه ی بابامه
خونه ی پدریم
وطنم:)))
هدایت شده از اَبوتُراب | پِدَرِخاڪ
رفقا یه یا زینب کبری سلام الله علیها میگید برامون .
https://eitaa.com/motemayel_be_samte_najaf/596
یکی از سزاوار ترین غم ها اونجاییه که نویسنده نوشت:
«غمگینم بسیار....
شهری که در آن خانه دارم،
به شهری که در من خانه دارد شبیه نیست!»
بابا علی خوش بحال هرکی که اومد نجفت،جون داد و برنگشت....
که مرگی که به کام دل بُوَد در نجف است:)))
آره خلاصه پدرِ خاک