eitaa logo
یڪ روز با فرشتہ‌ها
1.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
456 ویدیو
9 فایل
《﷽》 ‌ ‌ ‌ هرچیزی که مربوط به فرزندآوری هست + روزمرگی‌هایی طنز با حضور شش فرشته😊 ‌ ‌ ‌ ☘گوشم با شماست : @Sed311 ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ☘به رسم امانت و حفظ اثر،مطالب با لینک پخش بشن ‌ ‌ ‌ ‌ ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت سیزدهم 👩🏻‍💻قصه های ما ومرغ پرطلا رو باید یجلد جدا کتاب کنم، بس ک شیرین و تمام نشدنی هستند.😬 حالا برای شاد شدن روحیه خوانندگان یکی دوتاشو هم تواین کتاب میگنجونم.😁 (هفت صبح یک روز تابستانی) معصومه 👧🏼:مامان، مامان. من🧕🏻:یا پیغمبر بچه کجاست؟ زلزله شده! معصومه :مامان، بیا حیاط، بدو... من:اونجا چکار داری بچه هفت صبح مردم خوابند؟ معصومه :مرغ من از خونه اش اومده بيرون با مرغ مرتضی. مرغ خودم و گذاشتم تو خونه، مرغ مرتضی خودشو سنگین کرده نمیتونم بزارم. زنگ بزن بابا بیاد بزارش تو خونه.. من🧕🏻: مرغ مرتضی مگه مثل شما بچه‌هاست ک وقتی لج میکنید 40کیلو به وزنتون اضافه میکنید عین آدامس میچسبید کف زمین😏؟ بیا تو مردم خوابند. ساعتی بعد... 🧕🏻حیدر داری چکار میکنی مادر؟ _حیدر 👨🏻‍🎓(درحالیکه مرغ وگذاشته بود عقب دوچرخه و داشت دوچرخه سواری میکرد) :مرغم حوصله اش سر رفته بود دارم می برم دورش بزنم😁... 🧕🏻خدایا این شادی ها رو از مانگیر... 🧕🏻بچه‌ها برید بازی کنید منم ناهار درست کنم، با داداش کوچولو هم بازی کنید، نق نزنه. 🧑🏻‍🎓مامان الان سیریم، تازه صبحانه خوردیم، بیا بریم باهم بازی کنیم.😌 🧕🏻بله مامان جان الان سیری، یک ساعت دیگه گشنه میشی. اونموقع با اَجی مَجی ک غذا حاضر نمیشه.دور از جونتون مثل تمساح گرسنه میخواید منو ببلعید🐊 🧑🏻‍🎓حالا بیا بریم یدونه، همش یدونه بازی کنیم. 🧕🏻چه بازی؟ 👧🏼عمو زنجیر باف خیلی حال میده وقتی همه باشیم. 🧑🏻‍🎓بچه‌ها بیاید مامان هم میاد. همه باهم عمو زنجیر باف... -بله -زنجیر منو بافتی؟ -بله 👧🏼مامان من میخوام دست آبجی وبگیرم، نه دست داداش مرتضی. 🧑🏻‍🎓مامان منم میخوام دست داداش حیدر بگیرم. 🧕🏻بچه‌ها اینجوری دعواکنید وقت تمام میشه، باید برم، اصلابشینید یچیزی براتون تعریف کنم. 👧🏼قصه است؟ 🧕🏻نه عزیزم خاطره است.. -قبلا قبلا ک فقط آبجی زینب و خداجون بمن وبابایی داده بود،شبها ک بابایی خونه نبود، آبجی همش مثل شما میگفت باهاش بازی کنم. 🧑🏻‍🎓چه بازی؟ 🧕🏻خیلی بازی ها مثل همین عمو زنجیر باف،قایم باشک، آلیسا الیسا.. -مامان منم بودم؟ 🧑🏻‍🎓مامان گفت ک فقط آبجی زینب بوده؟ 👧🏼خوش بحالش ما کجا بودیم؟ 🧕🏻پیش خداجون، توی بهشت. 👧🏼من نمیخوام، میخوام پیش شما باشم. 🧕🏻بعدا خدا جون نوبت نوبتی شماهارو به ما داد. 🧑🏻‍🎓وسطی هم بازی می کردید؟ 🧕🏻نه آبجی زینب یکسالش بود، بلد نبود. -انقدر ما با هم عمو زنجیر باف بازی کردیم و زنجیر بافتیم و پشت کوه انداختیم ک به جای اینکه عمو زنجیر باف نخود وکشمش بیاره، خداجون بهمون داداش حیدر داد... @ba_fereshteha
دیدیدوقتی حتی یک مولکول به وسایل منزل اضافه و یا جابه جا بشه بچه ها باهاش چه ضیافت باشکوهی به پا میکنند؟!😵‍💫 چندروز بود ماشین لباسشویی دچار مشکل شده بود😢 (مادرها میدونند ماشین لباسشویی عجب عصای دستیه تو منزل ، البته دیگه از عصا گذشته واکریه برا خودش😂) تو همین چندروز چند تپه لباس نشسته جمع شد(فقط موقع لباس پوشیدنه که هیچکس هیچی نداره،موقع رخت چرک شستن خروارها لباس نشسته هست😏) بجز چندتپه لباس چرک ، کلی هم هرروز با دست شسته میشد😭 دیشب به همت آقای خونه، ماشین لباسشویی درست شد🥰 حالا موندیم این همه لباسی که در اسرع وقت لازم داریمو چجوری بشوریم😳 از همه مهمتر کجا خشک کنیم🧐 باز با فکر آقای خونه در اقدامی سریع بند رختی تو سالن آویخته شد تا به یمن وجود بخاری و هوای گرم چندبار لباس ها شسته و آویزان بشه و تمام🤓 حالا گفتم که برسم به اینجا... این بند رخت همون مولکولی بود که دیشب منزل اضافه شد و شد محیطی غنی برای برپایی ضیافت باشکوه بچه‌ها 😵‍💫🥴 از دار زدن همدیگه ☠گرفته تا طناب نوردی از در کمد🧗‍♂ انواع بستکبال و والیبال⛹ و بازی های توپی🏉🥏🏐 تا پرتاب راکت و دیسک 🤾🏻‍♂🏏🏓 و قایم موشک و انواع روشهای چزوندن مادر باطناب رخت بود که بکار بستن🤒 خدا به سرشاهده اگر میلیونها هزینه میکردیم میبردیمشون شهربازی🎡🎠 انقدر انرژی نمیگذاشتن برای شاد شدن خودشون که با یک طناب همش یک طناب اینطور صفا کردند😂 خلاصه که محیط غنی باشه شهربازی و اسباب بازی کیلو چنده😌 پ.ن خدایا توبه ، از بستن هرگونه بند رخت در منزل🙂 @ba_fereshteha
وقتی روضه داری و داداش بزرگه مثلاً بعداز شونصد دفعه گفتن میخواد جارو بزنه اون هم بعدا از گالری میبینی به این شکل جارو کرده و آبجی خانوم مشغول ثبت واقعه بوده😂 پ.ن : خدافظ جاروبرقی نازنینم با نشستن این جوجه مشخص شد به سرنوشت جاروی قبلی داری دچار میشی🥀 @ba_fereshteha
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 هر روز بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه هشتاد و سه قرآن کریم سوره مبارکه النساء ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
Quran-page-083.mp3
2.53M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه هشتاد و سه قرآن کریم، سوره مبارکه النساء با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید 💻 Farsi.Khamenei.ir
وقتی میخواد مسخره بازی در بیاره و نشینه سر درس👈🏻🧑🏻‍🎓(شازده کلاس دومی) 🧕🏻خب درس آب و هوا .همه ی جانداران برای زندگی به چی احتیاج دارند؟ 🧑🏻‍🎓نورخورشید 🧕🏻دارم میگم درس آب ، به آب احتیاج دارن ، بدون نور میشه زنده بود ولی بدون آب نمیشه 🧕🏻سوال بعدی، برای اینکه هوا سالم باشه باید چکارکنیم؟ 🧑🏻‍🎓نزاریم جانوران پرواز کنند تا هوارو کثیف نکنن 🧕🏻😳 جانوران دود دارند که هوا کثیف بشه؟ 🧑🏻‍🎓عه😏 🧕🏻نکته ی بعدی از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنیم مثل چی؟ 🧑🏻‍🎓وسایل چی چیه عمومی که گفتی یعنی چی،مگه اتوبوس دود ندارد؟ 🧕🏻تو که نمیدونستی وسایل حمل و نقل عمومی یعنی چی؟! 🧕🏻سوال بعدی، اسم اون ماده ای که به آب میزنن تا تصفیه بشه چیه؟ 🧑🏻‍🎓کولر 🧕🏻کُلُر😂 🧕🏻دماسنج چیست؟ 🧑🏻‍🎓وسیله ی شخصی آقایی (آقایی یا پدربزرگ)😂 🧕🏻زمین چند نوع حرکت دارد؟ 👧🏼دو رکعت 🧕🏻تو هم اضافه شدی به داداشت، دو نوع حرکت نه رکعت @ba_fereshteha
قسمت چهاردهم 👧🏼مامان داداشی داره قابلمه های آشپزخانه رو میاره.😏 🧕🏻اشکال نداره، دم دستی ها رو بزار بیاره بازی کنه. 🧑🏻‍🎓مامان! 🧕🏻جانم.! 🧑🏻‍🎓خونه سازی هارو بیارم؟ 👩🏻‍🎓وای مامان بگو نه، همشو میریزن. 🧕🏻خب مامان جون میخوان بازی کنن. 👧🏼مامان میشه خاله بازی های بالای کمد و بدی؟ 👨🏻‍🎓بچه‌ها بیاید مغازه بازی، هرکی یه گوشه مغازه درست کنیم جنسامون بفروشیم. 🧕🏻بچه‌ ها بازی کنید هرچی آوردید، بعدش جمع کنید ها. نشه زمین مین ها، پراز تله های انفجاری دیگه نشه راه رفت.🥴 👩🏻‍🎓مامان، شما ناراحت نمیشی بچه‌ها وسایل آشپزخانه رو برای بازی میارن؟😳 دوست نداری همیشه قابلمه ها نو باشن؟😏 شما ک میگی تو قابلمه خراب غذا خوب نمیشه.🤨 آخه شما که لباسهاتونو و وسایل خودتو خیلی سالم نگه میداری.😐 حتی اون چندتا اسباب بازی بچه گیهاتونو خیلی نو بودند دادی ما بازی کردیم خراب شدند🙄 🧕🏻زینب جونم ی نفس بکش ماشاءالله پشت هم مثل رگبار بهار میگی. منم دوست دارم وسایلم همیشه سالم وخوشگل باشن، خواستم غذا درست کنم قابلمه اش سالم باشه بعدهم ک مهمون بیاد همه ی ظرفهامون شکسته وخراب وخیلی ناجور نباشه، ولی اونهاییکه داداشی میاره دم دستی هستند ودیر خراب میشن. اگرهم نباشن طوری نیست. اون وسایلی ک لازم داریم وگذاشتم جاییکه داداش نتونه بیاره. چندوقت دیگه ان‌شاءالله بزرگ تر میشه متوجه میشه اینها وسایل خونه هستند نه بازی. مثل خود شما... 👩🏻‍🎓منم اینجوری بودم؟ 🧕🏻بله،خیلی هم بیشتر. میخوام یچیز شگفت انگیز بهت نشون بدم، دوستداری؟ 👩🏻‍🎓شگفت انگیز! چی میتونه باشه؟ 🧕🏻یه دفتر 👩🏻‍🎓دفتر که شگفت انگیز نیست. 🧕🏻این دفتر با بقیه ی دفترها فرق داره. 👩🏻‍🎓چه فرقی؟ 🧕🏻توش داستان زندگی مون نوشته شده. 👩🏻‍🎓کی اونو نوشته؟ آهان حتماً شما؟ دیدم گاهی وقت ها یچیزی می نویسید اما تا حالا نذاشتید ما بخونیم. 🧕🏻اون‌موقع حس نمیکردم ک انقدر بزرگ و خانم شده باشی، البته الانم فقط یقسمت هاییشو میشه بخونی. بقیه اش ان‌شاءالله وقتی بزرگ تر شدی. 👩🏻‍🎓مامان دلم آب شد بیابده دیگه دفترو... 🧕🏻بیا بریم توی اتاق... خب حالا چشمهاتو ببند تا من دفتر مو بیارم.. 👩🏻‍🎓چقدر باحال مثل فیلم ها😎. چشمهامو بستم 🧕🏻بله، کجاشو دیدی؟ چشمهاتو باز کن، فعلا این چندصفحه رو بخون مطمئنم حواست هست ک این دفتر امانت پیشت... @ba_fereshteha
نارضایتی مشتری گرامی از داستان شب 😂👇🏻 قصه نگید خوابم میگیره نمیتونم کاردستی خواهر رو درست کنم🥴 (وی از خستگی نای حرف زدن نداره😔😂) @ba_fereshteha
انقدر خسته و خواب آلود بودم که به اضای هر سه کلمه و نصفی تو نماز یه خمیازه کشیدم.😴 فکم که درد گرفت یطرف،فرشته های مامور نماز هم طوری خوابشون گرفت که خودم بعد از السلام علیکم آخر تکونشون دادم بیداربشن، اون حقوقی که میبرن حلال واری باشه😌 شنیدم نکیرومنکر می‌گفتن تقبل الله حاج خانوم، بالاغیرتا دفعه ی دیگه قبل از نماز یه چرت بزن ماشین حسابمون هنگ کرد انقدر ثواب خمیازه ها تو ضرب در ثواب نمازت کردیم😂 @ba_fereshteha
رضایت مشتری گرامی از نتیجه بخش بودن پست های کانال و دچار شدن به خنده ی عصبی... پ.ن :دفعه اول که دچارخنده عصبی شدید مهمان مایید دفعه ی بعد بیاید پی وی شماره کارت میدم باهم حساب کنیم خندهه حلالتون باشه🦦
یڪ روز با فرشتہ‌ها
#نماز_مقبول انقدر خسته و خواب آلود بودم که به اضای هر سه کلمه و نصفی تو نماز یه خمیازه کشیدم.😴 ف
الان همه ی مشکلات در گرو غلط های نگارشی منه😏 پ.ن: مدل جواب دادن کسانیکه تا میگی خواهرم حجابتو رعایت کن میگن الان همه ی مشکلات جامعه در گرو حجاب منه🤪
وقتی مشتری میخواد بزور مانع بروز خنده عصبی اهالی منزل بشه😐...
بریم روزمون پربرکت کنیم با قرآن 🌺 راستی گفتم بلاخره بعداز روزها، ماه ها و حتی سال ما از جز یک مشرف شدیم جز۲🥰😌 استادمون سالم بمونه تا ما از این جز هم بریم جز بعد صلوات😂
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 هر روز بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه هشتاد و پنج قرآن کریم سوره مبارکه النساء ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
Quran-page-085.mp3
3.05M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه هشتاد و پنج قرآن کریم، سوره مبارکه النساء با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوخ اوخ اوخ اینو بببینید😳 🎥 بلایی که لیزرهای اسباب بازی بر سر کودکان ما میاره یه بی‌احتیاطی کوچیک و شیطنت کودکانه میتونه باعث یک عمر پشمانی بشه @ba_fereshteha
چندتا پیام هاتو ببینیم🥰...
زخم خورده از خنده عصبی 😂
چی فکر کردید درباره هوش این وروجک ها...
اندک اندک، اندک اندک جمع مستان عه ببخشید جمع قابلمه ها میرسد😅
خدا بهمون توفیق داده و مهربونی و کرمش شامل حالمون شده و وارد ماه رجب شدیم، فردا هم روز اول ماه هست، هم اولین پنجشنبه ماه رجب معروف به شب آرزوها(لیلة الرغائب) حواسمون باشه همونطور که مشغول روزمرگی هستیم، از اذکار اینماه غافل نشیم...
دیشب میخواستم داستان شب رو بگذارم اما دروغ چرا بقدری سرگرم قصه ای شدم که پدرجان بچه‌ها داشت براشون میگفت که نشد😅 هروقت براشون قصه میگه 🧔🏻‍♂ انقدر قصه هاشون هیجان انگیز و شگفت انگیز و حیرت انگیز و عشق انگیز و جنایی انگیز و خیلی انگیز های دیگه است😁 که من بیشتر از بچه غرق داستان میشم😅 حالا امشب جبران دیشب و همینطور پریشب طولانی تر میگذارم😌
قسمت پانزدهم 🧕🏻چشمهاتو باز کن، فعلا این چندصفحه رو بخون مطمئنم حواست هست ک این دفتر امانت پیشت... بدون اجازه هم نمیشه به چیزی ک امانت هست دست زد، یا خوند یا شنید، یا دید.😌 مگه نه؟! 👩🏻‍🎓بله مامان میشه حالا بخونم دلم آب شد؟ 🧕🏻بفرما خانم این شما این دفتر امانت. 👩🏻‍💻📒سوم رمضان المبارک سال 1391 ساعت 10شب بود ک زیباترین صدای دنیا توی بیمارستان طنین انداز شد. اون هم بعداز یک روز کامل درد کشیدن. دردی ک هیچ دردی تو دنیا شبیه اش نیست. ولی هیچ دردی هم انقدر شیرین نیست. تجربه ی قشنگ، سخت، همینطور پیچیده ای بود. مخصوصا برای من ک تا حالا حتی وقتی سرما میخوردم با مادرم وپدرم دکتر میرفتم. الان من بودم تنهای تنها... هرچقدر بیش‌تر میگذشت، بیشتر احساس میکردم ک دارم بخدا نزدیک میشم وکسی به جزء آفریدگارمهربان توی این لحظات پناه و کمکم نیست. بعداز این همه سال ولی انگار همین چند لحظه پیش بود، پرستار یه دخترکوچولو رو گذاشت توی بغلم وگفت: بفرمایید، ببین چه دختر خوشگلی خدابهت داد. واین از خوش اقبالی من بود ک اولین فرزندم رو خدای مهربون بهم دختر هدیه داد. صورت خوشحال همسرم وچشمهای مهربون مادرم هنوز بخوبی یادم هست. همسرم طبق روال مهربانی همیشگیش که هر ماه تا مدتها برام دست گل میگرفتن، با یک دسته گل و یک بسته شکلات زیبا ک هنوز ظرف قشنگشو نگه داشتم، و هر وقت گل داریم داخلش میگذارم به استقبالم اومدن. همسرم به پرستار گفت :تا اجازه بده چنددقیقه پیش بچه باشه تا در گوشش اذان بگه و بهش تربت بده. یاد حدیث صادق آل محمد علیه السلام افتادم ک فرمودند: کام کودکانتان را با تربت امام حسین علیه السلام بردارید، چرا که خاک کربلا فرزندانتان رابیمه می کند. چندساعتی بود ک فرشته کوچولو خوابیده بود😇. نگران شدیم، مادرم پرستار و صدا کرد. پرستار اومد، بعد از اینکه بچه رو دید گفت : طفلی خسته است. ماساژش بدید بیدار بشه.☺️ خلاصه اون شب کلی ماساژش دادیم تا بیدار بشه و شیربخوره، یوقت قندش نیفته.😊 نصفه شب بود یه صدایی از اتاقمون میومد. شبیه صدای خش خش کیسه. هرچقدر مادرم اون یوجب اتاق گشت، چیزی نبود😎 تا اینکه یهو نگاهش افتاد. جوجه کوچولو داشت از زیر پتو تکون میخورد. داشت انگشتهاشو میخورد😋. وای باورکردنی نبود. 🥰 قربون عظمت وخلقت خدا. بچه ای ک تا چندساعت پیش از بندناف غذای همیشه آماده رو تغذيه میکرد الان ک گشنه است وغذاشو پیدانمیکنه داره انگشت میخوره. تاظهر از اقسا نقاط کشور عزیزمون اقوام تماس گرفتند وتبریک گفتند.🥳 بعد از دوروز تشریف فرما شدیم خونه. دیگه از خوشحالی مادربزرگها وپدربزرگها،عمه ها وخاله خانم هرچی بگم کمه. 🥰 از فرداصبحش اقوام وفامیل، دوست وآشنا، میومدن دیدارمون وبا کلی شوق وذوق تبریک میگفتن. اولین کسی هم ک صبح آمد، مادربزرگم بودند.👵🏻 مادربزرگ جان ده صبح بنده خدا رفته بودن دسته گل گرفته بودن 💐ولی چون ماه رمضان بود وشیرینی فروشی دیر باز می شد تانزدیک ظهر جلوی شیرینی فروشی منتظر مونده بودن تا باز بشه.😢 بعدش با دسته گل وجعبه شیرینی آدرس اشتباه رفته بودن وزنگ یه خونه ی دیگه رو زده بودن.😵‍💫😅 اون بنده های خداهم تعجب کرده بودن ک کی سرظهر اومده خواستگاری.!🤣 خلاصه عزیز جون تازه یادش میوفته ک اشتباه رفته و برمیگرده.😂 @ba_fereshteha
🎂 امروز تولد 👈🏻👧🏼 ایشون بود، معروف به معصومه خانوم😉 انقدر این خانوم از سه هفته پیش روز شماری کرد که کی میشه تولدم ، کی برام جشن میگیرید؟ هرچی گفتم بچه جان، موقع تولد نورسیده ، مادرشه که داره از حضرت آدم تا خاتم سلام میده و دست به دامن چهارهزار پیغمبر میشه برای مادرشه که باید جشن گرفت ، و حالا جیب پدر 🙃 اما به خرجش نرفت امروز دعوت بودیم خونه عمه جان😍 ماهم گفتیم چه بهتر روز عیده 🥰و دیدو بازدید😍 و تولد سلطنت بانوی منزل😂 و یلدای عروس😍 و تولد خاله خانوم😇 و خلاصه هرچی وقایع و اتفاقیه توی تقویم بود و جمع کردیم و یه کیک گرفتیم و رفتیم مهمانی🦦 پ.ن: کانال خاله‌ خانومش رو دارین؟ اینجاست 👈🏻 @Goll_Nesa
یڪ روز با فرشتہ‌ها
خب آموزش درس صرف و نحو عربی به بنده تمام شد بریم سراغ پست بعدی 😏
اومدیم خواستیم اعمال امشب رو به جا بیاریم 😵‍💫 همزمان دستور دادنه مادر😎برای آوردن سفره افطار برای روزه داران و درست کردن یک شام سریع اونهم از نوع تن ماهی و خواندن نمازهای شب لیلة الرغائب و شونصدبار وسطش الله اکبر گفتن😭 که بچه افتاد، بچه رو بغل نکن میفته، بچه رو بغل کن نره ، بچه ، بچه بچه آخرش هم تو یلحظه نی نی لبش خورد به صندلی و گاز گرفت و نمازهارو بدون اذکار خوندیم و آرزوهامون موند 😐