eitaa logo
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
28.3هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.8هزار ویدیو
103 فایل
❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙با خـدا باش پادشاهـ👑ـــی ڪن 💚بی خـدا باش هرچہ خواهی ڪن تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1898250367C031c8faa73
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجربه مرگ و ملاقات امام حسین(ع) ماجرای حمله انتحاری به یکی از مساجد کویت. این مرد میگوید امام حسین علیه السلام دیدم بهم گفته نوبت تو نیست برگرد! 🎥حتما ببنید. ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
در زمـان سلیمان نبی پـرنده اى بـراى نوشیـدن آب به سمت بـرکه اى پرواز کرد، اما چند کودک را برسر برکه دید آنقـدر کشید تا کودکان از آن برکه متفرق شدند همینکه قصد رفتن سمت برکه‌ را کرد این بار مـردى را با محاسنی سفیـد و آراستـه دید که بـراى نوشیـدن آب به برکه آمد. پرنده به خود گفت کـه این مردى با وقار و نیکوست واز سوى او آزارى به من نمی رسد پس نزدیک شد، ولی آن‌مرد سنگى به سمت او پـرتاب کرد و چشـم نابینا شد. شکایت به‌ نزد سلیمان نبی بـرد. حضـرت سلیمـان مـرد را احضار کرد، محاکمه ومحکوم نمود و دستور به کور کردن چشمش داد پرنـده به حکم صادره اعتراض کرد و گفت چشم این‌مرد هیچ آزارى به من نرسانـده ، بلکه او بـود که مرا فریب داد و گمان بردم که از سوى او ایمنم پس به عـدالت نـزدیک تر است اگر محـاسن او را بتـراشید تا دیگران مثل من فریب ریش او را نخورند ... امام باقر عليه السّلام فرمود: هر كس ظاهرش از باطنش بهتر باشد ترازوى اعمالش روز قيامت سبك گردد. ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت 🗒 #قـسمت_هشتم سمت چپم را نگاه كردم. ديدم عمو و پسر عمه ام و آقاجان سيد (پد
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت 🗒 خوب به ياد دارم كه چه ذكری ميگفت. اما از آن عجيب‌تر اينكه ذهن او را ميتوانستم بخوانم! او با خودش ميگفت: خدا كند كه برادرم برگردد. او دو فرزندِ كوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برايش بيفتد، ما با بچه‌هايش چه كنيم؟ يعنی بيشتر ناراحتِ خودش بود كه با بچه‌های من چه كند !؟ كمی آنسوتر، داخلِ يكی از اتاق‌های بخش، يک نفر در موردِ من با خدا حرف ميزد من او را هم ميديدم. داخل بخشِ آقايان، يک جانباز بود كه روی تخت خوابيده و برايم دعا ميكرد. او را ميشناختم. قبل از اينكه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظی كردم و گفتم كه شايد برنگردم. اين جانباز خالصانه ميگفت: خدايا من را بِبَر، اما او را شفا بده. او زن و بچه دارد، اما من نه. يكباره احساس كردم كه باطنِ تمامِ افراد را متوجه ميشوم. نيت‌ها و اعمال آنها را ميبينم و... بارِ ديگر جوانِ خوش‌سيما به من گفت: برويم؟ خيلی زود فهميدم منظورِ ايشان، مرگِ من و انتقال به آن جهان است. از وضعيتِ به وجود آمده و راحت شدن از درد و بيماری خوشحال بودم. فهميدم كه شرايط خيلی بهتر شده، اما گفتم: نه! مكثی كردم و به پسر عمه ام اشاره كردم. بعد گفتم: من آرزوی شهادت دارم. من سالها به دنبال جهاد و شهادت بودم، حالا اينجا و با اين وضع بروم؟! اما انگار اصرار های من بی‌فايده بود. بايد ميرفتم. همان لحظه دو جوانِ ديگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند: برويم؟🧐🌍 ادامه دارد...‼️ @ba_khodabash1
🔅 ✍ خیلی راحت به دیگران نمره‌های پایین و منفی ندیم پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشی‌اش رو پرت کرد روی زمین! بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه! مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه. دفتر رو برداشت و ورق زد. نمره نقاشی‌اش ۱۰ شده بود! پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم، و به‌جای چشم دوم، دایره‌ای توپر و سیاه گذاشته بود! معلم هم دور اون، دایره‌ای قرمز کشیده بود و نوشته بود: پسرم! دقت کن! فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد. از مدیر پرسید: می‌تونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟ مدیر هم با لبخند گفت: بله، لطفا منتظر باشید. معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد، خشکش زد. مادر یک چشم بیشتر نداشت! معلم با صدایی لرزان گفت: ببخشید، من نمی‌دونستم، شرمنده‌ام. مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت. اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد، با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت: معلممون امروز نمره‌ام رو ۲۰ کرد. زیرش هم نوشته: «گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم.» ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔵آیا هنگام خواب، روح انسان از بدن خارج می شود؟ ♻️نوفلى میگوید،به امام صادق عليه السلام عرض كردم : 🌸گاهی مؤمن خوابى مى بيند و همان گونه خواهد بود كه ديده است، و گاهی خواب مى بيند و واقعيتى ندارد. 🌟امام عليه السلام در جواب فرمود: 🍃 مؤمن كه خوابيده است روح او حركت مى كند كه تا به آسمان كشيده مى شود، ❄️ پس آن چه را كه در ملكوت آسمان در موضع تقدير و تدبير ديده است آن درست و حق است. 🚫 و آن چه را كه در زمين ديده است آن خوابهای پوچ و غیر واقعی است . ♻️به امام گفتم: آيا روح مؤمن به آسمان صعود مى كند؟ ✨گفت : آرى ♻️گفتم : آن چنان كه چيزى از روح در بدنش باقى نمى ماند؟ 🌺فرمود: نه اين گونه نيست! اگر روح به كلّى از بدن خارج شود كه چيزى از آن در بدن نماند، هر آينه كه بدن مرده است! ♻️گفتم:پس چگونه خارج مى شود؟ 🌺فرمود: آيا آفتاب را نمى بينى كه در جاى خود است و شعاع آن در زمين معلوم است؟ 🍀روح هم چنین است كه اصل آن در بدن است و حركت آن هنگام خواب، مثل شعاع آفتاب است... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ 📘منبع:هزار و یک کلمه،علامه حسنزاده آملی ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔹از امام صادق عليه السّلام پرسيدند: آيا مى‌توان براى مرده نماز خواند؟ فرمود: بله، گاهى مرده در فشار است و بخاطر نمازى كه شما هديه او مى كنيد، در قرار مى گيرد و به او گفته مى شود كه اين تخفيف يا رفاه، بخاطر نمازى است كه فلان برادر ايمانى براى تو هديه كرده است. آنگاه حضرت فرمود: همان گونه كه زندگان با هدايا شاد مى شوند، اهلِ قبور و برزخيان نيز با ترحّم و استغفارى كه نسبت به آنان مى شود، شاد مى گردند. 📚 کتاب معاد، استاد قرائتی ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔴 آرزوهای بر باد رفته ✍ امام علی علیه السلام: آن چه را که از تو باقی مانده است، دریاب و مگو فردا و پس فردا؛ زیرا پیشینیان تو به آن سبب هلاک شدند که تکیه بر آروزها کردند و امروز و فردا نمودند، تا آن که فرمان خدا [مرگ] ناگهان فرا رسید، در حالی که غافل بودند. 📚 کتاب چهل حدیث نظم و دینداری ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
بدترین این است که شخص بگوید: دعا کردم و نشد! زیارت کردم و نشد! این نشد ها خیلی خطرناک است. این نا امیدی ها و این نحو برخورد با دعا و توسل بسیار ضرر دارد. هیچ‌ چیز برای شیطان، شیرین‌ تر از این نشد ها نیست! ✍ آیت‌الله فاطمی نیا (ره) 📚 نکته‌ها از گفته‌ها، دفتر اول، ص ۱۸ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔷🔸چگونه نیتمان را خالص کنیم؟ معمولا دوستان پی نتیجه اعمالند؛ مثلا می پرسند این کار را بکنیم ثوابش چیست و... اگر انسان پی اینها نباشد یعنی: به دنبال نتیجه و اینکه عملش چه بلایی را دفع میکند و چه سود و ثوابی می رساند نباشد و هدفش فقط بخاطر رضای خدا باشد آن وقت عملش خالص میشود. 📚 داستان های عارفانه، اثر عباس عزیزی ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔵 خالص کردن عمل، فقط بخاطر خدا ✍ نقل است که: مرحوم شیخ سبزواری رضوان الله علیه برای عیادت بیماری می رفت و عده ای هم با او بودند. نزدیک منزل بیمار که رسید، برگشت و نرفت. اطرافیان پرسیدند: آقا چرا تا این جا آمدید و حالا بر می گردید؟ 🔸 آقا جواب داد: خطوری به قلبم کرد که بیمار وقتی مرا ببیند، از من خوشش خواهد آمد و می گوید که سبزواری، چه انسان والا و بزرگی است که به عیادت من بیمار آمده است! 🔹 چون داخل نیتم ناخالصی خوش آمدن خلق خدا پیش آمده، حالا برمی گردم. تا هنگامی که اخلاص اولیه را بیابم و این بار تنها برای رضای خدا به عیادت بیمار بیایم.... 📚 داستان های عارفانه، اثر عباس عزیزی ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔴 🔹پشت صحنه عجیب توبه مرد جوان! مرد جوانی، تنها در نمازخانه ایستگاه قطار، نشسته بود. با ظاهری خجالت زده، پریشان و پشیمان. او قصد داشت به خاطر گناهی که انجام داده بود، توبه کند. شیاطین، اطرافش جمع شده بودند. شبیه زنبورهایی که اطراف لانه شان گرد می آیند. همه می کوشیدند او را از تصمیمش منصرف کنند. صدای آزاردهنده ای از دهان هر کدامشان خارج میشد. صدایی بم و کشدار. مثل صدای ضبط شده ای که با دور کند پخش شود. با وجود این، من می توانستم بفهمم که آنها چه می گویند. _چه می گفتند؟ به طور کلی، داشتند حرف های وسوسه انگیزشان را به ذهن او کند. مثلا یکی از شیاطین به او می گفت: "میخواهی توبه و خودت را از گناهان لذت بخش محروم سازی؟تو هنوز خیلی جوانی؛ و خیلی سالم. زندگی یک جوان سالم، بدون گناه، هیچ جذابیتی ندارد. گناه، نمک زندگی است و... مرد جوان، مدتی با خود کلنجار رفت. عاقبت، تصمیم نهایی اش را گرفت. همان جا، در گوشه نمازخانه، به حالت سجده، خم شد و پیشانی اش را روی مهر گذاشت؛ با بغض، با اخلاص و با شرم زیاد به خدا گفت: "خدایا، مرا ببخش. اشتباه کردم. قول شرف میدهم ته دیگر تکرار نکنم. قول می دهم که دیگر (.....) ناگهان، نوری با صدای بلند، در نمازخانه ترکید. شیاطین را دیدم که نعره های مهیبی کشیدند، سپس به شکل پودر سیاهی در آمدند و رفته رفته محو شدند... 📚بخشی از کتاب آن سوی مرگ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
💠 خوشحالی خداوند😊 ✍ امام باقر علیه السلام می فرمایند: خدای متعال از بنده اش خوشحال است، بیش از خوشحالی مردی که کاروانش را گم کرده است و در شب تاریک به دنبالش می گردد و آنگاه کاروان را می یابد. پس خوشحالی خدای متعال از تـوبـه بنده اش بیش از خوشحالی این مرد است. 📚 بحارالانوار ج 6، ص 33 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
⁩💠 در زمان امام هادی علیه‌السلام شخصی از یکی از شهرهای دور نامه‌ای نوشت، که آقا من دور از شما هستم، گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم؛ به هر حال چه کنم؟ 🔹 حضرت در جواب ایشان نوشتند: «إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک‏» لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو ما از شما دور نیستیم. 📚 بحارالانوار/ ج۵۳ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قیمت و ارزش بسیار دنیا 🎙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔴 مراقبت از خویش در خلوت ها ✍ استاد عالی: ما امروزه به شدت به این پند و اندرزها و آموزه ها احتیاج داریم. چرا که محیط های خلوت، با اینترنت، با ماهواره، محیط‌های خلوت کاری و اداری، که گاه دو نامحرم در محیطی که ارباب رجوعی هم ندارد قرار می گیرند، بسیار زیاد شده است و این‌ها بسیار مفسده انگیز است و بزرگ و کوچک هم نمی شناسد. ابوبصیر که از یاران امام باقر علیه السلام و صادق (ع) است می گوید: من در شهر کوفه به یکی از زنان قرآن می آموختم. روزی با آن زن یک شوخی کردم. وقتی خدمت امام باقر (ع) رسیدم، حضرت من را سرزنش کردند و فرمودند: هر که در خلوت مرتکب گناهی گردد، خداوند برای او ارزشی قائل نیست. چه چیز به آن زن گفتی؟ ابوبصیر می گوید: از شرم صورتم را پوشاندم و همانجا توبه کردم. حضرت فرمود: دیگر تکرار نکن. 📚 کتاب بهشت و جهنم، استاد عالی ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔴 داخل کشور عراق دچار مشکل و تجربه نزدیک به مرگ شدم. من در کنار قبرستان متوجه ارواح افراد مختلفی شدم که در آنجا مدفون بودند. یک خانم جوان آنجا دفن شده بود که با یک نگاه مشاهده کردم که روح او در برزخ میهمان امام خمینی است! این خانم در زمان حیات دنیایی خود، بسیار از امام خمینی تعریف می کرد و به آرمان های حضرت امام بسیار اعتقاد داشت. او به دست عوامل حکومت صدام به شهادت رسید اما به خاطر علاقه اش، در برزخ، با ایشان محشور بود. آنجا بود که معنای این حدیث را فهمیدم که به هرچه علاقه داشته باشیم با همان محشور خواهیم شد... 📚 کتاب نسیمی از ملکوت ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔴 من به خاطر گناهان بیشمارم و به خاطر پیامدهای ناگوارشان (در عالم برزخ) در رنج بودم. به خاطر آزردن دخترم؛ تحقیر همسرم؛ فریاد کشیدن بر سر پدرم؛ ایجاد مزاحمت برای همسایه ام، رعایت نکردن نوبت در صف نانوایی؛ غیبت کردن؛ سکوت ظلمی که به یکی از دانشجوها شده بود و... و خلف وعده. - یادتان هست امروز موقع صرف صبحانه به من چه گفتید؟ گفتید وقتی کتاب تان چاپ شد، نسخه ای از کتاب را برایم می آورید. به خاطر دارید که من چه گفتم؟ عرض کردم: "اگر واقعا این کار را خواهید کرد، می توانید به من وعده بدهید. در غیر این صورت، هیچ قولی، هیچ قولی به من ندهید." میدانید چرا این را گفتم؟ چون اگر شما به کسی وعده بدهید، در واقع، برایش حقی ایجاد کرده اید. چنانچه به وعده خود عمل نکنید، این حق را از او گرفته اید. در نتیجه، در عالم برزخ، معذب خواهید بود.،،،، 📚 منبع: کتاب آن سوی مرگ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨