✨﷽✨
#پندانه
✍ چه اهمیتی دارد که بدنمان کجا خاک شود
🔹عارفی را گفتند:
بدن ما به چه مانَد؟
🔸گفت:
باید بدن ما شبیه به یک بیل باشد که تا ۴۰سالگی دنیای خود و فرزندان خود میسازد و بعد از آن، دنیای خود در سرای دیگر را (با کار نیک) میسازد.
🔹گفتند:
آیا از مرگ نمیهراسی؟
🔸گفت:
اگر بنای خود را در سرای دیگر ساخته باشم، دیگر بیل (بدنم) مرا چه کاری آید؟! چون هیچکس بعد از ساختن خانهاش بیل را داخل اتاق نمیگذارد و نیازی به بیل ندارد.
🔹اگر خانۀ خود در سرای دیگر با بیل وجودم در دنیا ساخته باشم از اینکه این بیل (تن) را کجا بیندازند (خاک سپارند) مرا ملالی نیست.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✨﷽✨
✍ هویت و ریشهات را فراموش نکن
🔹چمدانش را بسته بودیم. با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود. کلا یک ساک داشت با یک قرآن کوچک، کمی نان روغنی، آبنات، کشمش و چیزهای شیرین برای شروع آشنایی.
🔸گفت:
مادر جون! من که چیز زیادی نمیخورم. یک گوشه هم که نشستم. نمیشه بمونم، دلم واسه نوههام تنگ میشه؟
🔹گفتم:
مادر من! دیر میشه، چادرتون هم آمادهست، منتظرن.
🔸گفت:
کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن! آخه اونجا مادرجون، آدم دق میکنه هاااا. من که اینجا به کسی کار ندارم. اصلا دیگه حرف هم نمیزنم، خوبه؟ حالا میشه بمونم؟
🔹گفتم:
آخه مادر من! شما داری آلزایمر میگیری. همه چیزو فراموش میکنی!
🔸گفت:
مادر جون! این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول. اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی دخترم؟!
🔹خجالت کشیدم. حقیقت داشت، همه کودکی و جوانیام و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم. او بخشی از هویت و ریشه و هستیام بود. راست میگفت، من همه را فراموش کرده بودم!
🔸زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمیرویم. توان نگاهکردن به خنده نشسته بر لبهای چروکیدهاش را نداشتم.
🔹ساکش را باز کردم. قرآن و نان روغنی و... همه چیزهای شیرین دوباره در خانه بودند!
🔸آبنات را برداشت و گفت:
بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی.
🔹دستهای چروکیدهاش را بوسیدم و گفتم:
مادرجون ببخش، حلالم کن، فراموش کن.
🔸اشکش را با گوشه روسریاش پاک کرد و گفت:
چی رو ببخشم مادر؟ من که چیزی یادم نمیاد. شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمیزر؟!
🔹در حالی که با دستهای لرزانش، موهای دخترم را شانه میکرد، زیر لب میگفت:
گاهی چه نعمتیه این آلمیزر.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✨﷽✨
💠 آیا عالم برزخ صبح و شب دارد؟💠
🔳در آیات 61 و 62 سوره مریم چنین آمده است:
🔶جنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ و كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا * لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا...
🔷بهشتهای عَدْنی هستند كه خداوند به بندگان خود وعدۀ غيبی داده است، و البتّه وعدۀ خدا آمدنی است. در آن بهشتها أبداً كلام لغو و بيهودهای نمیشنوند مگر سلام و سلامتی كه از ناحيۀ خدا به آنها ميرسد، و از برای آنان روزی آنان در هر صبح و شب خواهد بود.
💢در تفسير عليّ بن إبراهيم قمّيّ آمده است كه:
جنّات عدن بهشتهائی در دنياست، قبل از قيام قيامت.
دليل آن اينكه: در اين آيه لفظ بكره و عشيّ ـ كه صبح و شب است ـ بكار برده شده و صبح و شب در بهشت آخرتی نيست. بلكه صبح و شب متعلّق به بهشتهای دنيوی است كه ارواح مؤمنان بدانجا انتقال میيابد و در آنجا طلوع خورشيد و ماه میباشد.
📕 تفسير عليّ بن إبراهيم طبع سنگی، ص 412
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✨﷽✨
✳️ انسان چه زمانی دست از طغیان برمیدارد؟!
✍ خداوند وقتی از انسان یاد میکند میفرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ» همهی شما در مقابل خدا #فقیر هستید. فقیر به معنی #ندار نیست. فقیر به کسی نمیگویند که مال ندارد؛ آن که مال ندارد، فاقد مال است. بلکه فقیر به کسی میگویند که ستون فقراتش شکسته است و قدرت قیام ندارد.
وقتی انسان خود را فقیر دانست یعنی در مقابل خدا ستون فقراتش را شکسته دید و بر ذکر شریف لا حول و لا قوة الا بالله مداومت داشت (به معنی حقیقی) آنوقت دست از #طغیان برمیدارد. میگوید خدایا! نه تنها برخاستن و نشستن من، بلکه خوابیدن و خوردن و پوشیدن و قلم به دست گرفتن و همه چیز من به کمک تو است. ما در #نماز این ذکر (بحول الله و قوته اقوم و اقعد) را میگوییم که #خارج_از_نماز هم با این ذکر #زندگی کنیم.
👤 #آیت_الله_جوادی_آملی
📚 از کتاب «توصیهها، پرسشها و پاسخها»
📖 صفحات ۱۶۲ و ۱۶۳
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍روزی رسول اکرم (ص) با یکی از اصحاب از صحرایی نزدیک مدینه میگذشتند. پیرزنی بر سر چاه آبی میخواست آب بکشد و نمیتوانست. رسول خدا (ص) پیش رفت و فرمود: حاضری من برای تو آب بکشم؟ پیرزن که حضرت را نشناخته بود گفت: ای بنده خدا اگر چنین کنی برای خود کردهای و پاداش عملت را خواهی دید. حضرت دلو را به چاه انداخت و آب کشید و مشک را پر کرد و بر دوش نهاد و به پیرزن فرمود: تو جلو برو و خیمه خود را نشان بده، پیرزن به راه افتاد و حضرت از پی او روان شد. آن مرد صحابی که همراه حضرت بود، گفت: یا رسولالله! مشک را به من بدهید اما پیامبر (ص) قبول نکردند، صحابی اصرار کرد ولی حضرت فرمودند: من سزاوارترم که بار امت را به دوش بگیرم. رسول خدا (ص) مشک را به خیمه رساندند و از آنجا دور شدند. پیرزن به خیمه رفت و به پسران خود گفت: برخیزید و مشک آب را به خیمه بیاورید.
پسران وقتی مشک را برداشتند تعجب کردند و پرسیدند: این مشک سنگین را چگونه آوردهای؟ گفت: مردی خوشروی، شیرینکلام، خوشاخلاق، با من تلطف بسیار کرد و مشک را آورد. پسران از پِی حضرت آمدند و ایشان را شناختند، دوان دوان به خیمه برگشتند و گفتند: مادر! این همان پیغمبری است که تو به او ایمان آوردهای و پیوسته مشتاق دیدارش بودی. پیرزن بیرون دوید و خود را به حضرت رساند و به قدمهای مبارکش افتاد. گریه میکرد و معذرت میخواست. حضرت در حق او و فرزندانش دعا کرد و او را با مهربانی بازگرداند. جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد:
📖وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ (4 - قلم)
و تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى.
📚قصصالروایات
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✨﷽✨
🔴چرا نماز شب این همه اهمیت دارد؟
✍به دلیل اینکه نماز شب بیش از سایر نمازها دارای اخلاص است اثرات معنوی بسیاری برای اقامه کننده آن دارد.
🌷 خداوند در قرآن می فرماید: وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ یعنی ای بندگان من در دل شب بیدار شده و طلب استغفار کنید.
👈 باید ما بندگان رابطه فراوانی با خدا داشته باشیم و هیچگاه خدا را فراموش نکنیم که یاد خدا در همه حال و هر زمان نیکوست.
👈 هرگاه انسان پس از خواب بیدار شد باید خدا را شکر کند زیرا نعمت حیات مجددا به او اعطا شده است.
هیچ وقتی را نداریم که آدم بخواهد از خدا دور باشد.
👈 اما بهترین اوقات برای راز و نیاز با خدا بعد از نیمه شب می باشد همچنان که قرآن فرموده است مومنان کسانی هستند که در سحر و میانه شب از خواب بیدار می شوند و از خدا طلب استغفار می کنند.
یکی از نشانه های مومنان طبق روایات طلب استغفار در دل شب است.
👈 فلسفه اهمیت نماز شب این است که ریا و خودنمایی ندارد چرا که ممکن است فردی نمازهای یومیه را برای خودنمایی در برابر دیگران اقامه کند اما نماز شب زمانی اقامه می شود که همه خواب هستند.
👈 وقت نماز شب زمانی است که کمتر کسی متوجه انسان است لذا نماز شب مصداق خالصاً لوجه اللّه و قربت الی الله است.
👈 خصوصیت این نماز این است که فرد در دل شب در حالی که دیگران خواب هستند بیدار شده، وضو گرفته، خدا را مناجات کرده، گناهان خود را برشمرده و ضمن گریه از خدا طلب توبه و رهایی از آتش جهنم می کند.
👈مشخص شد که اهمیت فلسفه نماز شب در این است که فرد به دور از ریا و خودنمایی و در نهایت اخلاص از خدا طلب استغفار می کند.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✨﷽✨
🌹داستانی پندآموز درزمان پیامبر(ص)🌹
✍قحطی و کمبود غذا شهرمدینه را فرا گرفته بود، گرسنگی و تهی دستی ، فشار سختی بر مردم مدینه وارد ساخته بود، در این صورت اگر کاروانی آذوقه و غذا به مدینه می آوردند، روشن بود که مردم از هر سو هجوم می آوردند تا برای خود غذا تهیه کنند.
🌾 معمول بود وقتی کاروان تجارتی می آمد مردم مشتاق ، طبل کوبان به استقبال آن می رفتند. دختران از خانه ها بیرون آمده ، صف می کشیدند و طبل ها را به صدا در می آوردند.
☀️روز جمعه بود، مسلمانان برای نماز جمعه پشت سر پیامبر صلی الله علیه وآله جمع شدند و پیامبر صلی الله علیه وآله مشغول ایراد خطبه های نماز جمعه شد.
خبر آمد که یک قافله تجارتی به مدینه آمده است که بلافاصله مسلمانان برای تهیه طعام از مسجد بیرون آمدند و تنها چند نفر (8یا 11یا 12یا 40نفر) پیامبر (ص ) ماندند
مسلمانان فکر می کردند که اگر دیر بجنبید، دیگران طعام را تمام کرده و برای آنها چیزی باقی نمی ماند، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: سوگند به خدایی که جانم در اختیار او است اگر شما چند نفر هم از مسجد می رفتند، و کسی در مسجد نمی ماند آتش (قهر الهی ) سراسر بیابان را فرا می گرفت و شما را به کام خود فرو می کشید و به نقل دیگر فرمود: اگر اینها نمی ماندند، از آسمان سنگ بر سر آنها می بارید.
👈در این وقت بود که آیه 11 سوره جمعه نازل گردید: و اذا راو تجاره اولهوا انفصوالیها وترکوک قائماقل ما عندالله خیر من اللهو و من التجاره و الله خیر الرازقین
🌱وهنگامی که آنها تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده میشوند و به سوی آن می روند و تو را ایستاده به حال خود رها میکنند؛ بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترین روزیدهندگان است🌱
📚 اقتباس از تفسیر کشاف جلد 4 ص 329
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✨﷽✨
✍آیت الله بهجت: دو کلمه از شیخ انصاری رحمهالله نقل شده است که بر علوّ مقام او دلالت دارد:
اول آن که: یکی از اهل علم حاجتی داشته و مدتها به حرم مشرف می شده و توسل می کرده است، تا این که روزی، عربی را می بیند که وارد حرم شد و عرض حاجت کرد (فرزندش بیمار بوده) و فوراً همانجا حاجتش برآورده شد؛ از اینرو ، خیلی ناراحت می شود و به اصطلاح، قهر می کند و تصمیم می گیرد از عراق برود.
وقتی به محل اقامتش بر می گردد، به او می گویند: چندین بار، خادم شیخ به سراغ شما آمد و شما نبودید. در همین وقت، دوباره خادم سر می رسد. سرانجام بعد از آن که شیخ، حوایج او (هزینه حج، منزل و عیال) را برآورد، به او می فرماید: "شما نگاه نکنید به این مردم. اینها را اینطور عادت داده اند؛ اما شماها اگر خواستید حاجتتان برآورده شود، بر خشوع و خضوع خود در نماز بیفزایید." کلام بزرگی است. کأنّه می فرماید که به این، أحوج هستید.
دوم آن که، ایشان مریض شده بودند و اهل علم و عربها به دیدنشان آمده، و طی عیادت گفته بودند: ان شاء الله خوب می شوید. ایشان در پاسخ فرموده بود: "الموت و الحیاة من عوارض البدن ، و المصیبة سواد الوجه في الآخرة"؛ مرگ و زندگانی از عوارض بدن است ، ولی مصیبت، سیاه رویی در آخرت است.
📚نکتههای ناب ، ص ۸۵
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨