eitaa logo
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
21.3هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
10.6هزار ویدیو
103 فایل
❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙با خـدا باش پادشاهـ👑ـــی ڪن 💚بی خـدا باش هرچہ خواهی ڪن تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1898250367C031c8faa73
مشاهده در ایتا
دانلود
مردي به شهري مسافرت كرد و غريب بود . اتفاقا همان شب فردي به قتل ميرسد . نگهبانان مرد غريب را نزديك محل قتل دستگير مي كنند . و او را نزد قاضي مي برند . و چون مرد ناشناس نتوانست بي گناهي خود را ثابت كند ،‌ قاضي دستور اعدام صادر كرد فردا مرد مسافر را به يك ستون بستند تا اعدام كنند . مرد هرچه گفت كه بي گناه است و بعدا از اين كار پشيمان خواهند شد ، جلاد گفت من بايد دستور را اجرا كنم . جلاد به او گفت كه آخرين خواسته اش چيست . مرد كه ديد مرگ نزديك است گفت : مرا به آن يكي ستون ببنديد و اعدام كنيد . جلاد فكركرد كه مرد قصد فرار دارد و اين يك بهانه است و به او گفت اين چه خواهش مسخره اي است ! مرد گفت : رسم اين است كه آخرين خواهش يك محكوم به اعدام اگر ضرري براي كسي نداشته باشد اجرا شود . جلاد با احتياط دست او را باز كرد و به ستون بعدي بست . در همين هنگام حاكم و سوارانش از آنجا گذشتند و ديدند عده اي از مردم دور ميدان جمع شدند ، علت را پرسيدند گفتند مردي را به دار مي زنند . حاكم پرسيد : چه كسي را ؟ جلاد جلو آمد و حكم قاضي را نشان داد . حاكم گفت : مگر دستور جديد قاضي به شما نرسيده است ؟‌ جلاد گفت : آخرين دستور همين است . حاكم گفت : اين مرد بي گناه است ، او را آزاد كنيد . قاتل اصلي ديشب به كاخ من آمد و گفت وقتي خبر اعدام اين مرد را شنيده ،‌ ناراحت شده كه خون اين مرد هم به گردن او بيافتد و بااينكه ميترسيده خودش را معرفي كرد . من هم او را نزد قاصي فرستادم و سفارش كردم كه مجازاتش را تخفيف دهد . مرد مسافر را آزاد كردند و او گفت : اگر مرا از آن ستون به اين ستون نمي بستيد تا حالا ‌مرا اعدام كرده بوديد . اگر خدا بخواهد از اين ستون به آن ستون فرج است . اين ضرب المثل را هنگامي به كار مي برند كه فردي نااميد است و او را دلداري مي دهند كه در اندك فرصتي راه چاره پيدا مي شود . ( فرج به معناي گشايش در كار و رفع مشكل )‌ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
: ..... ناصرالدین شاه سالی یک بار (آن هم روز اربعین) آش نذری می‌پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می‌یافت تا ثواب ببرد. در حیاط قصر ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع می شدند و برای تهیه آش شله قلمکار هر یک کاری انجام می دادند. بعضی سبزی پاک می کردند. بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند. عده‌ای دیگ‌های بزرگ را روی اجاق می گذاشتند و خلاصه هر کس برای تملق و تقرب پیش ناصر الدین شاه مشغول کاری بود. خود اعلی حضرت هم بالای ایوان می‌نشست و قلیان می کشید و از آن بالا نظاره‌گر کارها بود. سر آشپزباشی ناصرالدین شاه مثل یک فرمانده نظامی امر و نهی می کرد. به دستور آشپزباشی در پایان کار به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده می شد و او می‌بایست کاسه آن را از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد. کسانی را که خیلی می‌خواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری می‌ریختند. پر واضح است آن که کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و آنکه مثلا یک قدح بزرگ آش که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دریافت می کرد حسابی بدبخت می شد. به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی مثلا با یکی از اعیان و یا وزرا دعوایش می شد٬ آشپزباشی به او می گفت: بسیار خوب! بهت حالی می کنم دنیا دست کیه! آشی برات بپزم که یک وجب روغن رویش باشد . ❤️ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
💎 "رسم خواستگاری و بله بران" در گذشته ایجاب می کرد که پس از آن که میان خانواده های عروس و داماد درباره ی "مهریه" و دیگر "خرج های" ازدواج توافق به دست می آمد و پیشنهاد های پدر و مادر عروس سرانجام مورد پذیرش خانواده داماد قرار می گرفت و "قباله عقد" نیز نوشته می شد. آن گاه عروس را بزک کرده بر یک "کرسی" که در آن زمان "جای نشستن مهتران و بزرگان" بود، می نشاندند ( در آن زمان از مبل و صندلی خبری نبود و کهتران نیز بر چهارپایه می نشستند) و او را در برابر تماشای دوشیزگان و بانوان محله و آبادی قرار می دادند. "نشستن عروس بر کرسی" و نمایش او برای اهالی محل این معنی را داشت که پس خانواده عروس درخواست های خود را به خانواده داماد "قبولانده" و یا "تحمیل" نموده است که اکنون عروس خود را بر کرسی نشانده است. از این رو این اصطلاح اندک اندک دامنه ی معنایی گسترده تری یافت و مجازاً در مورد قبولاندن حرف و عقیده به کار رفت. 💎💎 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
💎 "رسم خواستگاری و بله بران" در گذشته ایجاب می کرد که پس از آن که میان خانواده های عروس و داماد درباره ی "مهریه" و دیگر "خرج های" ازدواج توافق به دست می آمد و پیشنهاد های پدر و مادر عروس سرانجام مورد پذیرش خانواده داماد قرار می گرفت و "قباله عقد" نیز نوشته می شد. آن گاه عروس را بزک کرده بر یک "کرسی" که در آن زمان "جای نشستن مهتران و بزرگان" بود، می نشاندند ( در آن زمان از مبل و صندلی خبری نبود و کهتران نیز بر چهارپایه می نشستند) و او را در برابر تماشای دوشیزگان و بانوان محله و آبادی قرار می دادند. "نشستن عروس بر کرسی" و نمایش او برای اهالی محل این معنی را داشت که پس خانواده عروس درخواست های خود را به خانواده داماد "قبولانده" و یا "تحمیل" نموده است که اکنون عروس خود را بر کرسی نشانده است. از این رو این اصطلاح اندک اندک دامنه ی معنایی گسترده تری یافت و مجازاً در مورد قبولاندن حرف و عقیده به کار رفت. 💎💎 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨