مَردها
نمیدانم از کدام سیّاره آمده اند
امّا از هَر کجا که آمده اند
خوب است که هَستند ..
که ته مایه بازوانشان ، امنیّت است ،
که ته صدایشان بَم است و آرامش میدهد ،
که ابهت دارند تا تکیه گاه شَوند ،
که حافظه شان کوتاه مُدت است و
زود یادشان میرود
که جنس قَلبشان مَخملی است
که آغوشِشان
تمام تَرس ها را بلد است حل کند ،
که جِنسشان بیشتر از پیچیدگی ،
صاف و سادگیست ..
که دلشان گرم به لبخند جنس زن است
که بَلدند تمام خستگی شان را
تَه فنجان چای زَن جا بگذارند ..
خوب است که هَستند و دُنیا ،
به این مُحکم های مُقتدر و
اخموهای خوش قَلب نیازمند است ..
اگر نبودند ،
چه کسی میخواست
این همه حس خواستنی بودن را
به جنس زَن بدهد ؟!
چه کسی میخواست
خَریدار این همه ناز و دلبری بشَود ؟!
این محکم های مقتدر ،
این مَغرورهای خوش قلب ،
خوب است که هستند
از هَرکجا که آمدند ،
خوش آمدند ...
┏━━✨✨✨━━┓
🌸 🌸
┗━━✨✨✨━━┛
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
24.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در این جهان
هیچ اتفاق و تصادفی وجود ندارد.
بنابراین تمام زمانهای تاریک زندگیت، حادثه ها و اتفاق ها،
رویاهای برباد رفته،
همگی جزیی از رشد معنوی تو بوده اند.
آنها را قبول کن و بفهم؛
چرا اینگونه نگاه نمیکنی؟
چرا باید نگران باشی؟
این دنیا بدون صاحب نیست
این دنیا خالقی قدرتمند دارد
از هر اتفاقی درس بگیر،
استرس آینده و اینکه چه خواهد شد نداشته باش...
❤💛
┏━━✨✨✨━━┓
🌸 🌸
┗━━✨✨✨━━┛
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
21.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نگران زیر و رو شدن زندگی ات نباش
از کجا معلوم زیر زندگی ات
بهتر از رویش نباشد؟
بعضی وقتا اگه کاری از دستت برنمیاد
تسلیم شو!!!
بعضی وقتا لازم هست که
بجای مقاومت در برابر تغییراتی که خداوند
برایت در نظر گرفته
تسلیم خواست او شوی و اصرار برچیزی که نمیشود نکنی!
ولی این رو همیشه بدون،
زمانی که زندگی ات واقعا دشوار میشود
در حال تغییر و تحولی و از اینجا به بعدت
بهتر خواهد شد
❤💛
🌙 شبتون سرشار از عطر خدا 🌸
┏━━✨✨✨━━┓
🌸 🌸
┗━━✨✨✨━━┛
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدات مرده؟
کلیپ جالب حتما ببینید☝️👌
┏━━✨✨✨━━┓
🌸 🌸
┗━━✨✨✨━━┛
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💞 میشه خدا رو
پیدا کرد در این شلوغی های زمونه✨😊
🌺فقط کافیه از خودش کمک بخوای😇
تا دستتو بگیره 😉😍
🌷تا تو هم یکی از بنده های
خوب خدا بشی☺️🙂
قدمی به سمت خدا برداریم💐😉
#عصرتون_بخیروخوشی🌸🍃🌸
ممنون از حضور گرمتون❤
لطفا با درج منبع کپی شود
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
🌹درود و صد سلام به امروز خوش آمدید
🗓 به سه شنبه خوش آمدید
☀️ ۳۰ شهریور ۱۴۰۰ خورشيدی
🎄 ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۱
🌙 ۱۴ صفر ۱۴۴۳ قمری
🌼خدای بزرگ و مهربان
🌸این روز دل انگیز را با نام
🌼زیبایت آغاز میکنیم
🌸دراین فصل زیبا به ما
🌼رحمت و برکت عطاکن
🌸و یاریمان کن تا زیباترین
🌼روز را داشته باشیم
─━━━━⊱🎁⊰━━━━─
🎈 𝐉𝐨𝐢𝐧 :
.
33.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️نا امیدها گوش کنند..
.تا زمانی که اُمید نباشد همه درها بسته است...
🎤اسـتـاد دارسـتـانـی
┏━━✨✨✨━━┓
🌸 🌸
┗━━✨✨✨━━┛
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
ادب یه لوتی به پدر و مادر - حجت الاسلام دارستانی.mp3
7.13M
🎵داستان مرام و معرفت و ادب یک #لات_شیرازی به جایگاه پدر و مادر..
.
✔️خیلی زیباست حتما گوش کنید👌
.
🎙اسـتاد دارستانی
❤️🕊❤️
و اما تو!
ای مادر!
ای مادر!
هوا
همان چیزی ست که به دور سرت می چرخد
و هنگامی تو می خندی
صاف تر می شود…
🖋 #حسین_پناهی
👌با لایک و اشتراک گذاری از ما حمایت کنید
┏━━✨✨✨━━┓
🌸 🌸
┗━━✨✨✨━━┛
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
🍼تاثیر شیر مادر
🦋ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺷﻬﻴﺪ ﺁﻳﺔ ﺍﻟﻠّﻪ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻓﻀﻞ ﺍﻟﻠّﻪ ﻧﻮﺭﻯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﺑﻪ ﺩﺍﺭ ﺯﺩﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﻣﺠﺘﻬﺪ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﻧﻘﻠﺎﺑﻰ , ﻋﻠﻴﻪ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﻏﻴﺮﻣﺸﺮﻭﻋﻪ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪ ﻋﻠﻢ ﻛﺮﺩ. ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺍﻭﻝ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﺧﻮﺍﻩ ﺑﻮﺩ, ﺍﻣﺎﭼﻮﻥ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻧﺒﻮﺩ, ﺑﺎ ﺁﻥ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻛﺮﺩ. ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺍﻭ ﺭﺍﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺯﻧﺪﺍﻧﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺷﻴﺦ ﭘﺴﺮﻯ ﺩﺍﺷﺖ. ﺍﻳﻦ ﭘﺴﺮ, ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺑﻘﻴﻪ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻛﻨﻨﺪ. ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ, ﻣﻦ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻴﺦ ﻓﻀﻞ ﺍﻟﻠّﻪ ﻧﻮﺭﻯ ﺳﺆﺍﻝ ﻛﺮﺩﻡ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺩ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﺩﺭﺁﻳﺪ. ﭼﻮﻥ ﺷﻴﺦ ﺷﻬﻴﺪ, ﺍﺛﺮ ﺗﻌﺠﺐ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺩﻳﺪ, ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻛﺮﺩ: ﺍﻳﻦ ﺑﭽﻪ ﺩﺭ ﻧﺠﻒ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ. ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺑﻮﺩ, ﻟﺬﺍ ﺷﻴﺮﻧﺪﺍﺷﺖ. ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻳﻢ ﻳﻚ ﺩﺍﻳﻪ ﺷﻴﺮﺩﻩ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻰ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﺷﻴﺮ ﻣﻰ ﺩﺍﺩ, ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﻭﻯ ﺯﻥ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ , ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ (ﻉ ) ﻧﻴﺰ ﺑﻮﺩ.... ﻛﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻰ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﭘﺪﺭﺵ ﻛﻒ ﺯﺩ. ﺁﻥ ﭘﺴﺮ ﻓﺎﺳﺪ, ﭘﺴﺮﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻛﻴﺎﻧﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﺭﺋﻴﺲ ﺣﺰﺏ ﺗﻮﺩﻩ ﺷﺪ.
💠(حضرت علی (ع)می فرمایند:
دقت کنید که چه کسی فرزندان شما را شیر می دهد؛زیرا کودک با شیر پرورش می یابد.)
┏━━✨✨✨━━┓
🌸 🌸
┗━━✨✨✨━━┛
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
💎از مواعظ حضرت علی علیه السلام:
🌹هرکس این چهار صفت را از خود دورکند خواه فرد باشد، خواه مجموعه دستاندرکاران و رؤسای جامعه، هیچگاه حادثه و واقعه ناخوشایندی، متوجه او نخواهدشد:
🌸 عجله، بدون تأنّی و دقت، تصمیمگیری کند یا کاری را اجراء نماید (عجله غیر از سرعت در عمل است).
🌸 لجاجت، یکی از مسائل خطرناک و بلاهای دامنگیر، اصرار و پافشاری ناحق، در مسألهای است که چون این حرف را گفته و یا چنین موضعی اتخاذ کرده حاضر نیست عقبنشینی کند و لو خلاف آن ثابت شود.
🌸 مغرورشدن و خودشگفتی، که انسان نقصها و ضعفهای خود را ندیده و احیاناً محسناتش را بزرگ بشمرد.
🌸 کاهلی و سستی، کار امروز را به فردا افکندن و تأخیر انداختن.
بنده، در اثر تجربیاتی که در سالهای متمادی پیدا کردم به این نتیجه رسیدم که این سخن علی (علیه السلام) واقعاً حکمت تمامی است و همه ضرر و زیانهایی که متوجه جامعه شده است در اثر این امور بوده. خداوند ان شاءاللّه ما را با مجاهدت خودمان و با توفیق خودش از این صفات دور بدارد.🤲
┏━━✨✨✨━━┓
🌸 🌸
┗━━✨✨✨━━┛
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
❤️ #نسیم_هدایت 💌 #قسمت_سی_و_پنجم 😔 #دوری مصطفی خیلی ضعیفم کرده بود حتی به گوش مصطفی هم رسیده ب
❤️ #نسیم_هدایت
💌 #قسمت_سی_و_ششم
😔تلفن رو قطع کرد و رفت خیلی رفتم تو فکر یکشنبه زنگ زدم دوشنبه زنگ زدم اما گفتن هنوز هیچ کس از عملیات برنگشته،بعدا خودش بهتون زنگ میزنه،چهارشنبه شد و زنگ نزد اون روز خیلی کسل بودم خواب بدی دیدم ولی اصلا یادم نبود چی بود یک هفته بود که تلفن خونمون خود به خود قطع شده بود
اومدن که #مشکل رو رفع کنن ساعت 10:30صبح بود که تلفن خونمون خوب شد اما صداش بد میومد کسی هم زنگ میزد اصلا متوجه نمیشدیم چی میگفت
یه دفعه تلفن زنگ خورد
📞مادرم برداشت اصلا متوجه نشد که کیه منو صدا زد و گفت که همش میگه مصطفی،منم نمیدونم کیه نمیدونم چی میگه
😞همینکه من حرف زدم قطع کردن
#دلم ریخت گفتم برای مصطفی اتفاقی افتاده مادرم گفت نه بابا خدا نکنه اصلا شاید خود مصطفی باشه چون صدا بد بود من متوجه نشدم
😔امامن حرف مادرم رو #باور نداشتم براش یه اتفاقی افتاده ومن نمیدونم چیه،هر چقدر از گوشی خودم زنگ زدم جواب ندادن حالم خیلی #بد بود
اصلا نفهمیدم چطوری خودم رو آماده کردم فقط دودیدم بیرون و با خودم یه مقدار #پول با خودم بردم نمیدونم چقدر از یه مغازه شارژ خریدم و حتی نمیدونم بهش چقدر دادم و دویدم خودم رو رسوندم خونه ساریه دوستم تنها جایی که به ذهنم رسید گفتم چون شماره اون رو ندارن جواب میدن،رفتم خونشون سلام نکردم و فقط گفتم گوشیت رو بده نمیتونستم شارژ رو وارد گوشیش کنم دستام میلرزید
ساریه هم نگران شد گفت چیه گفتم فقط اینو وارد کن شارژ بشه زنگ بزنم، #شارژ را وارد گوشی کرد و با هر ترس و لرزی بود زنگ زدم جواب دادن سلام نکردم گفتم مصطفی کجاست؟گفت تو کی هستی؟گفتم زنشم،گفت ما نباید با شما حرف بزنیم،گفتم کس دیگه نیست بهم بگید گفتش این خواسته مصطفی بوده به شما نگیم داد زدم گفتم بگو...
😔اونم شروع کرد به حرف زدن این کار رو کردیم و اون کار رو کردیم و کجا رفتیم هر چند اصلا متوجه نشدم چی میگه،گفتم مصطفی کجاست؟
گفت که هیچ کس از #عملیات بر نگشته و مصطفی* #شهید شده*
😭نمیدونم چی شد #افتادم زمین یادم نمیاد ساریه بعدها بهم گفت #سجده #شکرانه کردی امامن هیچی یادم نیست فقط یادم هست گفتم
😭 #انا_لله_و_انا_الیه_راجعون
😔💔با #شهید شدن مصطفی من هم مردم، #جان دادم بلند شدم فقط قفسه سینه ام رو فشار میدادم و #گریه میکردم برام #آب آوردن اما نرفت پایین،چون مرده بودم..
😔یاد خواب دیشبم افتادم خواب دیدم که پله های خونه پدرم کاملا خونی بود یک #خون خیلی #قرمز ،من داشتم می شستم و به مادرم گفتم مادر زود باش الان #مهمان داریم،حالم خیلی بد شد
😔رفتم توی #کوچه ها برای خودم راه میرفتم و گاه اوقات مینشستم و سرم رو بین دستام میگرفتم وگریه میکردم
#دیوانه شدم #یاالله من یک #جواهر رو از دست دادم مصطفی رو از دست دادم،داشتم با خودم میگفتم شاید #دروغ باشه الان زنگ میزنم که یهو صدای ساریه رو شنیدم توی این مدت که مثل دیوانه راه میرفتم اون هم اومده بود
😔گفت #دروغ نیست تو از #مجاهد دروغ شنیدی؟مطمئن باش دروغ نیست بلند شدم و بازم راه افتادم خیلی راه رفتم نمیدونم تا کجا اما هر چند دقیقه یکبار می نشیتم و گریه میکردم
😔مصطفی قبل از #شهادتش یه پارچه برام گرفته بود و برام فرستاده بود
منم داده بودم خیاطی وقتی راه میرفتم چشمم خورد به اون لباس گفتم به ساریه برو برام بیارش رفت آورد بغلش کردم و گریه کردم مردم که من رو میدیدن #تعجب میکردن که این #دختر دیوانه شده
😔چند نفر از خواهران رو دیدم اما #سلام نکردم اصلا یادم نبود من فقط گریه میکردم،به یه #شیرینی فروشی رسیدم یاد #وصیت مصطفی شدم که وقتی #شهید شدم شیرینی پخش کنید
😭گفتم ساریه توروخدا شیرینی بخر
اونم رفت #شیرینی گرفت ساریه گفت باید برگردیم خونه
😞به خودم اومدم که من #دخترم رو جا گذاشتم باید برم خونه،رفتم خونه مادر ساریه بهشون خبر داده بود همه اومدن جلو وبغلم کردن نمیدونم کی به کی بود فقط اینو میدونستم که گفتم شیرینی پخش میکنم شیرینی بخورید
😔گفتن تو بد حالی ما پخش میکنیم اما گفتم والله خودم شیرینی #عروسی مصطفی رو با 72تا #حوری را پخش میکنم همه شیرینی رو باز کردم گفتم خودم اول میخورم اشکهام ریخت روی شیرینی
😭😔این #تلخ ترین شیرینی عمرم بود همه زار میزدن اما من در درون گریه میکردم
💔قلبم پاره شده بود تکه های #قلبم برای هیچ کس #جمع نمیشد به همه تعارف کردم و گفتم باید بخورید روز عروسی مصطفی است،توی دلم گفتم روز #مرگ من بود،بارون خفیفی گرفت مردم دسته دسته اومدن پیشم و من فقط سرم پایین بود یاد حرف مصطفی افتادم که وصیت کرده بود وقتی #شهید شدم گریه نکنی،چون تو نمیدونی دوست و دشمنت کیه نمیخوام به خاطر گریه هات خوشحال بشن
😔باهر بدبختی بود خودم روجمع کردم و دیگه گریه نکردم در درونم ریختم هر کسی میومد پیشم فقط یک خنده کم پر از #درد و #غم و #اندوه تحویلش میدادم حتی نمیتونستم حرف بزنم.
✍🏼 #ادامه_دارد..ان شاءا
ما همه بشر بودیم!...
تا اینکه
نژاد!
ارتباطمان را برید!!
مذهب!
از یکدیگر جدایمان ساخت!!
سیاست!
بینمان دیوار کشید!!
و ثروت!
از ما طبقه ساخت
صادق_هدایت
┏━━✨✨✨━━┓
🌸 🌸
┗━━✨✨✨━━┛
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨