12.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ روایتگری
🔻روایت شهید سیزده ساله
شهید اصغر بهادرانی که بزرگ شده روضه های امام حسینه....
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#شهید_اصغر_بهادرانی
@ba_shahhidan
سردار شهید سید نورالله یزدانی
فرمانده گردان امام حسن ع ، تیپ ویژه شهدا
تولد : بجنورد ، روستای ناظر آباد ۱۳۳۷
شهادت : ارومیه ، روستای سرو ، به دست عوامل دمکرات۱۳۶۱
« پاهایش یارای راه رفتن نداشت. انگار فلج شده بود! وقتی از همه جا ناامید شــــد، دلش را دخـــیل پنجـــــره فولاد حرم امام رضا (ع) کرد و عهد بست که اگر شفایش را از دستان با کرامت رضوی بگیرد،
یک راســــت برود جبهه و تا شــــــهید نشده است، برنگردد!»
شفایش را که گرفت، سر قولش ماند.
بعضی وقتها می دیدمش و میگفتم: «شما هم مثل بقیه برو مرخصی و حال و هوایی تازه کن، روحیه ای بگیر و دوباره برگرد.»
می گفــت: «نه، من سلامتی ام رو مدیون امام رضا ع هستم. باید پای عهدم با آقا بمونم.»
پای قولش ماند تا شهید شد!
برگرفته از:
کتاب خط عاشقی ، داستان ۲۶
کتاب لحظه های عبور ص۱۷۵.
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#شهید_سیدنورالله_یزدانی
@ba_shahhidan
در جبهه یک فرمانده ارتشی داشتیم که خیلی با ابراهیم رفیق بود.
مرتب به ما سر می زد و ابراهیم هم حسابی او را تحویل می گرفت.
تعجب کردم که اینها از کجا همدیگر را می شناسند.
این فرمانده می گفت:
ماجرای آشنایی ما به یک امر به معروف بر می گردد.
یکبار من عمل حرامی انجام دادم و نمی دانستم این کار گناه است.
همان روز دیدم جوانی خوش سیما از سنگر بسیجی ها به سمت من آمد.
بعد از سلام و احوالپرسی، مقداری میوه تعارف کرد و کمی صحبت کردیم.
بعد مرا از میان جمع بیرون آورد و خیلی محترمانه تذکر داد که کار من اشتباه بوده و بهتر است دیگر انجام ندهم.
اینقدر با مهربانی و روی خوش تذکر داد
که شیفته این جوان شدم و مرید اخلاق خوبش شدم(آن جوان ابراهیم هادی بود)
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#شهید_ابراهیم_هادی
@ba_shahhidan
جستجوگر انوار الهی ، شهید حاج محمود توکلی
جانباز شهید سرهنگ حاج محمود توکلی اهل روستای خیرآباد شهرستان فلاورجان بود که از سالهای ابتدایی شروع عملیات تفحص شهدا یعنی از سال 1372در عملیاتهای کاوش شهدا شرکت داشت
ابتدا مسئول تفحص لشکر 14 امام حسین(ع) بود . او پیش از این در هشت سال دفاع مقدس نیز نقش اثر گذاری داشت و در جبهه های جنگ تحمیلی به درجه جانبازی نائل شده بود
سرهنگ پاسدار محمود توکلی سالها جانشین قرارگاه تفحص شهدا در کردستان عراق بود
چهارشنبه 10 مهرماه 98 و در آستانه اربعین حسینی و شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها، او در جریان عملیات کاوش پیکرهای مطهر شهدای دوران دفاع مقدس در منطقه عملیاتی پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش مینهای برجای مانده از دوران دفاع مقدس به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#شهید_محمود_توکلی
@ba_shahhidan
قسمتی از پیام تسلیت سردار سید محمد باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح به مناسبت شهادت حاج محمود توکلی:
اگر چه شهادت حق او بود ولی فقدانش در بین جستجوگران نور جبران ناپذیر است حاج محمود عزیز در عین لطافت و مناعت طبع، شجاع و غیور بود
مجاهدی خستگی ناپذیر و صبور در راه اقامه حق و دل سوز برای تودههای مردم و مصداقی بارز از کلام نورانی امیرالمومنین علی علیه السلام که فرمودند «المومن قلیل المونه و کثیر المعونه»
زاهد شب و شیر روز، استوار در همه میدانهای سخت و آماده پیکار؛ فروتن و خاکسار و بی ادعا و نجیب.
روایت دوست و همرزم شهید از لحظه شهادت حاج محمود
مرا صدا زد و گفت: «بیا بشین پشت دستگاه ولی کمی مواظب باش تا من بروم و یک تماس بگیرم.» وقتی که برگشت گفت ما که خداحافظیمان را کردیم!
گفتم از چه کسی خداحافظی کردی. گفت : از خانواده...
حاج محمود آمد و گفت: «بیا برو استراحت کن» و قبل از آن که سوار بیل مکانیکی شود به من اشاره کرد و گفت: بیچاره! «اینجا اتوبان شهادت است!»
چند دقیقه ای نگذشته بود که مین منفجر شد. ناگهان دیدم که حاج محمود افتاده است. رفتم نزدیک، غرق خون شده بود....
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#شهید_محمود_توکلی
@ba_shahhidan
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شهید یوسف قربانی
محل تولد : زنجان
تاریخ تولد : ۱۳۴۵
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
نام عملیات: کربلای 5
منطقه عملیاتی: شلمچه – پاسگاه کوت سواری
شهید غواص، یوسف قربانی در این دنیای فانی هیچکس را ندارد
۶ ماهش بود که پدرش را از دست داد
در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادر بزرگش را هم از دست داد
برادرش را هم در سانحه رانندگی از دست داد .
زمانی هم که شهید میشه ، غریبانه دفنش می کنند
چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟
او پاسخ داده بود: غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج)
نامه برای آب..
همرزم یوسف میگوید هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز.
یک روز گفتم یوسف نامهات را پست نمیکنی؟
دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه مینویسم ، کسی را ندارم که !!!!
بیائیم برایش ، پدری ، مادری ، برادری و خواهری کنیم و در گروههایی که هستیم ارسال کنیم تا سیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهرش هدیه کنیم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#شهید_یوسف_قربانی
@ba_shahhidan
🌷بسم رب شهدا و الصدیقین🌷
سرگرد پاسدار شهید مدافع حرم سجاد مرادی
زندگینامه شهید:
شهید سجاد مرادی متولد ۲۸ دی ماه ۱۳۶۱ در روستای آورگان از توابعداستان چهارمحال و بختیاری چشم به جهان گشود
آن روز برف شدیدی آمده بود و به دلیل نبود امکانات پزشکی و وسایل نقیله و… سجاد در خانه پدری به دنیا آمد
از همان ابتدای زندگی سجاد با خدا شروع شد به طوری که پدر و عموی سجاد که در حال ساخت مسجد امام سجاد(ع) در روستا بودند ، اسم بچه را هم سجاد گذاشتند
سجاد تا ۴-۵ سالگی در روستا بزرگ شد و پس از آن با مهاجرت خانواده، در شهر اصفهان ساکن شدند که با توجه به اینکه زمان جنگ بود و شهدای زیادی برای خاکسپاری به آنجا می آوردند ، سجاد روحیه خود را با شهدا پرورش داد
پس از آن به محله شمس آباد (پل چمران) آمدند و در آنجا سجاد در مدرسه عرفان مشغول تحصیل شد . در همین حین سجاد به واسطه ارتباط عموی خود که با آنها زندگی میکرد ، با مسجد و بسیج و … آشنا شد . سجاد از همان دوره تا روز خاکسپاریش مسجد را رها نکرد .
فرازی از وصیت نامه شهید سجاد مرادی:
رهبر عزیزم که راه امام عصر را ادامه میدهد فراموش نکنید و یاریش نمائید
🌹شادی روح شهدا صلوات
#اللهم_اررقنا_شهادت
#شهید_سجاد_مرادی
#شهید_مدافع_حرم
@ba_shahhidan
وصیت شهیدمحمد رحیم کبیری
امام و انقلاب را فراموش نکنید
و به محرومین و مظلومین یاری رسانید؛
هیچ وقت از یاد خدای بزرگ غافل نشوید و
همیشه پیرو حق باشید
جوانان تان را خوب هدایت کنید؛
به خصوص حجاب را در جامعه حفظ کنید.
به یاد خانواده ی شهدا باشید؛
سطح فکر را در جامعه بالا ببرید؛
اگر در گوشه ای از مملکت مشغول کار
یا خدمت هستید، سعی کنید به این ملت
ستمدیده خالصانه خدمت کنید؛ یتیمان را نوازش کنید؛
قدر شهیدان را بدانید؛
چرا که این ها برای حفظ ما جهاد کردند.
مجالس دعا و نمازهای وحدت و جمعه را با شکوه تر بر پا کنید؛
همیشه رهرو انبیا باشید و برای فرج امام زمان(عج) دعا کنید.
#اللهم_اررقنا_شهادت
#شهید_محمدرحیم_کبیری
@ba_shahhidan
شهید محمدرضا نظافت
تولد : مشهد ۱۳۴۳
شهادت : جزیره بوارین ۱۳۶۴
جبهه بود . توی فکرش بودم ، یک شب خوابش را دیدم : از در آمد داخل ، لباس خدام امام رضا علیه السلام را به تن داشت ، چقدر به تنش می آمد!
یک سید روحانی هم همراهش بود، انگار عجله داشته باشد جلو آمد و گفت: «امام رضا ع من را به خادمی قبول کرده ، حالا هم آمده ام با تو خداحافظی کنم» این را گفت و رفت ، از خواب پریدم ، دلم شور افتاده بود....
وقتی خبر شهادتش را آوردند فهمیدم همان شبی که خوابش را دیدم با پیکری خونین مهمان امام رضا ع شده!
کتاب کاش با تو بودم ، ص ۵۸
کتاب خط عاشقی ص۲۷
مدتی بعد از شهادت ، «محمدرضا» را به صورت زیبایی در خواب دیدم. به او گفتم «من هم میخواهم بیایم آنجایی که تو رفتی»، گفت «کاری ندارد، فقط باید سه کار را انجام دهی؛ اول آنکه دروغ نگویی، دوم غیبت نکنی، سوم به پدر و مادرت خیلی احترام بگذاری».
راوی : مرضیه اکبران» همسر شهید «محمدرضا نظافت»
#اللهم_اررقنا_شهادت
#شهید_محمدرضا_نظافت
@ba_shahhidan
یکی از بارزترین ویژگی های روحی و اخلاقی شهید بهشتی عدالت و روحیه عدل محورانه ایشان بود
با کسی رودربایستی نداشت حتی آشنایان خود
ایشان بدون رودربایستی عدل را اجرا و پرونده ها را رسیدگی می کرد، پیرمردی از بزرگان فامیل شهید بهشتی خدمت ایشان آمد و از ایشان خواست: به پرونده اش در فلان دادگاه رسیدگی کنند او که توقع سفارش از سوی آیت الله بهشتی داشت، با مخالفت شهید روبرو شد، آیت الله بهشتی خطاب به او گفتند:« درباره پرونده شما، اگر حق با شما باشد، قطعاً حکم به نفع شما صادر خواهد شد و اما اگر حق با شما نباشد من کاری نمی توانم انجام دهم» او که بزرگ فامیل بود و به آیت الله بهشتی بسیار علاقه داشت از اینکه ایشان رک و صریح با او صحبت کردند نه تنها ناراحت نشد به فامیل هم گفته بود که به وجود چنین شخصی در فامیل غبطه می خورم.
#اللهم_اررقنا_شهادت
#شهید_بهشتی
@ba_shahhidan
درخواست ناحق فرزندش را هم نپذیرفت
منافقی را دستگیر و حکم اعدام او را صادر کردند، معلم یکی از فرزندان شهید بهشتی به وی اصرار می کند که از پدرت درخواست کن برای فلان منافق که مطمئناً اعدام می شود وساطت کند
او که ابتدا نمی پذیرد با اصرارهای پیاپی و سماجت معلمش روبه رو می شود و در آخر قبول می کند که لااقل به پدرش بگوید در حکم او تخفیفی قائل شوند و از اعدام به حبس ابد محکوم شود
یک شب که آیت الله بهشتی ساعت ۱۲ و نیم شب به خانه بر می گردند، هنگام صرف شام، فرزندش این موضوع را مطرح می کند، او خودش تعریف می کند که بعد از این که این موضوع را مطرح کردم، پدرم آنچنان ناراحت شدند که در این مدت 20 سال تاکنون، اینقدر پدرم را ناراحت ندیده بودم و همان جا گفتند: «این فردی که درخواست تخفیف مجازاتش را دارید بسیاری از فرزندان این مملکت را به شهادت رسانده و اجسادشان را سوزانده است و امروز در اختیار قدرت جمهوری اسلامی است و باید اعدام شود». در غیر اینصورت باید فاتحه قضاوت عادلانه را خواند، آقا!
#اللهم_اررقنا_شهادت
#شهید_بهشتی
@ba_shahhidan
مخالفت با غرور و تکبّر
تعدادی از قضات همراه آیت الله بهشتی به سفری اداری رفته بودند، یکی از قضات هنگام پیاده شدن از ماشین به همراهش با حالت متکبرانه و غرور دستور می دهد:« ساکم را تو بیاور!»
این صحنه را آیت الله بهشتی می بینند و با حالتی توبیخ آمیز گفتند: « چرا چنین کاری کردید، ساک برای شماست، و خودتان باید آن را حمل کنید، نه فرد دیگر، این تکبر است آن را از خود دور کنید، اگر بخواهید این گونه قضاوت کنید، باید فاتحه قضاوت اسلامی در نظام را خواند،آقا!»
#اللهم_اررقنا_شهادت
#شهید_بهشتی
@ba_shahhidan