اسم مالک المُلک
*نیاز:*
خواه ناخواه، طالبایم! و چیزهایی را که میبینیم، میخواهیم! این خواهش ، ما را مشغول اشیاء میکند؛ اشیائی که خداوند، کمالاتی را در هر کدام، قرار داده است. حال فرقی نمیکند، که چه چیزی! بعضی خیلی از ماجرا پرت هستند! اینان دنبال اشیاء بیارزشی هستند! و بعضی کمی اوضاعشان بهتر است! و خواهان اشیاء با ارزشتر! گاهی در پی داشتنِ نداشتههایمان هستیم، و گاهی مشغول آنچه که پیدا کردهایم، و خود را داری آن میدانیم.
«مشغول بودن» را دست کم نگیریم! مشغولِ چیزی بودن، شبیه به نوعی مراقبه و دل بستن است! نوعی #عبودیت! آیا جز خدا، لایق دلبستن است؟ آیا جز خدا، دارای چیزی است، که برای کسب آنها، به آنها دل ببندیم، و از آنها، خواهش کنیم؟
نیازمندِ اسم مالک هستیم، تا ما را، از دلبستگی و دلمشغولی و خواهش، به دارایانِ مجازی، دور کند! تا به دارایِ حقیقی دلببندیم! تا عبد این کسانی که مجازا دارا هستند، نباشیم! و از زندگی در توهم، به در آییم! و عبد کسی باشیم، که حقیقتا داراست.
نیازمند اسم مالک هستیم، تا با عبدِ خدا بودن، در ربوبیت خداوند زندگی کنیم؛ و از دستِ اربابانِ دروغین، نجات یابیم.
*معنا:*
مالکِ مُلک، کسی است که حقیقتا، داراست! کسی که به نحوی دارایِ ماست، که رها شدن از این بندگی، ممکن نیست! این چنین نیست که روزی آزاد بوده باشیم، و بعد بنده شویم! بندگی، تمام هویت ماست.
مالکِ حقیقی، کسی است، که هیچ نزاعی با او نمیتوان کرد! هیچ احتجاجی نمیتوان با او داشت! نمیتوان بر او، چیزی را تحمیل کرد! چون تمام قواعد و قوانین، مِلک او هستند! دستآویزی، در برابر او نیست! همه، مِلک او بوده و هستیم.
*تخلق:*
وقتی بندهای، خود را آنچنان که بود، دید؛ با آزادیای که خداوند به او داده، خود را به مِلکیت خداوند، درمیآورد، و دیگر هیچ گاه، خود را در برابر خداوند قرار نمیدهد! چون هیچ گونه مِلکیتی برای خود در برابر خداوند، نداشت است، و میداند که نداشته است، و میپذیرد که نداشته است؛ و همچنین برای دیگران.
در این حالت، عبد برای خودش، از جانب خودش، برنامهریزی نمیکند؛ بلکه در پی برنامهای است، که ارباب، برای او رقم زند؛ پس عمدهی اشتغالش، به اوامر و نواهی ارباب است؛
چنین کسی، دیگر با از دست دادن، ناراحت نمیشود...باورتان میشود؟ چراکه از ابتدا، مال، مالِ او نبوده!!
برای ادامه، ر.ک. حدیث عنوان بصری
[ در روبرویی با حضرت الهی، گاهی رنگ #ربوبیت به خود میگیریم و گاهی #عبودیت ]
🔥 مَثَل کسی که به آن جنابِ عالی، به ربوبیتِ خود وارد شود، همانند کسی است که با خود، چراغ سوزانی دارد.
❕ و مَثَل کسی که با عبودیت خود وارد گردد،مانند «فتیله بدون روشنایی» یا «چوبِ خشک و نیمسوز، اما غیر مشتعل» است.
💨 وقتی آن دو را با چنین حالتی وارد کردند، نَفَسی از سوی الرحمان به سوی آنها میوزد؛
🌑 چراغ با آن خاموش میشود
❤️🔥 اما چوبِ نیمسوز، مشتعل میگردد.
صاحب چراغ در تاریکی و ظلمت خارج میشود؛ اما صاحب مشعل، با نوری که او را روشن میسازد خارج میگردد؛
✅ پس بنگر که استعداد چه چیزی را مهیا و فراهم میکند!
😔 هر کسی که از آنجا میگریزد، از خاموش شدن چراغِ خود میهراسد! او میترسد که ربوبیتاش، از دست برود.
فمثل الداخل إلى ذلك الجناب العالي بربوبيته مثل من يدخل بسراج موقود و مثل الذي يدخل بعبوديته مثل من يدخل بفتيلة لا ضوء فيها أو بقبضة حشيش فيها نار غير مشتعلة فإذا دخلا بهذه المثابة هب عليهما نفس من الرحمن فطفئ لذلك الهبوب السراج و اشتعل الحشيش فخرج صاحب السراج في ظلمة و خرج صاحب الحشيش في نور يستضاء به فانظر ما أعطاه الاستعداد فكل هارب من هناك إنما يخاف على سراجه أن ينطفئ فهو يخاف على ربوبيته أن تزول.
الفتوحات المکیه ج۱ ص۲۷۶