eitaa logo
☫روستای باباپیر☫
1.9هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
5.9هزار ویدیو
153 فایل
📶 اهداف کانال 📶 ▪️ارتـقـاع فضای مودت وهمبستـگی بیشتر ▪️اطلاع رسانی به موقع اخبار و تصمیمات ▪️انـتـقال خاطــرات گـذشته به نسل جدید ▪️زنـــــــــده نــگــه داشــتــن آداب و رســــوم @tashiya👈 تبلیغات،اگهی @bakhtag356 @Rbakhtyari58
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀ادبیات کهن در سیرت پادشاهان 🔹بر بالینِ تربتِ، یحیی، پیغامبر عَلَیْهِ‌السّلامُ، معتکف بودم در جامع دِمشق که یکی از ملوکِ عرب که به بی‌انصافی منسوب بود اتّفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست. درویش و غنی بندهٔ این خاک درند و آنان که غنی‌ترند محتاج‌ترند آنگه مرا گفت: از آن جا که همّتِ درویشان است و صدقِ معاملت ایشان، خاطری همراه من کنید که از دشمنی صعب، اندیشناکم. گفتمش: بر رعیّتِ ضعیف رحمت کن تا از دشمنِ قوی زحمت نبینی. به بازوانِ توانا و قوّتِ سرِ دست خطاست پنجهٔ مسکینِ ناتوان بشکست نترسد آن که بر افتادگان نبخشاید؟ که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست؟ هر آن که تخمِ بدی کشت و چشمِ نیکی داشت دِماغِ بیهده پخت و خیالِ باطل بست ز گوش پنبه برون آر و دادِ خلق بده وگر تو می‌ندهی داد، روزِ دادی هست! بنی آدم اعضایِ یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار تو کز محنتِ دیگران بی‌غمی نشاید که نامت نهند آدمی 🔴 ❤️👤 💢کانال خبری https://eitaa.com/babapir95 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••۱
🍀ادبیات کهن در سیرت پادشاهان 🔹هارون‌الرشید را چون مُلکِ دیارِ مصر مسلم شد گفت: به خلافِ آن طاغی که به غرورِ مُلکِ مصر دعویِ خدایی کرد، نبخشم این مملکت را مگر به خسیس‌ترینِ بندگان. 🔹سیاهی داشت نام او خَصِیب در غایتِ جهل. مُلکِ مصر به وی ارزانی داشت و گویند: عقل و درایتِ او تا به جایی بود که طایفه‌ای حُرّاثِ مصر شکایت آوردندش که پنبه کاشته بودیم بارانِ بی‌وقت آمد و تلف شد. گفت: پشم بایستی کاشتن! اگر دانش به روزی در فزودی ز نادان تنگ‌روزی‌تر نبودی به نادانان چنان روزی رساند که دانا اندر آن عاجز بماند بخت و دولت به کاردانی نیست جز به تأییدِ آسمانی نیست اوفتاده‌ست در جهان بسیار بی‌تمیز ارجمند و عاقلْ خوار کیمیاگر به غصّه مُرده و رنج ابله اندر خرابه یافته گنج ۰
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹دروغ گفتن به ضربت لازم ماند که اگر نیز جراحت درست شود، نشان بماند. چون برادران یوسف که به دروغی موسوم شدند نیز به راست گفتن ایشان اعتماد نماند. قالَ بَل سَوَّلَت لَکُم اَنفُسُکُم اَمرا. یکی را که عادت بود راستی خطایی رود در گذارند از او و گر نامور شد به قول دروغ دگر راست باور ندارند از او ۰
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹نیکبختان به حکایت و امثال پیشینیان پند گیرند، زآن پیشتر که پسینیان به واقعهٔ او مثل زنند. دزدان دست کوته نکنند تا دستشان کوته کنند. نرود مرغ سوی دانه فراز چون دگر مرغ بیند اندر بند پند گیر از مصائب دگران تا نگیرند دیگران به تو پند ۰
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹نصیحت پادشاهان کردن کسی را مسلم بود که بیم سر ندارد یا امید زر. موحد چه در پای ریزی زرش چه شمشیر هندی نهی بر سرش امید و هراسش نباشد ز کس بر این است بنیاد توحید و بس ۰
🍀ادبیات کهن در سیرت پادشاهان 🔹درویشی مجرّد به گوشه‌ای نشسته بود. پادشاهی بر او بگذشت. درویش از آنجا که فَراغِ مُلکِ قناعت است، سر بر نیاورد و التفات نکرد. سلطان از آنجا که سَطْوَتِ سلطنت است، برنجید و گفت: این طایفهٔ خرقه‌پوشان امثالِ حیوان‌اند و اهلیّت و آدمیّت ندارند. وزیر نزدیکش آمد و گفت: ای جوانمرد! سلطانِ رویِ زمین بر تو گذر کرد چرا خدمتی نکردی و شرطِ ادب به جای نیاوردی؟ گفت: سلطان را بگوی توقّعِ خدمت از کسی دار که توقّعِ نعمت از تو دارد و دیگر؛ بدان که ملوک از بهرِ پاسِ رعیّت‌اند نه رعیّت از بهرِ طاعتِ ملوک. پادشه پاسبانِ درویش است گرچه رامِش به فَرِّ دولت اوست گوسپند از برایِ چوپان نیست بلکه چوپان برایِ خدمتِ اوست یکی امروز کامران بینی دیگری را دل از مجاهده ریش روزَکی چند باش تا بخورد خاک، مغزِ سرِ خیال‌اندیش فرقِ شاهی و بندگی برخاست چون قضایِ نبشته آمد پیش گر کسی خاکِ مرده باز کند ننماید توانگر و درویش ملِک را گفتِ درویش استوار آمد. گفت: از من تمنّا بکن. گفت: آن همی‌خواهم که دگرباره زحمت من ندهی. گفت: مرا پندی بده. گفت: دریاب، کنون که نعمتت هست به‌دست کاین دولت و مُلک می‌رود دست به دست ۰
🍀ادبیات کهن در سیرت پادشاهان 🔹پادشاهی به کشتنِ بی‌گناهی فرمان داد. گفت: ای ملِک! به موجبِ خشمی که تو را بر من است، آزارِ خود مجوی که این عقوبت بر من به یک نفس به سر آید و بَزهِ آن بر تو جاوید بماند. دورانِ بقا چو بادِ صحرا بگذشت تلخیّ و خوشیّ و زشت و زیبا بگذشت پنداشت ستمگر که جَفا بر ما کرد در گردن او بماند و بر ما بگذشت ملک را نصیحت او سودمند آمد و از سر خون او در گذشت. ۰
🍀ادبیات کهن در سیرت پادشاهان 🔹یکی از پسرانِ هارون‌الرَّشید پیش پدر آمد خشم‌آلود که فلان سرهنگ‌زاده مرا دشنامِ مادر داد. هارون ارکان دولت را گفت: جَزایِ چنین کس چه باشد؟ یکی اشاره به کشتن کرد و دیگری به زبان بریدن و دیگری به مصادره و نفی. هارون گفت: ای پسر! کَرَم آن است که عفو کنی و گر نتوانی تو نیزش دشنامِ مادر ده، نه چندانکه انتقام از حد درگذرد آنگاه ظلم از طرفِ ما باشد و دعوی از قِبَلِ خصم. نه مرد است آن به نزدیکِ خردمند که با پیلِ دمان پیکار جوید بلی مرد آن کس است از رویِ تحقیق که چون خشم آیدش، باطل نگوید 🔴 ❤️👤 💢کانال خبری https://eitaa.com/babapir95 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••۱
🍀ادبیات کهن در سیرت پادشاهان 🔹یکی از وزرا معزول شد و به حلقهٔ درویشان درآمد. اثر برکتِ صحبتِ ایشان در او سرایت کرد و جمعیّتِ خاطرش دست داد. مَلِک بار دیگر بر او دل خوش کرد و عمل فرمود. قبولش نیامد و گفت: معزولی به نزد خردمندان بهتر که مشغولی. آنان که به کنجِ عافیت بنشستند دندانِ سگ و دهانِ مردم بستند کاغذ بدَریدند و قلم بشکستند وز دستِ زبانِ حرف‌گیران رستند ملک گفتا: هر آینه ما را خردمندی کافی باید که تدبیرِ مملکت را بشاید. گفت: ای ملک نشانِ خردمند کافی جز آن نیست که به چنین کارها تن ندهد. همای بر همه مرغان از آن شرف دارد که استخوان خورد و جانور نیازارد سیه‌گوش(گربه سان کوچک) را گفتند: تو را ملازمتِ صحبتِ شیر به چه وجه اختیار افتاد؟ گفت: تا فضلهٔ صیدش می‌خورم و ز شرِّ دشمنان در پناهِ صولتِ او زندگانی می‌کنم. گفتندش: اکنون که به ظلِّ حمایتش در آمدی و به شکرِ نعمتش اعتراف کردی، چرا نزدیک‌تر نیایی تا به حلقهٔ خاصانت در آرد و از بندگانِ مخلصت شمارد؟ گفت: همچنان از بَطْشِ(حمله) او ایمن نیستم. اگر صد سال گَبْر آتش فروزد اگر یک دم در او افتد بسوزد ۰
🍀ادبیات کهن در سیرت پادشاهان 🔹وزرایِ نوشیروان در مهمّی از مَصالحِ مملکت اندیشه همی‌کردند و هر یکی از ایشان دگرگونه رای همی‌زدند و ملِک همچنین تدبیری اندیشه کرد. بزرجمهر را رایِ ملِک اختیار آمد. وزیران در نهانش گفتند: رایِ ملک را چه مزیّت دیدی بر فکرِ چندین حکیم؟ گفت: به موجب آن که انجامِ کارها معلوم نیست و رایِ همگان در مشیّت است که صواب آید یا خطا، پس موافقتِ رایِ ملک اولی‌ٰتر است تا اگر خلافِ صواب آید، به علّت متابعت از مُعاتبَت ایمن باشم. خلافِ رایِ سلطان رای جُستن به خونِ خویش باشد دست شستن اگر خود روز را گوید شب است این بباید گفتن: آنک ماه و پروین! 💢کانال خبری https://eitaa.com/babapir95 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹نادان را به از خاموشی نیست وگر این مصلحت بدانستی، نادان نبودی. چون نداری کمال ِ فضل آن به که زبان در دهان نگه داری آدمی را زبان فضیحه کند، جوز ِ بی‌مغز را سبکساری خری را ابلهی تعلیم می‌داد بر او بر صرف کرده سعی ِ دایم حکیمی گفتش ای نادان چه کوشی؟ در این سودا بترس از لوم ِ لایم نیاموزد(حیوان) از تو گفتار تو خاموشی بیاموز از(حیوان) هر که تأمل نکند در جواب بیشتر آید سخنش ناصواب یا سخن آرای چو مردم به هوش یا بنشین چون حیوانان خموش 🔴 ❤️👤 💢کانال خبری https://eitaa.com/babapir95 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••۱
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹هر که با بدان نشیند اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نکند به طریقت ایشان متهم گردد و گر به خراباتی رود به نماز کردن، منسوب شود به خمر خوردن. رقم بر خود به نادانی کشیدی که نادان را به صحبت برگزیدی طلب کردم ز دانایی یکی پند مرا فرمود با نادان مپیوند که گر دانای دهری خر بباشی وگر نادانی ابله تر بباشی 🔴 ❤️👤 💢کانال خبری https://eitaa.com/babapir95 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••۱