4_6003513820448818658.mp3
15.87M
#تفسیر_مثنوی جلسهسوم
در محضر: #علامه_مروجی_سبزواری
http://www.moravejtohid.com
از بیت (دقیقه ۲۴):
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
عناوین:
🔹 دقیقه ۲۰: پیام داستان طوطی و بازرگان
🔹 دقیقه ۳۳: فرق انسان با حیوان
🙊
🔹دقیقه۴۶:#حکایت #زُلیخا
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
#یذَره_کتاب
همراه #شیخ_محمد_بهاری واردمدرسه هندی ها شدم. در مدرسه غوغایی برپا بود و طلبه ها در حیاط مدرسه جمع شده بودند. متوجه شدم رهگذری در حال توهین و جسارت به طلاب است. طلبه ها میخواستند پاسخ اورا بدهند، شیخ محمد نگاهی بمَن کرد و جمعیت را شکافت و گفت: اورا بمَن واگذارید. چشم هایش آیینه های صفات بودند و احساسش آنچنان در چشمانش هویدا میشد که از ویژگی های منحصر در او بود.
در حالی که غیرت الهی در دیدگانش شعله میکشید، بسمت مرد رهگذر رفت و با اقتدار و شماتت به او گفت:" آیا نخواهی مُرد؟آیا وقت آن نرسیده است که از خواب غفلت بیدار شوی؟؟ "
گویا این جملات قلب رهگذر را در قبضه قدرت شیخ محمد درآورد ، ناگهان در حالی که از حالت عادی خارج شده بود ،در کمال ناباوری گفت: چراچرا!! اتفاقاً وقتش فرارسیده است.
طلاب که از شگفتی انگشت تعجب به دهان گرفته بودند به مرد رهگذر خیره شدند که با حالت شکستگی و پشیمانی به شیخ محمد میگوید:
میخواهد توبه کندو قدم در راه درستی و انسانیت بگذارد.
پس از دیدن این ماجرا ، ریشه های فهمِ #کرامات_اولیا در من قوت گرفت.
اولیای الهی که پا جای پای انبیا گذاشته اند، کسانی هستند که هر انسانی را با قوتِ نفس ، اقتدارِ روح و نورِ ولایتشان، در مسیر انسانیت وارد میکنند.
این تاثیرگذاریِ کلام ، اثر گدایی در آستان ولایتِ مولی الموحدین علیه السلام بود که شیخ محمد بهاری و ملاحسینقلی همدانی و خط نورانی مکتب نجف را در طول تاریخ ماندگار کرد.
برگرفته از
#کتاب_کهکشان_نیستی
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
4_5931432054334952310.mp3
2.32M
✨«حُـبِّ ولـیّ»
🎤در محضر
#علامه_مروجی_سبزواری (دامت برکاته)
www.moravejtohid.com
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
#مشاهیرتخت_فولاد
#ملا_محمد_حسن_نائینی_آرندی
مدفون در تخت فولاد
ایوانِورودیِ#بابارکن_الدین
🔸🔸🔸
🍃کرامتی دیگر از پیرِ آرندی...
#کشف_و_کرامات
یکی از سادات سدهی ساکن مدرسه #نیماورد (واقع در خیابان عبدالرزاق ابتدای بازار) از پدرش که شاگردِ ملا حسن بوده، چنین نقل میکند:
در یکی از شبهای تعطیل که عده کمی در مدرسه می ماندند، سخت درمانده و گرسنه بودم. طوری که از گرسنگی خوابم نمیبرد و در تاریکیِ حجره، گوشهای افتاده و به حال خود میگریستم.😵💫😢
غیر از ملا حسن که هر شب در حجرهاش بیدار و مشغول عبادت بود،همه خواب بودند.و درِ مدرسه نیز بسته بود.
در این حال، دیدم دو نفر با چراغ فانوس وارد مدرسه شده، به طرف حُجره ملا حسن رفتند. طولی نکشید که دیدم ملا حسن با دو نفر فانوس کش، جلوی حجره من ایستادند.
📿ملا حسن مرا صدا کرد که همراه وی به دعوتِ مهمانی بروم. من بسیار خوشحال شدم و دنبال او روان گشتم. 🚶♂
پس از طی مسافتی قلیل به محلی رسیدیم که شبیه کاروانسرای حاج کریم، نزدیکِ مدرسه نیماورد بود.
مجلسِ مهمانی و چراغانیِ عجیب و باشکوهی به نظرم آمد. 💡
در تالار بزرگی، همه عُلما و رِجال نشسته بودند.و ملا حسن در صدر نشست، و مرا فرمود: زیر دستش، مقدّم بر علما نشستم.
با خود میگفتم این همه احترامِ من، حتماً به خاطر ملا حسن است. چون من طلبهای فقیر و گمنام بودم.
طولی نکشید سفره را انداختند و انواع طعام حاضر بود. چندانکه توانستم شکم از عزا بیرون آوردم و در آخر به رسمِ معمولِ این گونه ضیافتها، آفتابه لگن آوردند و دست شستیم و همچنان که رفته بودیم بازگشتیم.
من در همه این احوال بیدار بودم.
اما از این جهت غفلت داشتم که ملا حسن به هیچ مهمانی نمیرود و در صدرِ مجلس نمینشیند. و با آن طبقه از مردم اصلاً مجامعت نمیکند.
در هنگام خوابیدن باری چنان که گویی از مجلس ضیافت آمدهام با شکم سیر به رختخواب رفتم.
🚼
فردا صبح به فکر فرو رفته که این چه حالت بود؟🤔
خدمتِ ملا حسن رسیدم و واقعه را عرض کردم و گفتم:دیشب کجا رفتیم؟
📿ملا حسن گفت: خواب دیدهای جانم! 《شتر در خواب بیند پنبه دانه》.🐫
سوگند خوردم که خواب نبودم. گفت:حالا که بیدار شدهای تا من زندهام این راز را به کسی نگو، که اگر گفتی به همان گرسنگی دچار میشوی که هیچ علاج نداشته باشد. 🤫
تا زنده بود، به کسی نگفتم و این راز را پنهان داشتم و بعد از آن تاریخ همه وقت در ناز و نعمت بوده و روی درماندگی و گرسنگی را ندیدم.☺️🌷
برگرفته از:
#کتاب_مردان_خدا
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
#کلبه_عشاق
این منظرهی زیبا در سایزِ تقریباً پنجمتر در چهارمتر، در خانهی عزیزی (بنام احمد جمعه)، که از زائرانحسینی در کربلایمعلی پذیرائی میکرد، بر روی یکیاز دیوارهای سالنِپذیراییاش، نقاشی شده بود.
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
4_5931432054334952314.mp3
2.58M
🔹آبدر کِشتی،هلاک کِشتی است
🔹 آب اندر زیرِکشتی، پُشتی است
🎤در محضر
#علامه_مروجی_سبزواری
(دامت برکاته)
🍃برگرفته از:
جلسات تفسیر مثنوی
www.moravejtohid.com
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
#مشاهیرتخت_فولاد
اصفهان،تختفولاد
#میرزا_حسین_نائینی
#آقا_محمّد_بیدآبادی
مرحوم مهدوی نقل میکندکه:
هنگام دفن میرزا حسین نایینی در کنار قبرِ آقامحمّد بیدآبادی ، دیواره قبر آقامحمّد ریزش میکند و به قبر آقا راهی باز میشود و جسد مطهّرِ ایشان، تازه و سالم بود.
در حالی که در آنموقع ۱۲۷ سال از فوتِ آقامحمّد بیدآبادی میگذشت.
🌱
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
مبحث #محبت
همراهان گرامی لطفا جلسات را دنبال بفرمایید.
↙️⬇️↘️
#مشاهیرتخت_فولاد
#آقا_محمّد_بیدآبادی
اصفهان تختفولاد
قبل از بانو امین
#کشف_و_کرامات
یکی از کرامات ایشان اینکه:
روزی جمعی از #اشرار اصفهان که هرگونه خلافی مرتکب میشدند برای تنوع در عیش و نوش خود، پس از مشورت با یگدیگر تصمیم میگیرند یک نفر روحانی پیدا کرده و سَر به سر او گذاشته و تفریح بکنند.
از قضا چشمشان به #عارف باللّه حضرت آیت الله حاج شیخ محمد بیدابادی می افتد. اشرار جلو رفته و دست ایشان را میبوسند و از ایشان تقاضا میکنند جهت ایراد خطبه عقد به منزلی درهمان حوالی بروند.
به محض ورود ایشان به خانه مورد نظر ، زنی سربرهنه با لباس نامناسب وارد میشود و میگوید:
بَهبَه حاج آقا خوش آمدی صفا آوردی! آقا قصد ترک خانه میکنند که اوباش مانع شده و میگویند چاره ای نداری جزاینکه امروز را باما بگذرانی.
سپس زن با دایره تنبک وارد اتاق شده و شروع به زدن و رقصیدن نمود ،جماعت اوباش نیز حلقه وار دور تا دورِ اتاق نشسته و کف میزنند.
🪗
زن در حالِ رقص دائما این شعر را خطاب به آقا میگوید:
گر تو نمی پسندی ما را ،تغییر ده قضا را
‼️
پس از دقایقی آقا سر بلند کردند و خطاب به اوباش می فرمایند تغییر دادم قضا را.
به محض خارج شدن این دو کلمه از دهان عالم سالک،جماعت اشرار بطرف ایشان به سجده افتاده و عاجزانه طلب بخشش میکنند و بر دست و پای ولیّ خدا بوسه میزنند ایشان نیز حکم توبه را بر آنان جاری میکنند .
در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرموده اند در یک لحظه قلب آنان را از تصرف شیطان به سوی خداوند (جلّ جلاله ) باز گرداندم
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
پرسش و پاسخ 7 بهمن 1401 کامل.mp3
41.38M
#پرسش_و_پاسخ
#علامه_مروجی_سبزواری
#جلسهاول
🔸 اقطاب، اوتاد،ابدال،غُوث
🔸 رابطهی شاگرد و استاد...
🔸 نفس، شیطان، خداوند، مردم ،چهار جهت که برای انسان سالک تضاد ایجاد میشود.
🔸 عظمت وجودی علی(ع)
🔸 آزادی علوی
🔸 آزادی در غرب،آزادی در دنیاست.
آزادی در اندیشهی اسلامی، آزادی از دنياست نه در دنیا
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc