eitaa logo
باب جهاد
179 دنبال‌کننده
207 عکس
110 ویدیو
2 فایل
جنگ جنگ تا رفع فتنه از کل جهان
مشاهده در ایتا
دانلود
دیشب دور میدان آرامگاه دو تا پسر و دو تا دختر ایستاده بودند داخل میدان روبروی نیروهای پلیس. فضا آرام بود و التهابی نداشت. مردم هم در حال رفت و آمد بودند. رفتم جلو در کمال رفاقت گفتم: میشه خواهش کنم اینجا نایستید؟ میشه لطف کنید تشریف ببرید؟ هر چهار نفر به سمت من چرخیدند. معلوم بود نمیخواهمد بروند اما نتوانسته اند خودشان را در مقابل خواهشم جمع و جور کنند. نتوانستند چیزی بگویند. دو باره خواهش کردم تشریف ببرند. پرسیدند چرا و پاسخ دادم: شما اگر در این شرایط اینجا بایستید، و عده ای بیایند و اینجا اغتشاش کنند ممکنه پلیس وارد عمل بشه و اتفاقی برای شما بیفتد. اما نمیخواستند بروند. دختر که نهایتا بیست سالش بود و معلوم بود مجرد است گفت: ما اگه اعتراض داشته باشیم چه کار باید بکنیم؟ من الان دو ماه اجاره ام عقب افتاده چی باید بکنم؟ چطور اعتراضم را به اینا نشان بدهم؟ بعید میدانم اصلا او اجاره ای به عهده داشته باشد اما باز هم برایش توضیح دادم که خیال نکن ما هم توی کره ماه زندگی میکنیم، ما هم مشکل داریم، اعتراض هم داریم اما الان که کوره اغتشاش و اموال مردم آتش زدن و چادر کشیدن از سر مردم و... داغ است وقت اعتراض نیست. و البته دیگر وقت نبود تا توضیح بدهم الان که دشمن در این فضا و به واسطه شکافی که اغتشاش ایجاد کرده، جرات میکند و میرود داخل صحن شاهچراغ و مردم بیگناه را به گلوله می بندد وقت همبستگی و دفاع از مرز و بوم و جان هموطنان است. پسر سماجت میکند و برای اینکه نرود دوباره می گوید: من که چیزی آتش نزده ام. باز هم توضیح میدهم درست است که او جایی را آتش نزده اما ممکن است کسی بیاید این کار را بکند و پلیس مجبور شود برای متفرق کردن جمعیت و ایجاد امنیت وارد عمل شود و اتفاقی برای آنها بیفتد. بنای رفتن ندارند و حرف زدن با آنها بیهوده است. راهم را میکشم و میروم پیش پلیس ها.‌ خسته از مدت زمان طولانی سرپا بودن و استرس کشیدن و البته ندیدن خانواده و استراحت نکردن بی حال و حوصله به نظر می رسند، حق هم دارند. از صبح سرکار هستند و لااقل نصف این زمان را سرپا و در حال درگیری و فحش شنیدن بوده اند. یقینا بعضی شان توی خانه هم مشکلی، بچه مریضی، چیزی دارند. به سمت میدان حرکت میکنیم، فضا آرام است الحمدلله بر میگردم سمت آرامگاه بوعلی و از خیابان بین النهرین میروم سمت میدان دانشگاه. فضا التهاب دارد. گروه های سه نفره و چهار نفره یا حتی ده نفره و بیست نفره شامل دخترها و پسرهای غالبا جوان و ماسک زده بعضی جاها ایستاده اند یا در حال رفت و آمدند و مشخص است که مترصد فرصتی هستند. گاها بیست نفر که بیشتر میشوند کسی که غالبا یک دختر است شروع میکند به شعار دادن و بقیه هم با او همراهی میکنند و حتی از ماشین ها هم درخواست بوق میکنند، عده ای هم درخواستشان را اجابت می کنند. خیابان بین النهرین را با دوستی به سمت بالا حرکت میکنیم. مسجد شریف الملک را که در اغتشاش قبلی آتش زده بودند نگاه میکنم و اطرافش را بررسی میکنم که محافظ داشته باشد. از مسجد که فاصله میگیریم دو جوان از خلوتی خیابان استفاده کرده اند سطل آشغالی را وسط خیابان ولو کرده اند و آتش زده اند، یکی شان هم رفته است روی سطل و قهرمانانه آن بالا ژست گرفته و همراهش از او فیلم میگیرد. یاد ضرب المثل لاف در غریبی می افتم. بیچاره ماشین هایی که می رسند برای تردد مشکل دارند. با دوستم میرویم سطل را به زحمت میکشیم کنار، آتش را پس میزنیم و می افتیم دنبال آن دو نفر. سر خیابان میگیرمشان. آن که روی سطل رفته بود دارد به دیگری می گوید کاش تو هم فیلم گرفته بودی روی سطل. یاد اعتراف یکی از اغتشاشگران می افتم که گفته بود هر کاری در اغتشاش ها قیمتی دارد و بعد از انجام و ارسال فیلم پولش واریز میشود. آن که روی سطل بود را که میگیریم. می بینم همان است که دور آرامگاه از او خواهش کرده بودم که برود و سماجت کرده بود و گفته بود که جایی را آتش نمیزند. می خواهیم او را ببریم تحویل پلیس هایی که آن سمت ساختمان هستند بدهیم که خودش و دوستش شروع میکنند به داد زدن و مقاومت. درهمین میان حدود ده نفری به کمکش می آیند. یک ماشین هم می ایستد و سرنشینش به کمک آنها می آیند. طرف دستش را به تیر چراغ برق گرفته و مقاومت میکند، دونفری او را داریم میکشیم تا ببریم تحویل نیروها بدهیم. در این میان مجبورم در حین کشیدن طرف، فریاد هم بزنم تا بقیه پراکنده شوند اما یک نفر را هم نمیزنیم. پلیس به کمک می آید و چون بقیه دارند شلوغش می کنند با یک اسلحه ساچمه ای تیر هوایی میزند. جمعیت کمی عقب می روند و کم کم فرار میکنند. کسی که سطل آشغال آتش زده بود و راه بندان ایجاد کرده بود را تحویل میدهیم و می رویم سراغ ماشینی که ایستاد و میخواست با ما مقابله کند. کارت ماشینش را میخواهم. میترسد و جا میزند. می گوید کاری نکرده است. به او ثابت میکنم که برای مقابله با ما آمده بودند. شماره پلاکش را برمیداریم و
می گذاریم برود تا راه بندان نشود. به راه ادامه میدهیم . مغازه دارهای بیچاره کرکره را تا نیمه پایین کشیده اند و منتظرند ببینند اوضاع معمولی میشود تا به کاسبی شان بپردازند؟ یاد ادعای اجاره عقب افتاده آن خانم می افتم و بیشتر یقین میکنم که اعتراض با این روش و در این موقعیت زمانی هیچ فایده ای که ندارد مشکلات را هم بیشتر می کند. اگر این مغازه دار ها به همین دشت آخر شب احتیاج نداشتند که الان قید کاسبی را زده بودند، مغازه را بسته بودند و رفته بودند. کمی بالاتر یک مرد مسن از ماشین پیاده شده است فریاد میزند. پلیس ها در هنگام حرکت ضربه ای با باتوم به ماشین او زده اند که خیلی اندک فرو رفته است. از او میخواهم آرام باشد و فردا برای دریافت خسارت بیاد تا بنده هم حاضر شوم و به نفع او شهادت بدهم اما باز هم فریاد میزند و به هیچ صراطی مستقیم نیست. کسی می آید و همانجا خسارت را از جیبش در می آورد و به او می دهد. نمیگیرد و میگوید خسارتش بیشتر است. اشتباه می کند، خسارت حتی کمتر هم هست. باز هم داد و قال میکند. یک نیروی امنیتی عصبانی میشود و با زور او را پشت فرمان می نشاند. به آن نیرو تذکر میدهم که کارش خیلی هم درست نیست. به نظرم هم ضربه اول به ماشین و هم این اعمال زور کاملا اشتباه است اما باید خودمان را هم جای آن نیروها بگذاریم، آنها هم آدم هستند و تحت تاثیر فشار کاری و روانی گاهی از کوره در می روند. اگر قرار است کسی مذمت شود حتما باید مسببین این کار مذمت شوند که هم اسباب زحمت و اعصاب خوردی نیروهای امنیتی را فراهم کرده اند و هم اسباب مزاحمت برای مردم. باز هم به راه ادامه می دهیم و تا آخر شب به چندین مورد بر میخوریم که خودشان را معترض نشان میدهند و علیرغم خواهش مودبانه ما محل را ترک نمی کنند و دست آخر مشخص میشود که تصمیم به اغتشاش دارند و مساله امشب شان لااقل اعتراض نیست. حدود ساعت ده همه جا تقریبا آرام میشود. فکر میکنم دست بالا ۳۰۰ نفر همه گروه اغتشاشگران در محوطه میدان امام تا فلکه بعثت و تا سعیدیه بودند که به بهانه اعتراض، اغتشاش ایجاد می کردند و کارشان سلب امنیت و ایجاد مشکل برای زندگی همدانی های صبور بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک شکارچی ماشه را بر سپیدی نگاه ها چکاند زخم های بی شمار روی سینه ی حرم نشاند دسته ای پرنده پر کشید شادی از نگاه کودکی پرید یک شکارچی روی باغ ها قدم گذاشت شاخه های روبه نور را تازیانه زد لاله های تازه ای در حرم جوانه زد ...
همسایه ما زن را شوم می داند حتی وقت غذا هم سر سفره ای که زن و دخترش نشسته اند نمی نشیند، با آنها بیرون از خانه راه هم نمی رود، دخترش را مدرسه هم نفرستاد. دیروز آمده بود در خانه ما و می گفت: من نگران زنان خانه شما هستم. نشده است تا به حال ببینم پنچری ماشین تان را می گیرند و یا حتی توی صف نان ایستاده اند، همیشه این کارها را شما انجام می دهید. اینقدر ظالم نباشید! فردا حتما فرصتی تعیین کنید که مردهای کوچه را بیاورم خانه تان و از زن و دخترتان نظرخواهی کنیم تا حتما بیایند پنچری ماشین بگیرند و توی صف نان بایستند و الا باید از این کوچه بروید و خانه را به ما بدهید. خانم خانه که این را شنید، گیج شد. مانده بود بخندد یا نگران باشد تا اینکه دخترم بلند گفت: همسایه گل خورده! نه ببخشید احتمالا گل زده!😁 همه خندیدیم. 🤣
روزی که جای «جلاد و قاضی»، جای «شیاد و شهید» را عوض می کردند باید میدانستیم که روزی جای «معترض» را هم با «اغتشاشگر» عوض خواهند کرد! امروز اگر کسی باید معترض باشد، آن معترض باید همین سید روح‌الله عجمیان باشد که حالا شهید دفاع از امنیت ما در مقابل جریان اغتشاش شده است، جریانی که پولهای دلاری و ماشین های آنچنانی دارد. به محل زندگی فوق ساده این شهید خوب دقت کنید که نمود روشن وضع زندگی اوست.
روایت هنری اصالتهای ایرانی واحیا دوباره آن توسط انقلاب اسلامی در مجلس دوم شب های روایت چهارشنبه هجده آبان ساعت 18/45 سینما فلسطین حوزه هنری انقلاب اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آزادی خفاشها نقاشی دیجیتال: خانم اربابی بیدگلی متحرک سازی: آقای روحی تهیه شده توسط حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا پای جان برای ایران✌️🇮🇷 پرچمت پایین نمی آید مگر لحظاتی آن هم برای اینکه روی تابوتم جان دوباره ای بگیرد.
وطن، جان است. لباس نیست که بخواهیم تعویضش کنیم!
شک نیست که بازنده ی تاریخ شوند منفور و سرافکنده‌ی تاریخ شوند آنان که دل تو را شکستند امروز فرداست که شرمنده‌ی تاریخ شوند @arthamedan Www.arthamadan.ir
بسم الله این یک پیشگویی نیست، مرور قواعد خداست. «گاهی چیزهایی اعجاب آور ذخیره میشود برای روزی خاص» ✌️در هر صورت 🇮🇷 بالاست✌️
دیشب ما در «بازی» فوتبال به تیم ملی آمریکا باختیم و ای کاش برنده میشدیم.... اما همان دیشب خارج از «بازی» و در «حقیقت» دسته جمعی از این شکست غمگین شدیم و با ناراحتی سر بر بالش گذاشتیم. این یعنی در «حقیقت» ما برنده شدیم چرا که علیرغم خواست و عمل جدی دشمن، همبستگی، ملیت و هویت مان را حفظ کردیم. چقدر مبارک بود حرص و حسرتی که خوردیم و اشکی که ریختیم....
‍ شهید سیدروح‌الله عجمیان کارگر روز مزد ساکن حاشیه کرج است و به دست جماعتی که خود را معترض می نامند به وحشیانه ترین حالت به شهادت رسیده است. یکی از قاتلین او پزشکی عمومی است که به گفته خودش بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون در ماه درآمد دارد! اگر اعتراضی هست، چه کسی باید معترض باشد؟ کارگر روزمزد حاشیه نشین یا پزشک متمول جانی؟! (شب جمعه یادی کنیم از فدائیان حسین سلام الله علیه -که جانم فدایشان- ولو با یک صلوات)
روحیه ام طوری است که اصلا اهل درگیری نیستم برای همین در اغتشاشات اخیر هم ترجیحم بر این بود تا آنجایی که ممکن است کار به درگیری فیزیکی نرسد. برای مثال بار آخری که سعی کردم جمع ملتهبی که تنها جرقه ای تا اغتشاش فاصله داشت را منصرف و متفرق کنم حدود پنج دقیقه ای در احترام کامل از همه خواهش کردم تا محل تجمع را ترک کنند. بعضی گوش دادند و بعضی هم نه. غالب آنها که خواهشم را قبول نکردند زنها و دخترها بودند. در میان جمع حتی پسرانی بودند که میفهمیدم دلشان نمیخواست به حرفم گوش بدهند اما در رودربایستی یا از ترس محل را ترک می کردند. اما خانمها نه تنها غالبا گوش نمی دادند بلکه جلویم می ایستادند و بحث می کردند، دست آخر هم از گوشه ای دختری می ایستاد به شعار دادن و همه رشته هایم را برای متفرق کردن جمع پنبه می کرد، دلیل هم روشن بود چرا که اطمینان داشتند اگر بایستند هم تعرضی به آنها نخواهم کرد و حتی از روی لباس هم دست به آنها نخواهم زد برای همین احساس امنیت می کردند و با خیال راحت می ایستادند برای برهم زدن امنیت جامعه. حالا که حکم یک اغتشاشگر اجرا شد و دیگری در نوبت اجراست عده ای حتی از خودی ها هم می گویند نباید این احکام را اجرا کرد، باید گذشت کرد و.... اما یادمان باشد اگر امروز امان دادیم به قاتل و محارب، و بقیه را مطمئن کردیم که به هر دلیلی در مقابل آنها محکم نخواهیم ایستاد فردا روز این جماعتِ به هر دلیل وحشی جنایتهای بزرگتری از فاجعه شهادت شهیدان عجمیان و علی وردی را رقم خواهند زد. ترحم بر پلنگ تیزدندان(ولو ظاهرا پشیمان) ستمکاری بود بر گوسفندان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشنویم حرفهایی را که مانند ذکر باید مدام با خودمان تکرار کنیم تا تبدیل به اعتقاد ما شود.
جام جهانی امسال می توانست به شدت تهدیدی باشد برای سرمایه اصلی انقلاب اسلامی یعنی سطح رضایتمندی عمومی مردم اما به همت این دو نفر و تیم همراهشان این تهدید تبدیل شد به یک فرصت بسیار عالی! فرض کنید فقط فرض کنید فردوسی پور مانند گذشته صحنه گردان اول فوتبال ما در رسانه بود، یقینا جام جهانی قطر معضلی جدی برای تلویزیون می شد و در نتیجه تهدیدی برای رضایتمندی عمومی از جمهوری اسلامی! پس میبینیم که کار علی فروغی علیرغم اعتراض های مستمری که خیلی وقتها از سمت ما انقلابی ها هم بود، کار بسیار درست و حیاتی ای برای رسانه انقلاب اسلامی بود و از این کار مهمتر و درستتر اصرار بر آن و عدم تسلیم در برابر فشارها بود. شبکه سه تصمیم درستی گرفت، اجرا کرد، تسلیم فشار نشد، حتی در برهه ای سطح برنامه اش پایین آمد، مخاطبش کمی کم شد اما با میدان دادن به گمنام ترها دوباره به اوج برگشت. حتما در این میان محمدحسین میثاقی، احمدی، خیابانی و یوسفی هم باید قدر دانسته شوند که مردانه در فضایی به شدت مسموم ایستادند و برنامه هایی درخور تهیه کردند. پ.ن: این مطلب را بیشتر برای تجربه و استفاده از این مدل در صحنه های دیگر نوشتم تا هم از این کارها بیشتر انجام بدهیم و هم پشتیبان این کارها و تصمیم ها باشیم. طبق همین تجربه مثلا در منبرها و مداحی های هیات ها و حتی انتشار منبرها و مداحی های کسانی که مکرر در مسایل و حوادث مختلف رفوزه شده و میشوند باید تجدید نظر کنیم.
43.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به تو (سلام الله علیک) اقتدا کردند و شدند شهیده. السلام علیکِ ایتها الصدیقه الشهیده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای جانم😍 فدای خدا بشم که دنیا را با همه زیبایی هاش خلق کرد و محبت را بین مخلوقاتش قرار داد. خیلی جذاب بود برام، هزاران بار سبحان الله.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ مِن طالب وَ صاحِب قَتیل وَ الدَّهرُ لا یَقنَــــعُ بِالبَـــدیلِ و کُلُّ حَیٍّ سالِکٍ سَبیل ما اَقربَ الوَعدُ اِلَی الرَّحیــلِ وَ اِنَّما الاَمرُ اِلَی الجَلیـــــــلِ (ای دنیا! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن می‌دهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمی‌ورزی! همانا کارها به خدای بزرگ واگذارده و هر زنده‌ای رهروی ناگزیر این راه است ...) اشعاری منتسب به مولانا سیدالشهدا سلام الله علیه