🏴مطالب فاطمیه ۹۸
◼سر حسين علیهالسلام در دير راهب و زيارت حضرت فاطمه علیهاسلام از آن
عَنْ أبی سعیدِ الشّامی ، قالَ : کنتُ یَوماً مَعَ الکفرةِ اللِّئامِ الَّذینَ حَمَلُوا الرؤُوسَ وَ السَّبایا إِلی دمشقِ ؛ فَوَصَلوا إِلی دِیْر النَّصاری . قالَ : فَلَمّا نَظَر القِسّیسُ إِلی رَأسِ الحُسینِ و إِذا بالنّور ساطِعٌ منه إِلی عَنانِ السَّماء ، فَوَقع فی قَلبِه هَیْبةٌ منه . فقال القِسّیسُ : دِیْرنا ما یَسِعُکم بَلْ ادخُلوا الرؤُوسَ و السَّبایا إِلی الدِّیرِ و حیطوا بِالدیرِ مِنْ خارِجٍ فإذا دَهَمَکم عدوٌّ قاتِلوه و لا تکونُوا مضطرِبین عَلی الرؤُّوسِ و السَّبایا .
فَاسْتحسَنوا کلامَ القسّیس و قالوا : هذا هُو الرّأیِ . فَحَطّوا رأسَ الحسینِ فی صندوقِ و قَفَلوه وَ أَدخَلوه إِلی الدِّیرِ وَ النساءَ و زینَ العابدینِ و جَعَلوهُم فی مکانٍ یلیقُ بِهم.
ثُمَّ إنَّ صاحِبَ الدیرِ أرادَ أنْ یَری الرأسَ الشَّریفِ و جَعَلَ یَنْظُرُ حولَ البیتِ الَّذی فیه الصَنددقُ – و کاَن له رازونةٌ – فحَطّ رأسُه فیها، فرأیَ البیتَ یَشرِقٌ نوراً و رأیَ أنَّ سقفَ البیتِ قد انشقَّ وَ نَزلَ مِنَ السّماءِ تَختَ عظیم، و إذا بِإمرأهٍ أَحَسَنَ مِن الحُورِ جالِسَةً علی التَّختِ و إِذا بشخصٍ یصیحُ : أَطْرقوا و لا تَنْظُروا، و إِذا قَدْ خَرجَ مِن ذلک البیتِ نساءٌ ...
قال : فَأخرِجْنِ الرأسَ مِن الصندوقِ وَ کلٌّ مِن تلک النساءِ واحدةٌ بَعدَ واحدةٌ یُقبِّلنَ الرأسَ الشّریفِ . فَلَمّا وَقَعتِ النوبةُ لمولاتی فاطمة الزهراء عَلَیها سَلام غُشِی علیها و غُشِی صاحبُ الدیر، و عادَ لا یَنظُر بالعینِ بَل یَسْمَعُ الکلامَ، و إذا بقائِلة تقول:
السلامُ علیک يا قتیلَ الأُمِّ ، السلام علیک یا مظلومَ الأُمِّ السلام علیکَ یا شهیدَ الأُمِّ، لا یَتَداخَلک همٌّ و لا غمٌّ، و إنَّ اللهَ تعالی سَیفرِجُ عنّی و عنکَ؛ یا بنیَّ! من ذا الذی فرَّقَ بینَ رأسِک و جَسدِک ؟ یا بنیَّ ! مَن ذا الّذی قَتَلک و ظَلَمَک؟ یا بنیَّ! من ذا الّذی سُبی حَریمُک؟ یا بنیَّ! مَن الذی أَیتم أطفالَک. ثمَّ إِنَّها بَکَتْ بکاءاً شدیداً.
فلمّا سَمِع الدیُرانی ذلک إِندَهَشَ وَ وقَعَ مَغْشِیّاً علیه.
ابو سعید شامی میگوید: روزی همراه کفار پستی که سرهای شهدا و اسیران را به شام می بردند، بودم. پس به کلیسای مسیحیان رسیدند. هنگامیکه قسیس به سر امام حسین علیهالسلام که نوری از آن به سمت آسمان ساطع بود نگريست، هیبت آن حضرت در قلبش واقع شد.
قسیس به آنها گفت: دیر ما به اندازه ی جمعیت شما بزرگ نیست. سرها و اسیران را وارد دیر کنید و از بیرون دیر را احاطه کنيد. اگر دشمنی حمله نمود او را بکشید و به خاطر سرها و اسیران نگران نباشید.
آنها کلام قسیس را پسندیدند و گفتند این نظر خوبی است. پس سر حسین علیهالسلام را داخل صندوق قرار داده و قفل نمودند و همراه زنان و امام زینالعابدین وارد دیر کردند و آنها را در مکانی که تحت نظر داشته باشند قرار دادند.
صاحب دیر خواست تا سر مطهر را ببیند و به خانه ای که صندوق در آن قرار داشت نگاه میکرد. او رازیانه اى داشت كه سر را در آن پیچید. در آن هنگام نورخانه را فرا گرفته و سقف خانه شکافته شد و از آسمان تختی بزرگ فرود آمد. ناگهان زنی که از حوری ها نیکوتر بود بر آن تخت نشست و شخصی فریاد میزد: راه باز کنید و نگاه نکنید. در آن لحظه از آن خانه زنهایی خارج شدند.
آن زنها سر را از صندوق بیرون آوردند و هر کدام یکی پس از دیگری سر شریف را میبوسیدند. هنگامیکه نوبت به مولای ما فاطمه زهرا علیها سلام رسید، حضرت غش كردند و صاحب دیر نیز غش كرد.
راهب با چشم نمیدید بلکه تنها کلام و سخن آنها را میشنید که گویندهای میگفت:
سلام بر تو ای کشته ی مادر!
سلام بر تو ای مظلوم مادر !
سلام بر تو ای شهید مادر!
ناراحتی به خود راه مده و غصه نخور. زیرا خداوند در آینده فرج من و تو را میرساند.
ای پسرم چه كسى بین سر و بدنت جدایی انداخته است؟
ای پسرم چه کسی تو را کشته و به تو ظلم روا داشته است؟
ای پسرم! چه کسی خانواده ات را به اسارت در آورده؟
ای پسرم چه کسی اطفال و کودکان تو را یتیم كرده است؟
سپس به شدت گریست. هنگامیکه صاحب دیر این کلام را شنید، مدهوش شد و غش کرد.
📚منابع:
الدمعة الساکبة، جلد ۵، صفحه ۷۰
👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۶۰
#مطالب_فاطمیه
#مصائب_حضرت_زهرا_س
🏴مطالب فاطمیه ۹۸
◼️پيرهن خونين را به طاق عرش ميزنند
اذا قامَتِ القیامهُ نادی مُنادٍ مِنْ بَطنانِ العَرْشِ: «یا أَهلَ المَحْشَرِ، غُضّوا أَبصارَکُم، فَإِنَّها تُریدُ أَنْ تَجُوزَ فاطمةُ عَلَیها سَلام بنتُ محمدٍ صلی الله علیه و آله.
فَتَأتی فاطمةُ و عَلی رأسِها ثَوبُ الحسینِ مخضبٌ بالدماء، فَتَأخُذُ بقائِمةِ العَرشِ وَ تَقولُ: «اللّهُمَ احکُمْ بَینی و بَینَ قَتَلةِ وَلَدی الحُسَیْن »، فَیُدخِلُ اللّهُ تَعالی قتلةَ الحسینِ النّارَ.
(وفاطمةُ علیها سلام تَقولُ بَعدَ ذلک: «اللّهمَ اقْبَلْ شَفاعَتی فَیمَنْ بَکی عَلی وَلدی الحُسینِ». فَیَقبلُ اللّهُ شفاعَتَها و یُدخِلُ الباکینَ علی الحسینِ عَلَیه السَّلام فِی الجنهِ)
هنگامیکه قیامت بر پا میشود، منادی از قلب عرش ندا میدهد: ای اهل محشر چشم بر بندید که همانا فاطمه علیهاسلام دختر محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم قصد دارد از محشر عبور کند. پس فاطمه علیهاسلام میآید در حالی که بر سرش لباس خونآلود حسین علیهالسلام است.
آن را به ستون عرش آویخته و میگوید: خداوندا بین من و قاتلان فرزندم حسین علیه السلام حکم بفرما. پس خداوند قاتلان حسین علیهالسلام را وارد آتش میکند و فاطمه علیهاسلام میگوید: خداوندا شفاعت مرا در حق کسانی که بر فرزندم حسین علیهالسلام گریستند، قبول کن خداوند هم شفاعت او را می پذیرد و گریه کنان بر حسین علیهالسلام وارد بهشت میشوند.
📚منابع:
الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، الأنصاری، ج ۲۴، ص۹۹
👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۵۶
#مطالب_فاطمیه
#مصائب_حضرت_زهرا_س
🏴مطالب فاطمیه ۹۸
◼️فاطمه(س) موجب هدایت
المناقب: عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ وَجْهِهِ ثُمَّ أَخَذَ ذَلِكَ النُّورَ فَقَذَفَهُ فَأَصَابَنِي ثُلُثُ النُّورِ وَ أَصَابَ فَاطِمَةَ ثُلُثُ النُّورِ وَ أَصَابَ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ ثُلُثُ النُّورِ فَمَنْ أَصَابَهُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ اهْتَدَى إِلَى وَلَايَةِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَنْ لَمْ يُصِبْهُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ ضَلَّ عَنْ وَلَايَةِ آلِ مُحَمَّدٍ.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند:
هنگامى كه خداوند بهشت را آفريد، خلقت آن را از نور وجه خود قرار داد، سپس آن نور را گرفته و پراکنده نمود، پس يک سوم آن نصيب من گرديد و يک سوم آن نصيب فاطمه و يک سوم باقيمانده نصيب على و فرزندانش گرديد.
پس هر كس كه از آن نور بهره اى برده باشد به ولايت و محبّت آل محمّد هدايت مى شود و كسى كه چيزى از آن نور به او نرسيده باشد، از ولايت آنها بى نصيب مى ماند.
📚منابع:
بحارالانوار، جلد ۴۳، ص ۴۴
👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۵
#مطالب_فاطمیه
#فضائل_حضرت_زهرا_س
🏴مطالب فاطمیه ۹۸
◼️روضهخوانی حضرت زهرا علیها سلام برای حضرت سیدالشهداء در محشر
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیه و آله إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَاءَتْ فَاطِمَةُ عَلَیها سَلام فِي لُمَّةٍ مِنْ نِسَائِهَا فَيُقَالُ لَهَا ادْخُلِي الْجَنَّةَ فَتَقُولُ لَا أَدْخُلُ حَتَّى أَعْلَمَ مَا صُنِعَ بِوُلْدِي مِنْ بَعْدِي فَيُقَالُ لَهَا انْظُرِي فِي قَلْبِ الْقِيَامَةِ فَتَنْظُرُ إِلَى الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَائِماً لَيْسَ عَلَيْهِ رَأْسٌ فَتَصْرُخُ صَرْخَةً فَأَصْرَخَ لِصُرَاخِهَا وَ تَصْرُخُ الْمَلَائِكَةُ لِصُرَاخِنَا فَيَغْضَبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنَا عِنْدَ ذَلِكَ فَيَأْمُرُ نَاراً يُقَالُ لَهَا هَبْهَبُ قَدْ أَوْقَدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى اسْوَدَّتْ لَا يَدْخُلُهَا رَوْحٌ أَبَداً وَ لَا يَخْرُجُ مِنْهَا غَمٌّ أَبَداً فَيُقَالُ الْتَقِطِي قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ عَلَیه السَّلام فَتَلْتَقِطُهُمْ فَإِذَا صَارُوا فِي حَوْصَلَتِهَا صَهَلَتْ وَ صَهَلُوا بِهَا وَ شَهَقَتْ وَ شَهَقُوا بِهَا وَ زَفَرَتْ وَ زَفَرُوا بِهَا فَيَنْطِقُونَ بِأَلْسِنَةٍ ذَلْقَةٍ طَلْقَةٍ يَا رَبَّنَا لِمَ أَوْجَبْتَ لَنَا النَّارَ قَبْلَ عَبَدَةِ الْأَوْثَانِ فَيَأْتِيهِمُ الْجَوَابُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ مَنْ عَلِمَ لَيْسَ كَمَنْ لَمْ يَعْلَمْ
از پيامبر صلی الله علیه و آله نقل است که فرمودند: «در روز قيامت فاطمه عليهاسلام در ميان جمعی از زنان وارد محشر می شود. به ايشان عرضه ميشود: وارد بهشت شوید.
میفرمايد: داخل نمیشوم تا بدانم بعد از من با فرزندم چه کردند.
پس به او میگويند: به ميان محشر نگاه کن. پس نگاه ميکند به حسين علیه السلام که ايستاده درحاليکه سر در بدن ندارد و فرياد ميکشد. من نيز با فرياد و شيون او فرياد میکشم و ملائکه با او شيون میکنند. (در روايتی آمده که ناله میکند: اي پسرم! ای ميوۀ قلبم.
در آن لحظه خداوند غضب ميکند. پس به آتشي -که آن را «هب هب» ميخوانند و هزار سال افروخته شده تا سياه شده و روحي داخل آن نشده و از آن خارج نشده است-دستور ميدهد که قاتلان حسين علیه السلام را دربرگيرد. پس آنها را برميگيرد. هنگامي که آنها را بر ميچيند فرياد ميکشد و آنان فرياد میکشند؛ ناله میزند و آنها مینالند؛ بر افروخته میشود و آنها برافروخته میشوند.
سپس با زبان گويا به سخن میآيند: پروردگارا! چرا آتش را قبل از بت پرستان بر ما واجب کردی؟
پس جواب از جانب خداوند عز و جل میآيد: کسی که علم دارد و آگاه است مانند کسی نيست که نمیداند.
📚منابع:
الملهوف، صفحه ٢٨
👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۵۷
#مطالب_فاطمیه
#مصائب_حضرت_زهرا_س
هدایت شده از کانال متن روضه
#توجه #توجه
با سلام
صفحه ی اینستاگرام مجموعه مثلِ الباقی پیج های انقلابی به جهت نشر تصاویر سردار دلها #حاج_قاسم_سلیمانی توسط مدعیان آزادی بیان #اینستاگرام خبیث از دسترس خارج شد.
#علی_برکت_الله
آدرسِ جدید :
http://instagram.com/babolharam__net
پی نوشت:
به قول رهبرِ وطن پرست و شجاعمون
تنها یک راه باقیست : #باید_قوی_شویم
آقای #آذری_جهرمی لطفاً از خواب غفلت بیدار شوید و کلاهتان را کمی بالاتر بگذارید؛ البته اگر مثلِ #شیخ_حسن کلاه به سر نیستید.
🔸پیجِ جدید ما را لطفا فالو بفرمایید:
http://instagram.com/babolharam__net
http://instagram.com/babolharam__net
🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤
🔸زمیـــــــــنه بسیار زیبا
شهادت خانوم فاطمه ی زهرا(س)
چند روزیه داره زینب
حسرت دیدن روتو
وضو گرفتی و دیدم
ورم زخــــم بازوتو
نفست افتاده به تپش
از بازوی شکسته نکش
ترو به جون زینب کار
مگه که مرده زینب تو
که واسه ی قدم زدنت
میکشی منت دیوار
رحمی بکن به قلب زارم
بسه همین غمی که دارم
مرهم روی زخمات میزارم
نرو نرو امید زینب(3)
چی شده مادر اینجوری
بهونه ی کفن داری
گریه و حرف پنهونی
چند شبه با حسن داری
بخدا داری خوب میشی زود
مگه همین دو روزه نبود
موی منو زدی شونه
پس چیه قصه ی کفنو
حرفای اخرو زدنو
تابوت گوشه ی خونه
بی تو از این زمونه سیرم
شفا تو از خداومیگیرم
یاکه منم باهات میمیرم
نرو نرو امید زینب(3)
📚شاعــــر:محمدجوادحیدرے
🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤
♦️زمینه وشور روضه ای
شهادت خانوم فاطمه ی زهرا(س)
تقدیم به دختر دردانه حضرتش
باز چشاتو بستی دوباره
ببین چشای دخترت داره میباره(۲)
شده به خاطره حسینت
نرو بالا سرش کی اب بزاره(۲)
چشاتو وا کن رمقو نگیر ازم مادر
بری جواب حسنین و چی بدم مادر
میمیرم و زنده
میشم تا نفس اروم میزنی
زوده برا من بخونم
من الذی ایتمنی
میمیرم و زنده میشم
فکر بابا کن و نرو
دلت میاد چطور بری
از دخترت دل بکنی
مادر نرو دخترتو تنها نزار
بری بی تو میمیرم(۳)
پاشو قدم بزن دوباره
حالا که دستات نمیشه بگیره شونه(۲)
راضیم حالا اگه حتی
کمک بگیری از دیوار خونه(۲)
این حال و روزت می کنه منو کبابم مادر
تو رو خدا چیزی بگو نده عذابم مادر
عذاب دیگه بیشتر از این
جلو چشمام زدنت
کسی ندونه می دونم
کبود کل بدنت
عذاب دیگه بیشتر از این
وقتی خودم دیدم چطور
هم بابا رو میکشیدن
هم تو رو می کشیدنت
مادر نرو دختر تو تنها نزار
بری بی تو میمیرم(۳)
داری میری و کوله بار
درد و غمو برای زینبت میزاری
برام میزاری(۲)
از تو برام فقط میمونه
یه چادر خاکی و خونی یادگاری(۲)
یادم میاره غم تو هر گوشه ی این خونه
وقتی هنوز پشت در و دیوار خونه خونه
مونده هنوز یادم بره
بین در و دیوار دیدمت
پشت در سوخته تو رو
زخمی مسمار دیدمت
مونده هنوز یادم بره
میون اتیش بودمو
از میون چهل نفر
با چشمای زار دیدمت
مادر نرو دخترتو تنها نزار
بری بی تو میمیرم(۳)
📚شاعــــر:محمدجوادحیدرے