4_5890726639226074065.mp3
1.79M
#سبک_شور_حضرت_رقیه_س
#ملیکه_عرش_برینی
#جدید
🏴بند اول:
ملیکه ی عرش برینی، رقیه خاتون
ستاره ی روی زمینی، رقیه خاتون
عمه ی صاحب الزمان و، زینتِ بابا
عشق یل ام بنینی، رقیه خاتون
نهضت حسینو پویا کردی
توی شام و کوفه غوغا کردی
نقشه ی شومِ یزید و تنها
با سلاح گریه افشاء کردی
حیدری تبار، فاطمی سیمایی
دخترِ حسین، ثانیِ زهرایی
ذکرِ تو روی، لب های اباالفضل
زورِ بازوی، حضرت سقایی
یا رقیه
🏴بند دوم:
سه ساله ی ماهِ حسینی، رقیه خاتون
مرهم قلب زینبینی، رقیه خاتون
تجلّیِ نور خدایی، پس دیگه قطعا
منشاء نور عالمینی، رقیه خاتون
یاده فاطمه رو احیاء کردی
دشمنو هلاک و رسوا کردی
همه گوشه ی خرابه دیدن
واژه ی عشقو تو معنا کردی
یا رقیه جان، قبله ی دل هایی
کوثرِ حسین، محشرِ عظمایی
بی مثالی و، توی هر دو عالم
شبیه خودت، نداری همتایی
یا رقیه
🎵📝: #متین_سروند
#یاحسین(طاها تحقیقی)
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
4_5895241770840628545.mp3
783K
نـــــــوحــــــه حضرت رقیه (س)
🌘🌘🌘🌘🌘🌘
شد خرابه دگر منزلم
داغ بابا نشست بر دلم
شد اسیری مرا حاصلم
گوش پاره شده مشکلم
منکه در موج غــم ، دست وپا میزنم
هرشب و روز، پدر را صــدا میــــزنم
ای پدر حان حسین یاحسین یاحسین 3
🔥🔥🔥🔥🔥
آمدی جان فدای ســـــرت
میهمانی توبــــر دختـــرت
از سفر آ مدی یـا. ابــاء
من فدای دو چشم ترت
منکه شرمنده عمه جان زینبـــم
از فراق تو جان آمــــده بر لبـــم
ای پدر جان حسین یاحسین یاحسین
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
شام تارم دگر شد سحــر
شد مـنور ز نـــور قمــــر
خسته راهی اما مـــــرا
ای مسافر به همره بـبر
بسکه دربین ره سیلی ام میزدند
آتشــی بر رخ نیـلی ام میزدنـــد 2
ای پدر جان حسین یا حسین یاحسین 3
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
. ✍ عیسی دین محمدی
#زبانحال_حضرت_رقیه_با_پدر
#محرم_وصفر_عامیانه_سبک
بابا جون سینه ام خسته ی درده
قصه ی اسیریم آه.... چه سرده
ببین اصلا بابا رنگم چه زرده
تو میدونی عدو باهام چه کرده؟
بابا جونم ببین دلم کبابه
همه ی این سفر برام سرابه
سرا پا وجودم تو اضطرابه
حال و روزم ببین چقد خرابه
بابا جون دخترت داره میمیره
تو چنگِ دشمنات اینجا اسیره
با دو دسش عدو گیسوم میگیره
با دو پاش پهلومو نشونه میره
بس که من کعبِ نیزه خورده بودم
مثلِ برگِ خزون پژمرده بودم
بس ز داغت پدر آزرده بودم
اگه عمه نبود من مرده بودم
امشب این جاده ها چه بی گریزه
تیغِ این کوره راه ببین چه تیزه
من و این زخمِ پای ریزه میزه
داره از تاولاش چه خون میریزه
هر چه خاره امشب جلوی پامه
هر چه آهه امشب تویِ نگامه
هر چه بغضه امشب تویِ صدامه
هر چه اشکه امشب تویِ چشامه
بغضِ این سینه که آروم نمیشه
سرت از روی نی معلوم نمیشه
نپرسم از عمه چون روم نمیشه
آخه این راه چرا تموم نمیشه
تیغِ این جاده ها ز خیزرونه
پای کوچک من که ناتوونه
چقد این ساربون نا مهربونه
بگید این ناقه رو آروم برونه!
#السلام_علیک_یا_بنت_الحسین
#من_ٱلذی_أیتمني
#دخیلک_یا_رقیه_س
#هستی_محرابی
منتظرالمهدی:
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
ماجرایست ماجرای سرت
به لبم بود روضه های سرت
همه جاپشت نیزه ی سرتو
دخترت رفت پابه پای سرت
حسرت دخترت فقط این است
سرمن بود کاش جای سرت
نیزه دارتو باهمه لج کرد
دردسرشد پدربرای سرت
لب نی، سنگ، بی هوا سیلی
هرچه آمد سرم فدای سرت
چقدر مشکل است تشخیصت
نا مرتب شده نمای سرت
چه به این روز دختر آوردی
از سر نیزه سردر آوردی
جای سالم نمانده در تن من
آه زجر آوراست ماندن من
پاره شد تا لباس من خندید
چقدر بی حیاست دشمن من
چقدر وحشیانه می انداخت
غل وزنجیر رابه گردن من
بازوی من شکست وبی حس شد
مثل عمه شده شکستن من
غیرت عمه رابه جوش آورد
به روی خاک ها نشستن من
پدرم با سر آمده یعنی
شده نزدیک وقت رفتن من
شانه ام تیر می کشد بابا
بار زنجیر می کشد بابا
از روی ناقه دخترت افتاد
مثل افتادن پرت افتاد
سرت از روی نیزه های بلند
تاکه افتاد خواهرت افتاد
سر اصغر کنار ناقه من
از روی نیزه با سرت افتاد
او یک تازیانه وحشی
به سروروی دخترت افتاد
بی هوا تاکه زجر من را زد
دخترت یاد مادرت افتاد
گفتم ای شمر بشکند دستت
چشم من تا به حنجرت افتاد
شب آخر رسیده می دانم
عمر من سر رسیده می دانم
🔸شاعر:
#مسعود_اصلانی
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
تمام می شوم امشب در آخر قصه
بخواب بانوی احساس! دختر قصه!
یکی نبود و یکی بود و آن یکی هم رفت
یکی یکی همه رفتند از در قصه
ببند چشم خودت را! فقط تجسم کن!
میان شعله ی آتش سراسر قصه...
خیال کن که لبت تشنه است و از لب آب
بدون آب بیاید دل آور قصه
بده امانت شش ماهه را به دست پدر
که پر بگیرد از اینجا کبوتر قصه
نپرس از پدرت او هنوز هم اینجاست
نپرس از تن در خون شناور قصه
بلند شو!،و بدو! پا برهنه تا خود صبح
نخواب تا برسی سمت دیگر قصه
و گوشواره ی خود را در آر! میترسم-
پری بماند و دیو ستمگرقصه
بخواب! نیمه ی شب شد، خرابه هم خوابید
بخواب کودک تنها! قلندر قصه!
بگیر گوش خودت را سه ساله ی خوبم!
که پیر می شوی امشب از آخر قصه:
بگیر روی دو پایت سر پدر را، آه...
بگیر اگرچه که سخت است باور قصه
🔸شاعر:
#حسن_اسحاقی
#امام_حسین_ع_مناجات
دلبر به سویت آمده، دلداده رفته
مغرور و سرکش آمده، افتاده، رفته
مقصد اگر نور است، عاشق هرکه باشد
تا انتهای روشنِ این جاده رفته
هرکس به راهِ عشق، بگذارد، قدم را
مال و زن و فرزند را، بنهاده، رفته
ای دل! سلوکِ عشق را از حُر بیاموز
عمری به بند و عاقبت آزاده رفته
...
عالَم به قربانِ شهیدی که در آن روز
قبل از غروبِ عاشقی، جان داده، رفته
شاعر: #عادل_حسین_قربان
#حضرت_رقیه_س_شهادت
رواق خاک آلوده شبستانی که من دارم
کجا و شان بی پایان مهمانی که من دارم
ببافم فرش قرمز رنگ با گیسوی خونینم
به کار آید همین موی پریشانی که من دارم
سر و رویت بهم خورده ولیکن باز زیبایی
ندارد هیچ کس مثل پدر جانی که من دارم
اگرچه خاکی است اما شبیه طشت اصلا نیست
بیا بنشین عزیزم روی دامانی که من دارم
الهی بشکند دستی که محکم خیزران کوبید
شده لب پر لب قاری قرآنی که من دارم
از آن لحظه که دیدم در دهانت نیست دندانی
بدم می آید از این چند دندانی که من دارم
به جای دست از مویم بلندم کرده از بس زجر
پریشان تر شده موی پریشانی که من دارم
نمیدانم که از ضعف است یا که از شکستن هست
دلیل از سر شب دست لرزانی که من دارم
سراغت را گرفتم با لگد سرباز رومی زد
زبانم را نمیفهمد نگهبانی که من دارم
تو را اینجا کشیدم که بگیرم بوس آخر را
ندارد هیچ کس مانند پایانی که من دارم
#زبانحال_حضرت_رقیه_با_پدر
#محرم_وصفر_عامیانه_سبک
بابا جون سینه ام خسته ی درده
قصه ی اسیریم آه.... چه سرده
ببین اصلا بابا رنگم چه زرده
تو میدونی عدو باهام چه کرده؟
بابا جونم ببین دلم کبابه
همه ی این سفر برام سرابه
سرا پا وجودم تو اضطرابه
حال و روزم ببین چقد خرابه
بابا جون دخترت داره میمیره
تو چنگِ دشمنات اینجا اسیره
با دو دسش عدو گیسوم میگیره
با دو پاش پهلومو نشونه میره
بس که من کعبِ نیزه خورده بودم
مثلِ برگِ خزون پژمرده بودم
بس ز داغت پدر آزرده بودم
اگه عمه نبود من مرده بودم
امشب این جاده ها چه بی گریزه
تیغِ این کوره راه ببین چه تیزه
من و این زخمِ پای ریزه میزه
داره از تاولاش چه خون میریزه
هر چه خاره امشب جلوی پامه
هر چه آهه امشب تویِ نگامه
هر چه بغضه امشب تویِ صدامه
هر چه اشکه امشب تویِ چشامه
بغضِ این سینه که آروم نمیشه
سرت از روی نی معلوم نمیشه
نپرسم از عمه چون روم نمیشه
آخه این راه چرا تموم نمیشه
تیغِ این جاده ها ز خیزرونه
پای کوچک من که ناتوونه
چقد این ساربون نا مهربونه
بگید این ناقه رو آروم برونه!
#السلام_علیک_یا_بنت_الحسین
#من_ٱلذی_أیتمني
#دخیلک_یا_رقیه_س
#هستی_محرابی
4_5895241770840627839.mp3
585K
💠 سبک 💠
سبک واحد سنگین
حضرت رقیه سلام الله علیها
بند اول
ز دوری تو بد شکسته دلم
خرابه شده مأمن و منزلم
اسیرم تو زنجیر، ببین که شدم پیر
میسوزه سرم
به ما شد اهانت، نبودی که غارت
شده معجرم
امون از اسیری، امون از غریبی
غریبم غریب
بند دوم
زیر چکمه بال و پر من شکست
بهم حرف بد زد یه نامرد پست
به پهلوم لگد زد، تنم درد اومد زد
منو بی هوا
رو خارا دویدم، نگو چی کشیدم
توی کوچه ها
امون از اسیری، امون از غریبی
غریبم غریب
بند سوم
دیگه گیسویی هم نذاشتن برام
دو سه لاله رو گونه کاشتن برام
دلم رو شکستن، همونا که مستن
میخندن به ما
بابا خیلی هیزن، به فکر کنیزن
ندارن حیا
امون از اسیری، امون از غریبی
غریبم غریب
بند چهارم
بریده کی این جور رگای تو رو
کی سوزونده بابا موهای تو رو
سرت توی طشته، تنت روی دشته
کجاس دندونات
سیاه و کبودی، پر از بوی دودی
بمیرم برات
امون از اسیری، امون از غریبی
غریبم غریب
➖➖➖
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
#اربعین #زمینه_اربعین
#امسالم_نشد #زمینه_گریه_دار 😭😭
#جاماندگان_اربعین #اربعین_زمینه
#مهدی_طاهرزاده
بند اول❤️🖤❤️
امسالم نشد
رفیقام پیش تو ان من دورم ازت
زیادی بودم برات انگار این وسط
همه رو بردی ولی من موندم فقط
قلبه من شکست
عکس دوستام و دیدم بین موکبا
یه نگاهی بندا به حاله این گدا
که شب و روزش شده فکره کربلا
عجب فراقی
من و یاده مزهٔ چای عراقی
عجب فراقی
اربابم نمیگیره ازم سراغی
عجب فراقی
تو این شبا
خون گریه میکنم
منه محتاج و ببر کرببلا
امسال نشد
اما ساله دیگه
نزاری جا بمونم ازت آقا
تنگه دلم
منه محتاج و ببر کرببلا
بند دوم ❤️🖤❤️
امسالم نشد
تو تلاطما بیام سوی صحنه تو
راه و هی نشون بده بوی صحنه تو
تا که آخر بشینم توی صحنه تو
دوستان جای ما
تو سرازیری میرن سمته یک حرم
توی راه سلام میدن به صاحب علم
اینجا من زیره علم محتاجه کرم
دارم میمیرم
شبا هی خواب میبینم توی مسیرم
دارم میمیرم
پا میشم هنوز توی خونه اسیرم
دارم میمیرم
به خاطره
اشک های مادرم
منه محتاج و ببر کرببلا
دلم میخواد
تا صبح گریه کنم
تا که بندازی به من یه نیم نگاه
تنگه دلم
منه محتاج و ببر کرببلا
بند سوم ❤️🖤❤️
امسالم نشد
بخونم قدم قدم با خنده یبار
هر دفعه با گریه و قلبه غصه دار
هی میگم کی میرسه وقته این قرار
بیچارم نکن
ببرم کرببلا مثل خیلیا
آره بد بودم ولی تو کوتاه بیا
نزار فکر کنم شدم پیشت رو سیا
هوش و حواسم
حتی تو ردم کنی عزیزی واسم
هوش و حواسم
بنویس اسم منو تا پر شه کاسم
هوش و حواسم
رقیتو
بازم قسم میدم
منه محتاج و ببر کرببلا
اگه میشه
واسه دفعهٔ بعد
اسممو اضافه کن به زائرا
تنگه دلم
منه محتاج و ببر کرببلا
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5899891558269848081.mp3
8.6M
❣﷽❣
🏴#زمزمه_حضرت_رقیه_س
🏴#آقای_واعظی
🏴#پیشنهادم 👌👌
بابا ای بابای خوب و خوشگلم
خیلی تنگ شده برات دلم
بابای گلم
بابا...
کی بریده حنجر تو رو
گذاشته تو تنور سر تو رو
یتیمه کرده دختر تو رو
بابا...
دختراتو تک به تک زدند
روی زخم ما نمک زدند
عمه زینب و کتک زدند
صورت من کبوده بابا
گناه من چی بوده بابا
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
@majmaozakerine
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈