#امام_زمان_محسنیه
#امام_زمان
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم
سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم
این صدای ناله زهراست می آید به گوش
از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم
مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند
کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم
خون محسن میچکد از آن درِ آتش زده
خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم
با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو
وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم
در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح
ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم
دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش
گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم
نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند
شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم
با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین
با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم
خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان
گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم
کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب
بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم
در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین
در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم
از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین)
تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم
زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را
میکشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم
زینبی که سایه اش را چشم نامحرم ندید
شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#مدح
#وفات
#پنجم_ربیع_الاول
#مربع_ترکیب
ای چشم حسین بر جمالت
وی مظهـر فاطمـه، جلالت
تعظیم کمـال بــر کمـالت
تحسین رسول بر خصالت
بر قلب پدر سکینهای تو
در بیـت ولا امینـهای تو
تـو سـوره نـور اهلبیتی
تو شادی و شور اهلبیتی
در سینه سـرور اهلبیتی
تو نخلـه طور اهلبیتی
تو دختر مــاه و آفتابی
آیینــه زینـب و ربابی
گل بر تو، گلاب بر تو نازد
عطشانـی آب بـر تـو نازد
آیـات حجـاب بر تو نازد
تنهـا نـه رباب بر تو نازد
حقـا کـه تو فخر عالمینی
ممدوحـه زینب و حسینی
ای چشم حسین را نظاره!
بـر فاطمـه، زینب دوباره
فریـاد گلـوی پـاره پاره
وصف تو فراتر از شماره
تا حشر، سکینه ولایت
آرامـش سینـه ولایت
تو وجه خدای را گواهی
در قـلب پدر، شرار آهی
بیـن اسـرا چـراغ راهی
پیغــام رسان قتلگاهــی
پیغامت از آن رگ بریده
تا حشـر قیامت آفریده
در فُلک ولا، سکینـهای تو
راضیــهای و امینــهای تو
یک کرب و بلا مدینهای تو
چون فاطمه بیقرینـهای تو
تـو آیه حُسن ابتلایـی
قرآنِ شهیـدِ کربلایی
در مقتل خون چو پا نهادی
لب بــر گلـوی پدر نهادی
روی تـن پاکـش اوفتـادی
این گونه بــه مـا پیام دادی
ما عترت عصمت و حجابیم
در مـلک عفــاف آفتابیم
بــا آن همــه داغ بـینهایت
مــیبود بـه محضـر ولایت
از بــردن چــادرت شکایت
ای شعلـه مشعــل هــدایت
توحید و کتاب زنده از توست
آیات حجـاب زنده از توست
در بحر عفاف، گوهری تو
بر فُلک کمـال، لنگری تو
هنگام خطابـه، حیدری تو
زیرا به حسین، دختری تو
تو سینهْ سپـر به هر بلایی
تو یـاسِ کبـودِ کربلایـی
ای در نفست صدای زینب
در هر سخنت ندای زینب
همسنگر و پا به پای زینب
مـرآت خـدا نمــای زینب
«میثـم» به ثنای تو چه خواند
هــر چنـد ز لب گهر فشاند
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#مدح
#وفات
#پنجم_ربیع_الاول
#مثنوی
ای کرامت را تو مجلای تمام
حضرتت باب الکرم بنت الکرام
با کلام الله ناطق هم کلام
ای سکینه بر کراماتت سلام
مشعل روشن ز مصباح الهدی
در عبادت غرق و مجذوب خدا
گوهر دردانه ناز حسین
دختر هم راز و دم ساز حسین
جده ات انسیة الحورا تو حور
چشمه خورشید را یک لمعه نور
زینت استی گوشوار عرش را
سرور استی بانوان فرش را
ای سکینه مسکنت دامان عشق
سوره والنجم در قرآن عشق
قلب مادر از تو تسکین دیده است
زان سکینه مادرت نامیده است
معرفت برده است در کیوان تو را
خوانده مولا خیرة النّسوان تو را
برترین زن های عصر خویشتن
یادگار ماندگار پنج تن
در دل کوثر طهارت کرده ای
پنج حجت را زیارت کرده ای
در زنان هاشمی صاحب وقار
خاندان فاطمی را افتخار
آفتابی خود که عمری در حجاب
بوده ای در سایه سار آفتاب
ای وقار از دامنت آویخته
هر نگاهت با عفاف آمیخته
چشمت از زمزم دهان از کوثر است
نامت از طوبی نشان از کوثر است
مهر و ماه معرفت را کوکبی
در جلالت هم قِران زینبی
هم نشینی با امامت با امام
دیده ای ماه ولایت را تمام
ای فصاحت بی نوایت بی نوا
صد نوا از نای تو در نینوا
ای سکینه ای هم آغوش بلا
وی تو سکّان دار فُلک کربلا
مرد میدانی و لیکن در حجاب
با امام عصر خود پا در رکاب
حرف حق نطق تو را شمشیر کرد
شیره جان ربابت شیر کرد
در اسارت نقش ایفا کرده ای
پا به پای عمه غوغا کرده ای
در حرم در خیمه گه در قتلگاه
در مسیر کوفه و شام سیاه
می درخشد نام تو گفتار تو
اشک تو ایمان تو ایثار تو
جامه خون و شرف پوشیده ای
تشنگی را با پدر نوشیده ای
خورده بر جان و دلت مُهر عطش
شام غربت دیدی و ظهر عطش
از عطش گر چه ز پا افتاده ای
سهم آب خود به طفلان داده ای
در مصائب پایداری کرده ای
عمه را با صبر یاری کرده ای
بانوان را دل نواز پر توان
کودکان را سرپرست مهربان
دختری و صبر و همت این چنین
مرحبا بر صبرت ای صبر آفرین!
در وداع آخرینت با حسین
کز حرم برخواست بانگ یا حسین!
اولین کس را که مولا یاد کرد
نام شیرین تو را فریاد کرد
که ای سکینه حامی ایتام باش
ای دل آرام حسین آرام باش
قطره های اشک بر سیما مزن
شعله های درد بر دل ها مزن
منگرم با چشم گریان دخترم
قلب بابا را مسوزان دخترم
پیش تر آ نزد بابا پیش تر
گریه ها در پیش داری بیش تر
بعد تودیع حرم با التهاب
دست بر شمشیر زد پا در رکاب
رفت در میدان و دیگر بر نگشت
بر نگشت و از تن و از سر گذشت
رفت و پنهان از نظر شد منظرش
تا که دیدی بر فراز نی سرش
دیدی اندر خون دو نیم است آفتاب
نیمه ای بر نیزه نیمی بر تراب
چون رسیدی در حریم قتلگاه
معجر دیگر به سر کردی ز آه
طاقت از کف داده و دل باختی
خویش را بر خاک و خون انداختی
یافتی قرآن حق را جزو جزو
جسم خونین پدر را عضو عضو
یوسفت در بین گرگان مانده بود
جسم ثارالله عریان مانده بود
بر زیارت کردن سبط رسول
چون نبودت مهلت اذن دخول
زان زیارت در فضا هنگامه شد
پاره های دل زیارت نامه شد
پیکری دیدی ولیکن سر جدا
جمله اعضایش ز یکدیگر جدا
زان تن پامال اثر باقی نبود
سینه و پشتی دگر باقی نبود
چار سویش حجله خون بسته بود
استخوان در استخوان بشکسته بود
در وداع سینه سوز خویشتن
دست بردی زیر آن خونین بدن
تا گرفتی آن تن صد چاک را
سوخت آهت خیمه افلاک را
زخم هایش بوسه باران ساختی
مرحمی بر جسم عریان ساختی
روح بی تابت ز نو در تب نشست
خاک و خون زان بوسه ات بر لب نشست
خاک مقتل شد ز اشک تو خجل
تا سرودی این سخن از سوز دل
این بیابان گر شود از شب سیاه
بر که آرد دخترت بابا پناه؟!
این بیابان جای خواب ناز نیست
ایمن از صیاد تیر انداز نیست
ماه محمل باز انجم را بخوان
"شیعتی مهما شربتم" را بخوان
ای تجلای حرم نور خیام
چلچراغ کوفه و قندیل شام
سوخت این جا از غمت کلک و کلام
عمه جان بر روح والایت سلام
#استاد_سید_رضا_موید
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#مدح
#وفات
#پنجم_ربیع_الاول
#مربع_ترکیب
تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای
آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای
در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرار رکن زینبی
دشمن ذلیل عزّو وقار سکینه است
فریاد کربلای حسینی به سینه است
در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا
ایثار و استقامت و ایمان گزینه است
هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای
تو خصم را به بند حقارت کشیده ای
روی تو آفتاب تماشای باب بود
آئینة تمام نمای رباب بود
در منطق تو معجزة نطق مرتضی
پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود
از سنگ و تازیانه که در شکوه نیستی
در قتلگه ز بردن چادر گریستی
در مجلس یزید که قلبت کباب بود
دیدی میان طشت طلا آفتاب بود
نامحرمت به دور و غمت بی حساب بود
بر چهره آستین و دو دستت حجاب بود
فریاد و آه و اشک و غم از گریة تو سوخت
حتی دل یزید هم از گریة تو سوخت
گاهی صدای گریه اصغر شنیده ای
گه ناله در شهادت اکبر کشیده ای
گاهی به روی خار مغیلان دویده ای
گه حنجر بریده به گودال دیده ای
در هر بلیّه حمد الاهیت بر لب است
الحق تو را مقاومت و صبر زینب است
ای یادگار فاطمه ای دختر حسین
همگام زینبینی و هم سنگر حسین
در راه شام راهنمایت سر پدر
منزل به منزلی تو پیامآور حسین
هر خانه ای که هست رباب و سکینه اش
باشد صفای روضة شهر مدینه اش
تو مصحف حسین و بهشت است دامنت
بر صفحة جمال فروزنده احسنَت
پامال حرمتت شده از جور دشمنان
با تازیانه آیه نوشتند بر تنت
تو راز ناشنیده ز بابا شنیده ای
تو قاصد پیام گلوی بریده ای
ای پاکی و عفاف و حیا شرمسار تو
دشمن حقیر منزلت و اقتدار تو
پیوسته باد باغ شهادت بهار تو
تا روز حشر گریة "میثم" نثار تو
قلب حسین و چشم و چراغ مدینه ای
سرتا قدم جلال و وقار و سکینه ای
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#مدح
#وفات
#پنجم_ربیع_الاول
#چارپاره
بار دیگر عزای عاشوراست
از غمی بی قرینه باید گفت
دو سه خط سوگواره ی غربت
در عزای سکینه باید گفت
قطره از وصف بحر درمانده
من کجا، مدح دختر ارباب
ای که بوده حسین مداحت
السلام ای سکینه بنت رباب
در کرامات حضرتش کافیست
شیر او را رباب داده، همین
در غریبی او فقط بنویس
به عمو مشک آب داده، همین
کربلا بود دشتی از روضه
او بلاهای خویش را دیده
در عبایی پر از علی اکبر
روح بابای خویش را دیده
روضه می خواند دور دارالحرب
نعش ها را یکی یکی که شمرد
دید بابا علیِ اصغر را
به امیدی گرفت و با خود برد
پدر آمد ولی چه آمدنی!
غرق خون کرد چشم قافله را
دید دور جنازه ی اصغر
همه گفتند لعن حرمله را
از وداع سکینه و ارباب
جگر کائنات خون شده بود
آه از آن دم که دید این دختر
زین باباش واژگون شده بود
با تنی خون گرفته از گودال
آمدی ذوالجناح بی بابا
کاش می شد رها نمی کردی
وسط تیر و نیزه ها او را
پدرم را غریب بین دو نهر
نحر کردند با لب عطشان
السلام علیک ای بی سر
السلام علیک ای عریان
#امیر_عظیمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
🏴سبک زمینه یا شور شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و توسل به امام زمان (عج) و روضه ی کربلا
#زمینه_امام_عسکری_ع
#زمینه_امام_زمان_عج
#شور_امام_عسکری_ع
#شور_امام_زمان_عج
#واویلا_واویلا
🏴بند اول
واویلا،واویلا،شده سامرا کرب و بلا
نصیب،عسکری،شده از کینه زهر جفا
نداره،توونی،افتاده کنج حجره از پا
با ناله،میخونه،مهدی ای نور عینم بیا
پاره جگر لخته ی خونه
حاصله غم های آقامون
این دم آخری وصیت
میکنه از مهدی برامون
آی شیعه ها اینو بدونید
مهدی من غریب و تنهاست
اینم بدونید یه ودیعه
بین شما از طرف ماست
《واویلتا عسکری مولا》
🏴بند دوم
تسلیت،تسلیت،حجت بن الحسن یا مولا
تعزیت،تعزیت،بر تو از این مصیبت آقا
امشبی،در کجا،قطعاً هستی تو در سامرا
میزنی،بر سر و،سینه ات از فراق بابا
ای به فدای قطره اشکی
که میچکه از اون چشاتون
چی میشی ماهم ببریم فیض
لحظه به لحظه از دعاتون
بیا که بی قراره جونم
آخه میخواد بشه فداتون
بیا که از کنار کعبه
یه روزی بشنویم صداتون
《بیا بیا یوسف زهرا》
🏴بند سوم
کجایی،کجایی،ای که از مدینه دلخونی
بیا از،مزاره،مادرت بده یه نشونی
کجایی،کجایی،ای که از کربلا جاموندی
که هر روز،میریزی،اشک و آه میکِشی،میخونی
اگه برا جد غریبم
اشک چشای من تموم شه
خون گریه میکنم برای
غربت کربلاش همیشه
بین دو نهر آب و تشنه
سرش رو از قفا بریدن
از روی پیکرش نامردا
با نعل تازه میدویدن
《واویلتا حسین واویلا》
🙏التماس دعای فرج
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
4_5902451736735385349.mp3
355.5K
🏴سبک زمینه یا شور شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و روضه کربلا و توسل به امام زمان (عج)
#زمینه_امام_عسکری_ع
#شور_امام_عسکری_ع
#زمینه_امام_زمان_عج
#میسوزه_از_پاتاسرم
🏴بند اول
میسوزه از پا تا سرم
(بیا بیا ای پسرم)۲
بیا ببین خون جگرم
(بیا بیا ای پسرم)۲
بیا ببین ای پسرم
که جون نداره پیکرم
بیا که زهر کینه زد
آتیششو به جگرم
پریشونه حال و هوام
غریب شهر سامرام
حسن غریب سامرا
🏴بند دوم
بیا بگیر رو پات سرم
(بیا بیا ای پسرم)۲
این دم آخر مضطرم
(بیا بیا ای پسرم)۲
بیا ببین تو حالم و...
ببین شکسته بالم و...
این دم آخر تشنه لب
به یاد اون گودالم و...
میسوزه از عطش لبام
یاد حسین و کربلام
حسین غریب کربلا
🏴بند سوم
چشم انتظارتیم آقا
(قائم آل مصطفی)۲
تا کی باشیم ازت جدا
(قائم آل مصطفی)۲
بیا ای آرزوی ما
بده به این دنیا صفا
منتظره مادر تو
دیگه ظهور کن و بیا
ای آخرین مولا بیا
منتقم زهرا بیا
یابن الحسن آقا بیا
۱۴۰۰/۰۷/۱۷
🙏التماس دعای فرج
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک زمینه یا شور توسلی شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و توسل به امام زمان (عج)
#زمینه_امام_عسکری_ع
#شور_امام_عسکری_ع
#زمینه_امام_زمان_عج
#غریب_سامرا
🏴بند اول
غریب سامرا،امیر و مقتدا،(ابالمهدی آقا)۲
عزیز مرتضی،گل خیرالنسا،(ابالمهدی آقا)۲
کرم تو بی حد،یا امام عسکری
تو خوبی و من بد،یا امام عسکری
گدا تو نکن رد،یا امام عسکری
تشنه ی نگاهتم
من غلام سیاهتم
عبد درگاهم و در پناهتم
《یا امام عسکری》
🏴بند دوم
الا نور هدا،تویی تو رهنما،(ابالمهدی آقا)۲
ولی اللهِ ما،فدایت جان ما،(ابالمهدی آقا)۲
به هوای تو دل،پر زده تا سامرا
دلی که با حاجت،اومده سمت شما
بیا جون مهدی،حاجتش رو کن روا
کفتر رو بامتم
من اسیر دامتم
دلخوشم که عمریه من بنامتم
《یا امام عسکری》
🏴بند سوم
بیا ای منتظَر،شب غم کن سحر،(اباصالح مدد)۲
دمی از کوچه ی،دل من کن گذر،(اباصالح مدد)۲
بیا که ببینم،من جمال دلربات
تو بیا که جونم،بشه آقاجون فدات
الهی که باشم،یار و یاور من برات
تشنه ی دیدارتم
من آقا سربارتم
تو طبیبی و منم بیمارتم
《العجل صاحب زمان》
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
دوبیتی
سکینه دخت شاه عالمین است
سفیر کربلا چون زینبین است
ز نسل احمد و زهرا و حیدر
گلی از گلشن مولا حسین است
▪️
سکینه دختر خون خدایی
به رنج و درد و غم ها آشنایی
گلی از گلشن مظلوم عالم
چنان زینب سفیر کربلایی
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_سکینه_س
۳۰
(حضرت سکینه س)
گلی ز گلشن دین(از نسل مصطفایی)۲
همسنگر حسین و(سفیر کربلایی)۲
سکینه نور عینی
همسنگر حسینی
یا حضرت سکینه۲
همراه عمه هایت(کرب و بلا بدیدی)۲
بر دوش خود سکینه(کوه بلا کشیدی)۲
سکینه نور عینی
همسنگر حسینی
یا حضرت سکینه۲
دیدی علی اکبر(گردیده اربا اربا)۲
دیدی کنار جسمش(قامت خمیده بابا)۲
سکینه نور عینی
همسنگر حسینی
یا حضرت سکینه۲
به روی دست بابا(دیدی علی اصغر)۲
با تیر کین دشمن(گردیده پاره حنجر)۲
سکینه نور عینی
همسنگر حسینی
یا حضرت سکینه۲
همراه عمه هایت(غربت نمودی احساس)۲
تا بر زمین بدیدی(افتاده دست عباس)۲
سکینه نور عینی
همسنگر حسینی
یا حضرت سکینه۲
ای نور چشم زینب(دیدی وداع آخر)۲
غریبی حسین را(با ناله های خواهر)۲
سکینه نور عینی
همسنگر حسینی
یا حضرت سکینه۲
دیدی میان میدان(حسین بگشته تنها)۲
به گرد پیکر او(آمده جمع اعدا)۲
سکینه نور عینی
همسنگر حسینی
یا حضرت سکینه۲
دیدی حسین زهرا(از روی زین فتاده)۲
با حق نموده نجوا(سر بر زمین نهاده)۲
سکینه نور عینی
همسنگر حسینی
یا حضرت سکینه۲
دیدی که شمر بی دین(سوی حسین دویده)۲
خنجر خود کشیده(سر حسین بریده)۲
سکینه نور عینی
همسنگر حسینی
یا حضرت سکینه۲
بعد از پدر تو دیدی(زخم همه نمک خورد)۲
کنار عمه زینب(رقیه جان کتک خورد)۲
سکینه نور عینی
همسنگر حسینی
یا حضرت سکینه۲
ای نور چشم مولی(راحت شدی ز دنیا)۲
از این جهان فانی(رفتی به سوی عقبی)۲
سکینه نور عینی
همسنگر حسینی
یا حضرت سکینه۲
(سبک: ای باغبان برایت گل با گلاب آوردم )
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_سکینه_س
بسم الله الرحمن الرحیم
پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش
پسری اشک فشان است به حال پدرش
پدری جام شهادت به لبش بوسه زده
پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش
پسری را که بود نبض دو عالم در دست
شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش
حسن العسکری از زهر جفا می سوزد
حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش
چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن
که خداوند نگه دارد و از هر خطرش
دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز
کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش
خانه را که عدو دست به غارت زده است
اتش ظلم بر افروخته از بام و درش
آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز
غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش
آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست
بار الها که مؤید نفتد از نظرش
سید رضا مؤید
#شهادت_امام_حسن_عسکری
خوشبخت آنکس که گدای عسگری شد
یا آن سری که خاک پای عسگری شد
مدیون به اشک چشم زهراگشت هرجا
چشمی که گریان عزای عسگری شد
افتاده در زندان غم آن شاه عشاق
محشر به پا از ناله های عسگری شد
درسامرا ای دل تو با دقت نظر کن
عالم اسیر آن سرای عسگری شد
مهدی و این بار فراق و بی کسی ها
هم پایه ی درد و بلای عسگری شد
از زهر آن نامرد در بستر فتاده
مهدی عزادارعزای عسگری شد
از زهر کین دیگر توان در دست و پانیست
عالم اسیر ناله های عسگری شد.
ای اهل عالم من گدای این سرایم
من خاک پای عسگری و سامرایم
دیدم حسن بال و پرت افتاده اینجا
درگوشه ایی از بستر ت افتاده اینجا
آقا تو در مابین زندان باشی اما
مانند برگی پیکرت افتاده اینجا
مهدی ببین درلحظه های آخرینش
چشمش به چشم مادرت افتاده اینجا
من شک ندارم او عروس فاطمه بود
دیدی تو نرکس همسرت افتاده اینجا
ای عسگری درسامرابی یار هستی
بنگر که مهدی لشکرت افتاده اینجا
مجنون امام عسگری در شور و شین است
او گریه کن بربی کسی های حسین است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_امام_حسن_عسکری
دل من هوای سامراداره
هوای دیدن او ن سرا داره
چش خسته ام دیگه سو نداره
هوای دیدن عسگری داره
اقاجون می شه گداتوبخری
من می خوام بشم گدای عسگری
می شه ماروتاحرم راهی کنی
می شه بر گدای خود شاهی کنی
تابیام میون صحن عسگری
با نگاهت دل و دین و می بری
شنیدم که عسگری حرم داره
به تموم زائراش حرم داره
منم اون گدای صحن عسگری
می کنه اون حرمت چه دلبری
شنیدم که صحن تو خراب شده
دل شیعه ها برات کباب شده
یا امام عسگری فدات بشم
من می خوام که سائل سرات بشم
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_امام_حسن_عسکری
امشب شروع گریه ی اولادآدم است
گویا که موقع طپش نبض عالم است
ماتم سراشده همه عالم دراین عزا
عمری بود که این دل من زیر پرچم است
امشب شب عزای امام عسگری است
مهدی به بزم روضه ی بابا پراز غم است
مهدی بیا که بزم عزای پدرشده
آقا بساط گریه برایت فراهم است
از زهر معتمد جگرش پاره پاره شد
امشب چه نوحه و چه عزاو چه ماتم است
مجنون ببین چه کس به سر و سینه می زند
زهرارسید و قدش از روضه ها خم است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_امام_حسن_عسکری
آقازمان روضه ات آغاز گشته است
تاوسعت بهشت تودل باز گشته است
امشب دلم به اشک عزاشستشو کنم
چشمان من بدست شما نازگشته است
امشب تمام سامره از غم لبالب است
با لحظه لحظه ذکر تودمسازگشته است
اززهر معتمد به جوانی شدی فدا
درهای آسمان به رویت باز گشته است
دربستری و دیده ی تو تار گشته است
دیدار روی مهدی توراز گشته است
وقت وداع مهدی و باباچه دیدنی است
آنجا خداهم از تو سرافراز گشته است
دربستری و لرزش دستت عجیب بود
آبی نخورده ای و چه دمسازگشته است
دیگرامام عسگری از هوش رفته است
آنجا خودش طبیب شفاساز گشته است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
.
#زمزمه
#شهادت_امام_حسن_عسکري(ع)
اثر حاج مجتبي صمدي شهاب✍
داره از فرق سرش ميسوزه تا پاش
آقايي كه زهر آورده جون رو لبهاش
زود بريد خبر بديد مهدي ش بياد و
بده آب بهش آخه ميلرزه دستاش
دنيا بازم وفا نكرد به بچه هاي فاطمه
بازم خزوني شد يه گل از نوگلاي فاطمه
نور چشاي فاطمه
غريب شهر سامرا
شبيه مادرش حالا
ميشه جوونمرگ بخدا
واويلتا
......……
صداي زمزمه ء صاحب زمونه
بالاي سر بابا روضه ميخونه
گريه هاش بند نمياد شبيه بارون
اول آواره گي ه آقامونه
سر بابا رو پاش ه و داره شهادتين ميگه
امام حسن بالباي خوني حسين حسين ميگه
از شاه عالمين ميگه
محشري بود تو كربلا
آقاي تشنه لب ما
عريان رها شد رو خاكا
واويلتا
......……
اين روزها امام زمان چه بيقراره
اشكايي به رنگ خون داره ميباره
جز غم بابا و كربلا و گودال
داغ محسن و ميون سينه داره
آخه توي همين روزها در به سر فاطمه خورد
محسنش افتاد با لگد نيومده به دنيا مرد
هجوم غم حيدر و برد
ميخ و لگد به سينه دوخت
دشمن تا شعله بر فروخت
جنين شيش ماه رو سوخت
واويلتا
......…
.
▪️#فولکلوریک (عامیانه) برای شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️
عاشقا بیائید با هم پر بزنیم
حرم سامرا رو در بزنیم
کاش بریم ساکن اونجا بمونیم
تو حرم یه گوشه روضه بخونیم
چند روزی تو حرم اعتکاف کنیم
همه دور اون ضریح طواف کنیم
مثل شمع از غم مهدی بسوزیم
چشم به اون گنبد زیبا بدوزیم
سامرا بگو چقد بلا دیدی
سامرا بگو چقد غم کشیدی
بگو از کینه و بد عهدی بگو
بگو از یتیمی مهدی بگو
بگو از لحظه ای که مهدی میدید
که باباش نالهء محزون میکشید
سقف عمر زندگیش ویرونه شد
از لبش خون دلش روونه شد
روی خاک حجره دست و پا میزد
دم آخر مهدی شو صدا میزد
از عطش میگفت خدایا جیگرم
گاهی هم صدا میزد ای پسرم
سامرا بگو میون اون بلا
گاهی هم صدا میزد مادر بیا
میسوزه از نوک پا تا به سرش
طلب آب میکنه از پسرش
شاید آب بنوشه و آروم بشه
تا دیگه نالهء جانسوز نکشه
گریه کن آهای زمین سامرا
بیاد شهید خاک کربلا
کربلا قحطی آب رسیده بود
کربلا حسین لباش خشکیده بود
کربلا پیش چشای خواهرش
با همون تشنگی شد جدا سرش
مجتبی صمدی شهاب
#شهادت_امام_عسکری
#امام_عسکری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
.
جرعه اي از يك #غزل_مصيبت
زبانحال امام عسکری عليه السلام
اثر حاج مجتبي صمدي شهاب
قسمت این بود که من هم به جوانی بروم
با دلی سوخته زین وادی فانی بروم
آنچنان زهر بهم ریخته ارکان مرا
نفسی نیست که با آه و فغانی بروم
پسرم کاش بیاید به سرم یک لحظه
تا برم توشه از آن گنج نهانی بروم
مادرم سوخت در این ماه از آن شعله در
سوخته از غم آن یاس خزانی بروم
یا حسین اشهد موتم شده و از داغش
با دو چشمی شده خون زاشک فشانی بروم
دست وپا می زنم اما بخدا با یاد
آن تن له شده از اسب دوانی بروم
زیر لب گفت به عباس پریشان زینب
بی تو تا شام بلا با چه امانی بروم
زینب آن عمه مظلومه من گفت به شام
کاش از این معرکه چشم چرانی بروم
مجتبي صمدي شهاب✍
#شهادت_امام_عسکری #امام_عسکری
.
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
◾️ نوحه شهادت امام عسگري(ع)◾️
اثر حاج مجتبي صمدي شهاب
غريبانه ميروم از دار دنيا
بيا مهدي اي نور ديده ء بابا
تو اي نورچشمانم
بببين چشم گريانم
رسيده بر لب جانم
واويلا
ترك خورده از زهركينه لبهايم
جوان مرده ميروم مثل زهرايم
دم آخر اي دلبر
تسلاي اين مضطر
بخوان روضه از مادر
واويلا
بيار آب و يادي كن از تشنه كامان
بياد آن گودال و شاه مظلومان
به موج خون غوغا شد
زخون مقتل دريا شد
سر نعشش دعوا شد
واويلا
يل خيبر تنها و بي سپر مانده
بيا مهدي كه زهرا پشت در مانده
به اين در آذر افتاد
كه زهرا با سر افتاد
روي جسمش در افتاد
واويلا.