eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
74 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای طلب رزق(2).apk
4.86M
🔆ومَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْث لایَحْتَسِبُ🙏 🔆و خدا چنان روزی می رساند که فکرش را هم نمی کنی❗️ 🔆ختوم مجرب وسعت وگشایش رزق دربخش فضائل 👌دانلود رایگان👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  سبک وشعر باب الحرم
⇦🕊*روضه و توسل شنیدنی_ ویژۀ ایامِ شهادت حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام و شب اول محرم _ حجت الاسلام استاد پناهیان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ *همه آمدن پایِ رکابِ مسلم ابن عقیل گفتن ما میخوایم قربانی بشیم در راهِ حسین ... خدا یه نگاه کرد ، فرمود من که گفته بودم «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِین» .... اینا متقی نیستن ، قربانی بِدن ... رحمت نکشن ... برن ... یه مرتبه مسلم برگشت دید یه نفرِ ... تنها مونده ... بنا بر نقلی دو تا بچه هاش بیشتر باهاش نیستن .... تو کوچه های کوفه احساسی رو پیدا کرد شبیه همون احساسِ هابیل که مظلومانه مقابل برادرش ایستاد . خو من چه گناهی کردم که میخواید منو بکشید ؟؟ .... داستان تکرار شد ... از بام ها انقدر سنگ بر او زدن ... انفدر تیر به بدن او افکندند ... و خدا نمایشگاهی برقرار کرد که نشان دهد من قربانی رو از چه کسی قبول می کنم .... به اهلِ کوفه نشان داد شما هیچ کدومتون اهلِ قربانی دادن که من قبول بکنم نبودید ... دیدید از این هزاران نفری که آمدن با حسین پیمان بستند ، من فقط قربانی مسلمُ قبول کردم ... مسلم بیا ... قبول کرد ازش ، یه علامتِ قبولیش این بود که هر کاری کرد که آب بخوره لحظه هایِ آخر ، نتونِست ..... نه دیگه ، قربانی هایِ کربلا آب نمی خورن .... تشنه اند ... مسلم خبر نداشت که ... دلِش آشوب شده بود ... مسلم ، میخوان قبولِت کنن ... صورتِش چاک خورده بود ... خیلی تشنه ش بود ... گفت ظرفِ آبی برا من بیارید ، هر باراومد آب بخور ، ظرف پُرِ خون شد ... نتونست بخوره ... اینا تقدیرِ الهیِ ... به خدا قسم اگر مسلم ابن عقیل آب نوشیده بودُ جان داده بود ، چی جوری می تونِست جلویِ حسین سر بلند کنه ...؟؟؟ .... تشنه بود .... ان شالله هیچ وقت تشنگی نکشی ... کسی که تشنه بشه دیگه صداش در نمیاد ... این یکی از عوارضِشِ ... لذا مناجات های مسلم ابن عقیل با حسین رو کسی نشِنید .... فقط دیدن یه نگاه میکنه سمتِ مدینه گویا با چشماش داره حرف میزنه .... * حسین میا به کوفه ....... (التماسِت می کنم ...) نامه نوشتم بیای ... غلط کردم .... نیا .... حسن میا به کوفه ... به خود میپیچیدا ..... چون خودش نامه نوشته بود دیگه "" احساس میکرد در اینکه اباعبدالله الحسین بیاد با این نامردها مواجه بشه ، خودش هم یه تفسیری داره .... من نمی دونم کربلا چه رازی داره ... همه پیشِ حسین احساسِ تقصیرُ قصور می کردن .... آخرشُ بگم ؟؟؟ ابوالفضل العباس(ع) احساسِ تقصیرُ قصور میکرد ، مسلم احساسِ تقصیرُ قصور نکنه ؟؟ همه کم میاوردن مقابِلِ حسین ، فکر می کردم فقط رینب کم نیاوردهِ ، ولی دیدم اربعین هم زینب سرشُ انداخته پایین داشت میومد کنارِ قبرِ حسین ... همه باید در مقابلِ حسین کم بیارن ... ان شالله شبِ عاشورا می بینَمِتون ، همتون شرمندۀ حسین ، حسین ببخشید نتونِستیم اون عزاداری که باید بکنیمُ بکنیم ... همتون خواهید گفت ... مگر کسی که دق کنه روزِ عاشورا برایِ حسین .... من امشب یه توسلِ دیگه ای هم میخوام پیدا کنم ، ما بچه بودیم میرفتیم پیرهن سیاهِمونُ از مادرمون می گرفتیم ... می گفت بیا پسرم ... مادرها پیرهن سیاه به تنِ بچه می کنن .... یا فاطمه .....(بگم صدا ناله و ضجه ات بلند بشه ) بگو مادر جان محرمِ پیرهن سیاهِ ما رو بده مادر ... شنیدیم هرکی می خواد بره کربلا باید از تو پیرهَن بگیره مادر ... شنیدیم حسینِ تو هم آخرِ سر اون پیراهنی که تو براش بافته بودی پوشید و به گودی قتلگاه رفت بلند صدا بزن حسین ..... علی لَعنةُ الله علی القُومِ الظالِمین 🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼🎼🎼 ✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇🍂🍃🍂🍃 http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆🌺☘🌺
هدایت شده از  سبک وشعر باب الحرم
1_19286265.mp3
1.5M
⇦🕊*روضه و توسل شنیدنی_ ویژۀ ایامِ شهادت حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام و شب اول محرم _ حجت الاسلام استاد پناهیان*↯ ┄┅═══••↭•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⇦🕊*روضه و توسل شنیدنی _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _ حجت الاسلام استاد پناهیان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ کسی روضۀ شجاعتِ حسین رو برایِ شما خوانده یا نه؟ شبیه افسانه هاست ... ببین وقتی حسین تنها شد تو کربلا چه کرد ..... شمشیر که به دست می گرفتُ می جنگید ، ابوالفضل العباس همۀ آموزش هایی که از امیرالمومنین دیده بود ، فراموش می کرد ، محو حسین میشد ... تو از حسین چه تصوری داری؟؟ ... یه وقت مظلومیتِ حسین به گونه ای غلبه نکنه که شجاعتِش رو نبینی ... البته هلاک میشه کسی که شجاعتِ حسین رو ببینه ... چون زمین خوردنِ یک شجاعِ قهرمانِ دلیر رو نمیشه دید ... (هلاک میشه انسان ...) باید عزتِ اباعبدالله الحسین رو دیده باشی ، شجاعتِش رو دیده باشی ، این وضعِ اباعبدالله الحسین رو هم کنارِش ببینی .... آوارۀ کوهُ صحرا شده اباعبدالله الحسین .... راه چاره برش بسته س .... دق می کنیم ... از همین امشب امان از دلِ زینب .... بچه ها ، خانوم ها ، به زینب کبری نگاه می کنن زینب سرشو بالا نمیاره ... اباعبدالله الحسین و زینب گاهی به هم نگاه می کنن ... داستانِ ورودِ به کربلا داستانِ عجیبیه ... از امشب زینب که تو کربلا مستقر شد ، دِلش بی تاب میشه ... از امشب مجالِس حسین رونق می گیرن ... از امشب دسته هایِ عزاداری بیرون میان ... این بی قراری مالِ قلبِ بی قرارِ زینبِ ..... تا ظهرِ عاشورا همه بی قرارن ، ظهرِ عاشورا امام حسین به شهادت رسیده ، همه باید بیشتر به سر و سینه بزنن .... آرام میگیرن .. میرن خونه هاشون . چرا ؟ چون ظهرِ عاشورا قلبِ زینبُ حسین با اشارۀ ولایی آرام کرده همه آرام می گیرن ....ما ها همه تپشِ قلبِ زینبیم .... هرکی به این خیمه ها نزدیک تره اوایلِ محرم میگه شاید این عاشورا حسین رو نکشن .... شاید آب به بچه هایِ او بدن ... باور آدم دیوانه میشه ... بابا اون اتفاق افتاد تموم شد رفت ... این گریه هایِ شما حکایت از این می کنه که همین الان حسینِتونُ محاصره کردن و شما نگرانید ... اینا تپشِِ قلبِ زینبیه ... این نگرانی مالِ زینب بود ، نمی خواد باور کنه ... شنیده از مادرش حسینِش تو کربلا کشته میشه میگه نه این کربلا شاید اون کربلا نیست .... اصلا نمی خواد قبول کنه ... عصرِ روزِ تاسوعا حسین (ع) یه کلمه فرمود : ای دنیایِ بی وفا .... زینب خودشو زد اومد جلویِ زینب انداخت ... غش کرد ... اباعبدالله الحسین فرمود آخه خواهرم ، زینب ، چی کار می کنی ؟؟؟ من که چیزی نگفتم ..." سخنِت حسین ، بویِ رفتن میده ... اینه اون زینبی که امشب اومده کربلا تا روز تاسوعا نمیخواد هیچی رو قبول کنه ... زینب اینجا کربلاست باور کن اینجا کربلاست ... بچه ها از امشب حکایتِ دیگری دارن ... این بچه ها تو این ده روز باید آماده بِشن ... کم کم نیزه ببینن .... شمشیر ببینن ... دشمن ببینن ... چشمِشون عادت کنه .... نه به خاطر عاشورا " برا اینکه بعد از عاشورا با اینا باید برن .... با وجودِ ابالفضل العباس کنارِ بچه ها ، بچه ها آماده بشن برا جنگ ... اسارت ... یه نگاه می کنن به عمو ، کی میاد طرفِ ما ... ما عمو عباس داریم ... کی ما رو ببره ... کی به خیمه حمله کنه .... با وجودِ حسینی مهربان ، اباالفضلی علمدار ، علیِ اکبری وفادار و دیگر اصحاب ... این بچه ها چی جوری باور کنن از آغوشِ گرمِ پدرت میخوای بری رو خاکِ مغیلان بدوی .... تازیانه بخوری ... چی جوری اینو باور کنه .... دستِ تقدیر میدونی حسین رو کمک کرد " از روزِ هفتم که آب به رویِ خیام بسته شد ، بچه ها کم کم باور کردن ... مثلِ اینکه وضع داره جوری میشه که از بابا کاری بر نمی یاد .... علی لَعنةُ الله علی القُومِ الظالِمین ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━
1_19287349.mp3
1.38M
⇦🕊*روضه و توسل شنیدنی _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _ حجت الاسلام استاد پناهیان*↯ ┄┅═══••↭••══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  سبک وشعر باب الحرم
⇦🕊*روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب سوم محرم 95 _ حضرتِ رقیه سلام الله علیها _حجت‌الاسلام استاد پناهیان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ یه بچه ای گم شده باشه ، اطرافش پدر مادرِ خودشو نبینه ، هر بزرگتری بهش میرسه ، اولین کلمه ای که بهش میگه ، میگه نترس عزیزم ... نترس ... ولی وقتی خیمه هایِ حسین رو آتش زدن اول شروع کردن بچه ها رو ترسوندن ... خیمه ها رو آتیش زدن که بترسونن ... جلویِ ِچشمِ بعضی بچه ها ، بعضی بچه ها رو به شهادت رسوندن که بچه هارو بترسونن ... بینِ پسر و دختر در ترسیدن خیلی تفاوت هست . اگر پسر بچه ای رو ترسوندن ، اشکال نداره ، نزارید هیچ دختر بچه ای بترسه .... حالا هی برو سرِ راهِ امام حسین ، بگو این دخترتو کجا داری میبری .... اگه امام حسین تونست به شما جواب بده ... چند تا بچه داری با خودت میبری حسین ... هرکی میرسید می گفت حسین این بچه ها رو کجا داری میبری ... امام حسین نمی تونست جواب بده ، به نظرم اگه امام حسین علیه السلام می خواست جواب بده یکی از جواب هایی که میداد می دونی چی بود ؟؟ ... حتما امام حسین علیه السلام می فرمود ، من نخوام این بچه هارو ببرم ، این بچه ها که از من جدا نمیشن ... شما اگه تونستی سکینه رو از من جدا کنید ... رقیۀ منو از من جدا کنید ... من جدایِ از اینکه پدرم ، جدایِ از اینکه امامم ، من حسینم .... ممکنه کسی آغوشِ حسین رو تجربه کرده باشه بعد فاصله بگیره از حسین ...؟؟؟ ممکنه کسی نوازشِ حسین رو تجربه کرده باشه از حسین فاصله بگیره ... ؟؟؟ من حسینم ... اینا بچه هایِ حسینن ، از حسین جدا نمیشن ... کدوم مادری میتونه بچۀ منو نگه داره ببگه بزار بابات بره ؟؟ ... گفته شد که بچه رو نترسونید ، دختر بچه رو خصوصاً نترسونید ... اونوقت دختر بچه بزرگترِ خودشو مظهرِ اقتدار میدونه ، میخوای یه بچه ای رو بکشی ، خودشو بزنی انقدر اثر نداره که بزرگترشُ بزنی .... پدرها اگه یه وقت پیشانیتون شکسته بود پیش دختر بچه نریدا ..... احساس میکنه تمامِ عالم سیاه شده ... وقتی سرِ پدرِ من بشکنه دیگه امنیت وجود نداره ... مظهرِ اقتدارِ منو زدن ، نقطۀ اتکاءِ منو زدن ... این بچه دِق میکنه ها ... بگو خودم مثلا یه طوری شده ، سرم زخم شده ..." یه وقت پیشانیت شکسته بود ، پیشِ دختر نری ... بگی کوچولویِ من پاتو دراز کن سرمُ میخوام بزار رو پات .... یه دفعه ای برمیگرده پیشونیتُ نگاه میکنه ، میگه بابا کی پیشونیتُ شکسته ... و همین گونه شد که رقیه دِق کرد ... همین سرِ باباشو رو پاهاش قراردادن که دِق کرد ... علی لَعنةُ الله علی القُومِ الظالِمین ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ 🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼🎼🎼 ✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇🍂🍃🍂🍃 http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆🌺☘🌺
هدایت شده از  سبک وشعر باب الحرم
1_19295462.mp3
1.05M
⇦🕊*روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب سوم محرم 95 _ حضرتِ رقیه سلام الله علیها _حجت‌الاسلام استاد پناهیان*↯ ┄┅═══••↭• 🍃🍂🍃🍂🌺🌸🌺🌸🌺🌸 http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f