🌴سبک زمینه حضرت رقیه (س) 🌴
✒️شاعر :علی صمدی-قم
بند اول:
خرابه شد منزل به لب رسید جونم
من از غم غربت میخونم میخونم
من الذی بابا ایتمنی بابا
نشست کوه غمها رو شونم رو شونم
کجایی بابای تا
ببینی که من هرجا
تا اسمت رو بردم کتک خوردم بابا
نگیر خرده از من اگر مردم بابا
کجایی بابا که دارم
جون میدم و بیقرارم
پاشو بیا زود کنارم
سیدتی یا رقیه 3
بند دوم:
پاهام شده زخمی آبله هم داره
چشای خیسم خون میباره میباره
سرم گرفته درد وقتی که اون نامرد
کشیده از گوشهام گوشواره گوشواره
بابا این رخ نیلی
ببین هست جای سیلی
اگر سوخته گیسوم فدای سر تو
همه درد پهلوم فدای سر تو
عمه جون بابا کجا رفت
بدون من پس چرا رفت
گمونم پیش خدا رفت
سیدتی یا رقیه 3
بند سوم:
میگم بابا بابا تو هر نفس هر دم
با سینه و قلب پر دردم پر دردم
خیلی امیدوارم یه بار دیگه بازم
دور سرت بابا من بگردم من بگردم
سر تو روبرومه
نفس بی تو حرومه
تا دیدم سرت رو ز بس هق هق کردم
یه بوسه به چشمات زدم و دق کردم
چطوری اینو بگم من
پیر شدم تو سن کم من
بابا برات جون میدم من
سیدتی یا رقیه 3
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
واحدشلاقی امام حسین(ع)
شب چهارم شب جمعه
ازکودکی پا،هرغمت سوختم
چشماموبه،پرچمت دوختم
ذکرلبامی،دین دنیامی
به همه میگم،که توآقامی
ای صفای من وفای من ارباب من
ای خدای عشق معنای عشق ارباب من
یاسیدالشهدا (ع)
کشتی نجات،باب برکات
منورالنور،ای راه نجات
امیرنایاب،دل درپیچ وتاب
جون رقیه(س)،گداتودریاب
ای ضیأعین ای شوروشین ارباب من
ای عشق زینب(س)خواب هرشب ارباب من
یاسیدالشهدا(ع)
من فدایت که،باتن صدچاک
بالب تشنه،افتادی روخاک
خواهرت مضطر،دستاش روی سر
ذکرلباش بود،غریب مادر
ای صدپاره تن دورازوطن ارباب من
ای غرق محن ای بی کفن
ارباب من
یاسیدالشهدا(ع)
بدهکارحسین(ع)
مهدی منصوری
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
نوحه حضرت علی اکبر
اومدم بر سر نعش پسرم
وای که خون شد جگرم
ای علی اکبر من شبه پیغمبر من
اومدم تا بدن تازه جوانم ببرم
بدن اکبر خودرا ببرم سوی حرم
ای علی اکبر من شبه پیغمبر من
اومدم به دیدن نو ثمرم
بشکست زداغ اکبر کمرم
ای علی اکبر من شبه پیغمبر من
هر کسی تو رو دیده گفته که تو پیمبری
وقتی شمشیر می زنی گفته شبیه حیدری
ای علی اکبر من شبه پیغمبر من
خوش قد وبالای من داری خرامان می روی
یوسف کرب وبلا داری به میدان می روی
ای علی اکبر من شبه پیغمبر من
بدرقه کنم تو رو با اشک چشمای ترم
به جا آب بریزم اشک پشت سرت ای پسرم
ای علی اکبر من شبه پیغمبر من
برا آخرین دفعه اذان بگو برای من
صدای تو مرحمیه به درد وغصه های من
ای علی اکبر من شبه پیغمبر من
بگرفته دل من از شرر وظلم سپاه
طاقتم نیست به صد پاره تنت کنم نگاه
ای علی اکبر من شبه پیغمبر من
رنگ خون گشته گل شیدای من
شده کشته اکبر لیلای من
ای علی اکبر من شبه پیغمبر من
گل صد پاره بدن اکبر من
خفته بر خاک بلا در بر من
ای علی اکبر من شبه پیغمبر من
التماس دعا
شاعر: ذاکر اهل بیت مهندس حسین حاجیه نیاسری
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
#سبک_محرم
#سبک۷۳۸
زمزمه حضرت رقیه سلام الله علیها
یه دختر حزینم ، بی بال و پر ترینم
چون دیگه جون ندارم ، یه گوشه ای میشینم
رو خاک به جای پر بابا ، عکس قفس کشیدم
یه لاله رو لبم نشست ، هر بار نفس کشیدم
نیمه شبا از پام چقدر ، من خار و خس کشیدم
بر لب رسیده جون من
از راه اومد مهمون من
**
تو ماه و من ستاره ، پیش همیم دوباره
حرف می زنیم ولی ما ، با زبون اشاره
خدا نیاره دختری ، لکنت زبون بگیره
تو بیابون تازیونه ، ازش امون بگیره
فقط باید سر باباش ، بیاد که جون بگیره
بسته شده پاهای من
من و ببر بابای من
محمد مبشری
بسم الله الرحمن الرحیم
واحد سنگین شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
بند اول
یادت می یاد بابا چادر سرم کردی
دعا برام خوندی همسفرم کردی
یادت میاد که من رو ، رو شونه هات می بردی
هر جا خودت نبودی ، به سقا می سپردی
اما حالا ببین بعد از کرببلا دیگه چیزی ازم نمونده
بابا سرتو رو نیزه کار منو تا این خرابه ها کشونده
بال و پرم سوخته
دل حرم سوخته
وای جگرم سوخته
بند دوم
تا اسمتو گفتم تازیونه خوردم
اگه نبود عمه همونجا می مردم
تو که نبودی عمه ، خیلی هوامو داشته
تو این سفر برامون ، سنگ تموم گذاشته
هر جا طاقت من کم شد تو این سفر عمه زود می رسید به دادم
بابا شرمندگیم کشته تو این سفر خیلی زحمت به عمه دادم
بال و پرم سوخته
دل حرم سوخته
وای جگرم سوخته
محمد مبشری
*یک بند زمزمه یا واحد سنگین حضرت رقیه(س)*
من دل فکارم ، نائی ندارم
کبود و زخمیه تموم پیکر من
یه نانجیبی ، کشید موهامو
طوری که درد میکنه چند روزی سر من
منو دل تنگ ، شامیا و سنگ
کجایی پس بابا بیا ای دلبر من
دلم گرفت از ، مرد و زناشون
میخندن هر روز شامیا دور و بر من
موقع خواب ، یه گوشه ای
به روی خاکای خرابه سر میزارم
سر رفته حو ، صلم دیگه
بابا ببین طاقت دوریتو ندارم
برات بگم بابا بدونی
وقتی که اومدیم اسیری
دختر زجر منو زد و گفت
الهی که زوتر بمیری...
///وای امون از این یتیمی3 ///
*مهدی ندرخانی-کرج*
#سبک_محرم
#سبک۷۱۷
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆