#شعر
#غزل
#عالیه_رجبی
#اشکهاگفتندازسرمگویپیرهن
#حلقه_ادبی_ریان
اشکها گفتند از سرّمگوی پیرهن
ماجراهای ست درآثار روی پیرهن
بازهم یعقوب میگردد،میان نیزه ها
تابیابد یوسف خودرا به بوی پیرهن
خواست جای زخمهایت رابپوشاند که رفت
روی دست باد صحرا آرزوی پیرهن
تیغ باهرضربه روی حنجرت فریاد زد
ماندبغض خونچکانی بر گلوی پیرهن
ازشکاف زخمها و جای نیش تیرها
تازه شدهربار باخونی وضوی پیرهن
یک طرف آتش میان خیمه ها ویک طرف
بر زمین افتاد شاهی روبروی پیرهن
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم