#امام_باقر_شهادت
من ولی الله اکبر هستم
پنجمین حجت داور هستم
باقر آل پیمبر هستم
از ستم طایر بی پر هستم
همه دیدند ز من مهر و وفا
باز کردند به من ظلم و جفا
گر چه از زهر به خود پیچیدم
کس نداند که چه غم ها دیدم
از غم کودکی ام پاشیدم
همه شب تا به سحر نالیدم
گر به هم ریخته اعضایم شد
قاتلم،دیده ی بینایم شد
طفل بودم که اسارت دیدم
خیمه ها را همه غارت دیدم
من چهل روز حقارت دیدم
عمه را بزم جسارت دیدم
بزم می بود لعینی برخاست
دختری را به کنیزی میخواست
رفتم از یاد و نرفته از یاد
همه ی زندگی ام رفت به باد
تا که همبازی ام از ناقه فتاد
زجر آمد ز ره و زجرش داد
لگدی زد به تن او که خداش
نکند قسمت کافر ای کاش
#محمود_اسدی_شائق
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#امام_باقر_شهادت
یک عمر داغ کربلا یادش نمیرفت
دلشوره هایِ عمّه را یادش نمیرفت
درس و حدیثش مانعِ روضه نمیشد
برپاییِ بزم عزا یادش نمیرفت
بر دوش ِ دل، بار مصیبت داشت عمری
جان دادن خون خدا یادش نمیرفت
بالاسرِ هر پیکر بر خاک خفته
لبخندِ شمرِ(لع) بی حیا یادش نمیرفت
بردند بی صبرانه بعد از گوشواره-
گهواره را بینِ عبا... یادش نمیرفت
تب داشت بابا! سوخت خیمه! زجر(لع) آمد!
زد تازیانه بیهوا! یادش نمیرفت
هنگام غارت بود و در بین شلوغی...
افتاد زیر دست و پا یادش نمیرفت
لعنت بر آن دستی که هجده نیزه آورد
سرهای روی نیزه ها یادش نمیرفت
کنج خرابه...زیر نور ماه...آرام...
شب-گریه هایِ بیصدا یادش نمیرفت
¤
در کنج حجره، داشت جان میداد امّا
کهنه حصیر و بوریا یادش نمیرفت!
#م_عاطفی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#امام_باقر_شهادت
از سوزِ زَهر، پیکَرَم آتش گرفت و سوخت
یا رَب، زِ پای تا سَرَم آتش گرفت و سوخت
.
مَسمومم و زَبانه کِشد شُعله از تَنَم
از این شَراره بَستَرَم آتش گرفت و سوخت
.
من یادگارِ کرب و بَلایم که روز و شب
با روضه هاش خاطِرَم آتش گرفت و سوخت
.
می سوخت بِينِ تَب تَنِ بابا به خيمه ها
همواره قَلبِ مُضطَرَم آتش گرفت و سوخت
.
هنگامه ی غُروب که غارت شُروع شد
هَرکَس که بود دَر حَرَم آتش گرفت و سوخت
.
یک زَن نمانده بود که شُعله به تَن نداشت
چادُر نَمازِ مادَرَم آتش گرفت و سوخت
.
مَعجَر دِگَر به روی سَرِ دُختَری نماند
دیدم که موی خواهَرَم آتش گرفت و سوخت
.
خنده دِگَر نَدید کَسی بَر لَبِ رُباب
تا جایِ خوابِ اَصغَرَم آتش گرفت و سوخت
.
دَر کوفه تا كه رَاسِ حُسينِ شَهيد را
دیدم به نِیزه، حَنجَرَم آتش گرفت و سوخت
.
می سوزم از مَدینه و آن خاطراتِ تَلخ
از آن زمان که مادَرَم آتش گرفت و سوخت
.
#رضا_رسول_زاده
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#امام_باقر_شهادت
#واحد
الهی سر تا پا میسوزم
غریبونه تنها میسوزم
زهر میزنه آتیشم اما
با یاد کربلا میسوزم
خشکه لبامو با دلی سوزان
گریم برای سیدالعطشان
غریب حسین غریب حسین جانم
مونده تو گوشم آهِ جدم
مگه چی بود گناه جدم
یه لحظه از یادم نرفته
گودالِ فتلگاه جدم
دیدم رو خاکا سوره ی قدره
و الشمر جالس علی صدره
غریب حسین غریب حسین جانم
هم خیمه هامون رفت به غارت
هم که به ما کردن جسارت
از کربلا تا کوفه و شام
آل علی رفته اسارت
با یاد این غم میزنم پرپر
بزم شراب و دختر حیدر
غریب حسین غریب حسین جانم
#عبدالزهرا