eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم تا كوچه های سامره مردی نجیب داشت آری هوای شهر فقط بوی سیب داشت شب ها كه در ترنّم سجاده می نشست شب های عرش حال و هوایی عجیب داشت هر گاه با دعای فرج اوج می گرفت زیر لبش ترنم اَمَّن یُجیب داشت درد آمد و دوا شد و با یك اشاره گفت: هر گوشه از كلام لبش یك طبیب داشت آن قدر کشته شد دل و آن قدر زنده شد با تیغ ابرویی که فراز و نشیب داشت ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن هر جا که باده هست صفای خُمش تویی هر جا که آیه ای است ضمیر کُمش تویی آدم طمع به کسب مقام شما نمود در صورتی که آب و گلِ گندمش تویی شهر مدینه شادتر از این نمی شود چون که به لطف حق حَسن دومش تویی فهمیدم از ترنم سرداب سامرا هر جا که جمکران شده شهر قُمش تویی خورشید مردمیِ زمین؛ آسمان ترین ای خوش به حال هر که تب مردمش تویی ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤کانال سبک و شعر 📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥 👇عضویت👇 ♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ما گداییم گداییم گدای دو حسن زیر دین کرم و لطف و عطای دو حسن وای اگر نان خور هر بی سر و پایی بشویم روزی ما گره خورده به وفای دو حسن زنده و مرده ی ما فرق ندارد فردا اگر امروز نمیریم برای دو حسن تا فدایی سر قاسم و مهدی هستیم هست پشت سرمان دست دعای دو حسن تا ابد هر چه خلیفه است فدای علی و تا ابد هر چه کریم است فدای دو حسن با حسن های علی تا که رفاقت داریم همه جا تا ابد آقایی و عزت داریم باز هم‌ معجزه ، در دل هیجان می آید در جهان عطر دل انگیز جنان می آید این چه سری است که امشب به مشام جانم عطری از نیمه ماه رمضان می آید کینه توزان جمل زیر لحد پوسیدند در عوض باز حسن جان به جهان می آید چه گنهکار چه مومن همه مهمان هستند حضرت ِ خیرسان ِ همگان می آید به زمین کرده قدم رنجه شهنشاهی که وقت مدحش ،قلم شعر به جان می آید باز طوفان بلا را زده پس کشتی دین آمده یازدهم‌ مرشد جبریل امین نیست غم گر نکند دست کسی وا گره ام نوکر حلقه به گوش حسن سامره ام شده ام شاپرک شمع وجود پسرش ایمن از بی کسی و درد و غم و دلهره ام شده در سامره تصویر دو گنبد از نور مثل بین الحرمین خاص ترین منظره ام تا ابد هر چه گشایش به فدای گره ای که چنین کرد پناهنده ی این مقبره ام نفس فاطمی اش راه نشانم داد و اربعین خورد رقم ناب ترین خاطره ام شده ام بی سر و سامان دو تا شش گوشه هر چه دارم همه قربان دو تا شش گوشه خوش به حال شب تاری که تو گردی سحرش کعبه یعنی دل هر کس که شد عشقت گوهرش جان به قربان همان گرگ بیابانی که تاج ِ هم صحبتی ِ با تو نشسته به سرش پدر و مادر من باد به قربان کسی که گذشته است به عشق تو ز مادر پدرش جان به قربان بزرگی که شده همچو سگان کاسه لیسی ِ غلامان تو تنها هنرش جز تو اصلا چه سپهری است که سهمش بشود حضرت مهدی موعود بگردد قمرش من کیم مدح شهنشاه سماوات کنم "کار من نیست که بنشینم و املات کنم" من ِ دل مرده که در وادی غم ها ماندم دور از فیض مسیحای مسیحا ماندم عشقتان شد پر پرواز دو عالم اما من اسیر اگر و شاید و اما ماندم " حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد " بین طوفان بلا بی کس و تنها ماندم اربعین رفت و ندادند محلم اصلا آه از قافله ی کرببلا جاماندم کورتر شد گره ام هر چه تقلا کردم من فقط منتظر روضه زهرا ماندم روزگاری شده که روز ، شب تاریک است خوب کن حال مرا فاطمیه نزدیک است
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ امشب درِ باغِ ولایت را گشودند اندوه و غم را از دلِ یاران ربودند برخیز ای دل شادیِ جانانه سر کن اهلِ نظر..هر ناخوشی از جان زدودند فوجِ ملائک در مدینه با هیاهو... در خانه ی دهمّ ولی..گرمِ سرودند شکرانه ی مولودِ امشب انبیا هم.. در آسمان ها در نماز و در سجودند مژده بده هنگامه ی رفعِ مُحن شد بار دگر میلادِ مسعودِ حسن شد تجدید شد بار دگر لبخندِ زهرا آمد دوباره دلبر و دلبندِ زهرا خورشید از کاشانه ی خورشید سر زد تا واگذارد خویش را در بندِ زهرا نسلِ دهم آمد از این طوبای احمد این است گویا برکتِ پیوندِ زهرا در کامِ این آقاست الفاظِ حقیقت این طفل باشد در حقیقت قندِ زهرا مژده بده سرمنشا آزادی آمد مژده که نورِ دیدگانِ هادی آمد آمد حدیثِ دلبری ..اربابِ عالم آمد بهارِ سروری ..اربابِ عالم مثلِ حسن باشد کریمِ آلِ عصمت آمد کریمِ دیگری ..ارباب عالم در هر رگش خونِ امیرالمؤمنین است باشد یقیناً حیدری..اربابِ عالم عیدی بگیر از دستِ صدّیقه..چرا که.. آمد امامِ عسکری..اربابِ عالم از ما غلامی کردن و از او عنایت باشد غلامیّ ِ درش خیلی سعادت آمد امامی که خدایی دلنشین است او حجّتِ و دلداده ی روی زمین است نامش حسن خُلق اش حسن الله اکبر.. مثلِ عموی نازنین اش نازنین است او غیرت الله است مسجودِ خلایق از نسلِ مولانا امیرالمؤمنین است بی پرده می گویم همه دنیا بداند یک شمّه از اعجازِ او این اربعین است او اربعین را معنی و مفهوم بخشید اشعارمان را صنعتی منظوم بخشید
بسم ‌الله الرحمن الرحیم نذر گل روی تو باید شهر را آذین کنم اسباب شور و شادی عشاق را تامین کنم وقتی که یاری میرسد عطر بهاری میرسد شبهای دی را با دمت شبهای فروردین کنم جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن کام تمام شهر را با نام تو شیرین کنم در زیر طاق گنبدت هفت اسمان گم میشود در پلکان بارگاهت ناز بر پروین کنم بین بهشت و سامرایت سامرایت مال من اصلا نیازی نیست که عمری سبک سنگین کنم تو هر چه باشد شاهی و من هر چه باشد نوکرم این را همیشه روز و شب باید به خود تلقین کنم اعجاز ابیات کمیت باشد به لطف اهل بیت تنها کسی که شاعر کوی تو شد تحسین کنم حرف دلم را پیش از اینها خواجه ی شیراز گفت پس از لسان الغیب بیت دیگری تضمین کنم "عمریست تا من در طلب هر روز گامی می‌زنم دست شفاعت هر زمان در نیک نامی می‌زنم" ای وارث ختمی مآب ای یادگار بوتراب خورشید عالم تاب من بر عالم خاکی بتاب شان رفیعت را بنازم ای عزیز فاطمه وقتی برای تو امام عصر میگیرد رکاب درک کمالت حضرت نوح نبی را کرده پیر شان ات عزیز مصریان را از خجالت کرده آب گنجینه ی اسرار را در سینه داری از ازل با تو نمیخواهد بگردد شیعه دنبال جواب هم اسقفان هم راهبان تسلیم اعجازت شدند نه اهل معرفت که محتاج تواند اهل کتاب دلتنگ دیدار تو باشد حق تعالی زین سبب تصویری از روی تو را در عرش اعلا کرده قاب در لقمه های سفره ات گویا جلالت ریخته از برکت لطف تو سائل میشود عالیجناب حاجات اصحاب و موالی را نگفته میدهی محظوظ ابوهاشم شد از ان التفات بی حساب چشمان تو خلق بهشتی مثل سامرا کند احسانت از اهل جهنم نیز بردارد عذاب از هر در صحنت دری سوی خدا وا میشود پایین پا پیدا شود راهی برای فتح باب جرم است اگر سجده به پایت حجت حق در زمین جز سجده بر پای تو من جرمی نکردم ارتکاب از واژه های خسته کاری بر نمی اید دگر شرمنده ام در شان تو هرگز ندارم شعر ناب ناقابلی را چشمه ی مهر تو قابل میکند اخر مرا هم لطف بسیار تو دعبل میکند با دست تو وا میشود باب العطای دیگری دارد به تو رو میزند امشب گدای دیگری بی حد و اندازه کریمی چون کریم اهل بیت در رحمت و جود و سخاوت مجتبای دیگری هر انچه میخواهی بگیر از من گدایی را نگیر من که ندارم جز در این خانه جای دیگری تو شمع و من پروانه ام با غیر تو بیگانه ام رنگی ندارد پیش من اصلا حنای دیگری مسکین تو در میزند مرغ دلم پر میزند روزی من کن از کرامت سامرای دیگری عطر خوش سیب از سوی شش گوشه ی تو میوزد داری به زیر گنبد خود کربلای دیگری فرش حریمت بالشم انجا پر از ارامشم از غیر دست تو نمیگیرم دوای دیگری در جای جای بارگاهت رد پای مهدی است سرداب سامرای تو دارد صفای دیگری بحرالفضائل هستی و من هرچه میگویم کم است مدح تو را میخوانم اما در فضای دیگری ذریه ی سلطان طوس آیینه ی شمس الشموس! دارد به دامن مادرت گویا رضای دیگری شیر درنده رام تو فتح الفتوح اقدام تو تو حیدر کراری اما از نمای دیگری مانند ذکر یاعلی نامت گره وا میکند ایوانت اقا کار ایوان نجف را میکند در فطرت ما ریشه دارد مهر پنهانی ما اسباب خدمت میشود افکار عرفانی ما از لن تنالو البر حتی تنفقوا دریافتیم باید که الگومان شود احکام قرانی ما در قحطی انسان و انسان دوستی ای کاش که چون ریزعلی باشیم و باشد فصل دهقانی ما دل روی دل باید نهاد و شهر را اباد کرد ویرانی هم میهنان ماست ویرانی ما دفتر به پایان آمده اما حکایت باقی است مضمون سرازیر است در ابیات پایانی ما از پا در اورده ست داعش را نه تنها تیر و تیغ او را زمین زد عاقبت نیروی ایمانی ما ریز و درشت دشمن شیعه به خاک افتاده از سیلی سنگین برادرهای افغانی ما جایی برای عرض اندام سنان و شمر نیست وقتی قیامت میکند کیسان ایرانی ما بی شک شکار بعدی اش باشد فقط ال سعود فتح مدینه میکند قاسم سلیمانی ما خاکسترش بر باد داد بر دشمنانش یاد داد شوخی ندارد باکسی گردان طوفانی ما او خار چشم دشمن است فرمانده ای فیل افکن است پایان گرفت از همتش شبهای بحرانی ما چشمش به فرمان ولی دلواپس سید علی چشم امید حضرت یار خراسانی ما جای شهیدان دفاع از زینبیه خالی است در سور و سات شادی و جشن و گل افشانی ما حال دل پیروز را سرمستی امروز را قبلا به زیبایی روایت کرده خاقانی ما "عید است و پیش از صبح‌دم مژده به خمار آمده بر چرخ دوش از جام جم یک نیمه دیدار آمده"
بسم ‌الله الرحمن الرحیم وقتی رسد ز میکده بار طعام ما کم مانده عطر باده بگیرد کلام ما عکس تو در پیاله ی ما نقش بسته است ساقی نگیر خرده به شُرب مدام ما از دست تو رسید شراب طهورمان باقی ست جای دست تو بر روی جام ما جز تو کسی به حاجت ما اعتنا نکرد جز تو کسی نداد جواب سلام ما مست توییم در همه ی طول زندگی هستی تو حسن مطلع و حسن ختام ما پیداست رد پای تو حتی میان شعر نامت چه خوش نشسته در ابیات خام ما سامان دهد مگر قلم خواجه باز هم بر شعر نوسروده، ولی ناتمام ما "هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما" این شعرها به اذن خدا حرف می زنند آری هنوز قافیه ها حرف می زنند سرداب سامرای تو بیت الحرام ما هر بوسه بر ضریح تو شد استلام ما ما نذر کرده ایم که قربانی ات شویم آقا بگو که سر ببرند از کدام ما ؟ یک شب اگر بدون ولایت سحر کنیم شیری که خورده ایم ز مادر، حرام ما مهرت به غیر شیعه نصیب کسی نشد این عشق را سند زده زهرا به نام ما جز خانه ی کریم که جایی نداشتیم پر شد همیشه خانه ات از ازدحام ما از برکت نگاه تو ما رزق می خوریم ذکر حسن حسن نمک هر طعام ما در خاک کوی تو اثر از کامیابی است از تربتت به کام و، دو عالم به کام ما بد دردی است هجر حرم؛ مرهمی بده در دست توست نسخه ای از التیام ما وقت طواف مرقد شش گوشه ات رسد یکباره عطر کرببلا بر مشام ما اقبال مان بلند، که هستیم خادمت حسرت برند حور و ملک بر مقام ما از حرمت تو روز جزا حفظ می شود در پیش دیدگان همه احترام ما از حب قیمتیِ تو قیمت گرفته ایم با نوکری تو همه عزت گرفته ایم ای حجت ملائکه مولای جبرییل آیینه ی نمونه و مولود بی بدیل گهواره احتیاج نداری چرا که هست هر لحظه بالش سر تو بال جبرییل حاجت به دست آمده از شوق بسته اند حور و فرشته بر پر قنداقه ات دخیل دلبسته ی نگاهت اهالی آسمان بر خلقت زمین و زمان بوده ای دلیل کوثرنشانی و همه ی عمر تشنه ی یک بوسه بر قدوم تو لب های سلسبیل لبخند عاشقانه ی دنیا! نهفته است صدها رمان تازه در آن خنده ی طویل جز تو کسی که لایق نام حسن نبود چشمت جمیل، خال جمیل، ابرویت جمیل پیغمبران به دیدن تو صف کشیده اند یحیی و هود، یوسف و نوح، آدم و خلیل در قدمت نجابت تو شک نمی کنیم هستی شبیه مادر خود فاطمه، اصیل تنها نصیب توست که قائم بپروری دیگر پدر سراغ نداریم از این قبیل عیدی بیا به این همه دل های غمزده آقای خوب من! خبر از مهدی ات بده غمبار میشود دلم از گفتن یمن کی می رسد به گوش فلک شیون یمن صدها هزار اویس به دندان گرفته اند با جان و دل هر آینه از دامن یمن زجر و سنان و شمر و شبث صف کشیده اند زخم است می زنند فقط بر تن یمن سرنیزه ی نشسته بر آن ها گرسنگی ست هر نان سفره مان بشود جوشن یمن در روضه گریه هم نکنند آن قبیله که لبخند می زنند به جان کندن یمن شیطان شود نژادپرست از خیال خام می کوبد آب تفرقه در هاون یمن باشد مدال صبر و فداکاری و وفا از ساعت مخاطره بر گردن یمن یک روز شام کینه و ظلمت سحر شود پس دیدنی ست عاقبت روشن یمن با این همه مقاتله چیزی نمانده است تا صبحِ فتحِ بیست و دوِ بهمن یمن آتش زنند ریشه ی آل سعود را شام جهاد، لشگر شیرافکن یمن با حوصله دهان بن عبدالعزیز را می دوزد آشکار نخ و سوزن یمن پر میشود زمین و زمان ساعت ظهور از خنده ها و هلهله و بشکن یمن پشتش به خاک می خورد آن روز بی گمان با دست انتقام خدا، دشمن یمن آن روز منتهی بشود سمت کربلا تنها مسیر تازه ی راه آهن یمن بیت الحسین در دل صنعا بنا کنیم یک روضه با عقیق یمانی به پا کنیم
بسم ‌الله الرحمن الرحیم امشب که کار و بار گدایان گرفته است بوی بهشت عالم امکان گرفته است حاجات ما روا شده باران گرفته است عالم تمام ، ذکر حسن جان گرفته است شکر خدا که روزی من لطف مادری است امشب حسن حسن حسنم جور دیگری است شادند عرش و فرش به شادی اهل بیت غوغای دیگری است به وادی اهل بیت روح الامین شده است منادی اهل بیت واکرد چشم ، نایب هادی اهل بیت امشب چه عاشقانه عطا می کند خدا حاجات را نگفته روا می کند خدا هم نور چشم مادر عالم تویی حسن هم جانشین حیدر عالم تویی حسن پشت و پناه و سرور عالم تویی حسن ابن الرضای آخر عالم تویی حسن جان و دل نقی و جواد و رضا تویی چشم و چراغ و آبروی سامرا تویی نازد به خود خدا که تویی از مظاهرش کعبه گرفته غم که نبودی تو زائرش قرآن نموده فخر که هستی مفسرش ایران بها گرفت ، تو گشتی مسافرش* بالا نوشته اند عَلَم عزت تو را هر جا رسیده پات شده سُرِّ مَن رَأیٰ یوسف تو و زمین و سماوات مشتری از هرچه گفته اند و نوشتند بهتری دارد امامتت به جهان لطف دیگری کار تو هست مهدی موعود پروری ایل و تبار من به فدای مقام تو منجی عالم است مرید مرام تو آقا اجازه ! خاک درت می شویم ما ؟ پروانه های دور سرت می شویم ما ؟ مشمول ندبه سحرت می شویم ما ؟ یعنی فدایی پسرت می شویم ما ؟ قربان یک نگاه تو جان و جوانی ام من را بغل بگیر که صاحب زمانی ام مات از هنر نمایی تو مانده این زمین بعد از هزار سال تویی محشر آفرین لب تر کن ای امیر ، بیایند مومنین پای پیاده ، کرببلا ، روز اربعین آنانکه زیر سایه تو با خدا شدند دیوانه مسیر نجف ، کربلا شدند * طی الارض امام حسن عسکری علیه السلام به گرگان: در سال ۲۵۵ هجري قمري يكي از اهالي گرگان به نام جعفر بن شريف جرجاني عازم مكه شده و در بين راه به سامرا مي ‌رود تا وجوهات شرعي مردم منطقه را به امام عسگري (ع) تحويل دهد، امام خطاب به او مي فرمايد كه به شهرت برگرد، ۱۹۰ روز بعد مصادف با صبح روز جمعه سوم ربيع‌ الثاني به موطن خود مي ‌رسي، به مردم اعلام كن من غروب همان روز نزد مردم آن منطقه خواهم آمد و اين امر محقق مي‌ شود حضرت پس از حضور در گرگان می فرمایند: من به جعفر بن شریف وعده داده بودم که آخر همین روز به اینجا بیایم. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندم و به سوی شما آمدم تا تجدید عهد نمایم. و اکنون در میان شما هستم تا پرسش ها و حاجت های خود را مطرح سازید. منبع: بحارالانوار
بسم ‌الله الرحمن الرحیم زمین شدیم ولی آسمانِ ما حسن است کرانه‌ایم ولی بی کرانِ ماحسن است گره گره همه اما امانِ ما حسن است پُر از حسن لبِ ما نوشِ‌جانِ ما حسن است هزار شُکر تمامِ جهانِ ما حسن است رسید جلوه‌ای و باز یاعلی گفتیم پس از دو یاحسن از چارتا علی گفتیم دوباره از حسن و مرتضی علی گفتیم حسن حسن همه‌ی عمر با علی گفتیم به فاطمه بنویسید جانِ ما حسن است بساطِ عاشقی‌ام جور شد به لطف شما و سهمِ سفره‌ی ما نور شد به لطف شما از آن زمان که زمین طور شد به لطف شما گدای سامره مشهور شد به لطف شما تمامِ عمر فقط آب و نانِ ما حسن است برای عرضِ ادب شاعران کم آوردند برای پیش کشیِ تو جان کم آوردند به پای بوسی تو آستان کم آوردند قلم زدند به عُمر و زمان کم آوردند که عشق در رگ و در استخوانِ ما حسن است گداشدیم بگوییم این سخن ها را نوشته اند خدایِ کَرَم حسن ها را برای ما که نوشتند پَر زدن ها را به سامرایِ شما رفتن آمدن ها را هزار شُکر که رزقِ دُکانِ ما حسن است به روی شانه اگر گیسویت رها بشود عجیب نیست اگر قبله سامرا بشود حسن نماز و حسن قبله‌ی دعا بشود حسن رکوع و حسن سجده‌های ما بشود میان کرببلا هم اذان ما حسن است نوشته اند بر این خانه از قدیم:الله که با تو جلوه کند جلوه‌ای عظیم: الله عصا بدست رسیده است پیشِ تو کلیم الله کلیم تا که بگوید حسن کریم الله چه غم از این همه غم،مهربانِ ماحسن است اگرچه تکیه‌گَهِ خانه‌ها پدر باشد پدر همیشه همه کاره‌اش پسر باشد پسر برای پدر پاره‌ی جگر باشد پسر که هست گدا هم که پشت در باشد بزرگ خانه‌ی صاحب زمانِ ما حسن است
بسم ‌الله الرحمن الرحیم زمین شدیم ولی آسمانِ ما حسن است کرانه‌ایم ولی بی کرانِ ماحسن است گره گره همه اما امانِ ما حسن است پُر از حسن لبِ ما نوشِ‌جانِ ما حسن است هزار شُکر تمامِ جهانِ ما حسن است رسید جلوه‌ای و باز یاعلی گفتیم پس از دو یاحسن از چارتا علی گفتیم دوباره از حسن و مرتضی علی گفتیم حسن حسن همه‌ی عمر با علی گفتیم به فاطمه بنویسید جانِ ما حسن است بساطِ عاشقی‌ام جور شد به لطف شما و سهمِ سفره‌ی ما نور شد به لطف شما از آن زمان که زمین طور شد به لطف شما گدای سامره مشهور شد به لطف شما تمامِ عمر فقط آب و نانِ ما حسن است برای عرضِ ادب شاعران کم آوردند برای پیش کشیِ تو جان کم آوردند به پای بوسی تو آستان کم آوردند قلم زدند به عُمر و زمان کم آوردند که عشق در رگ و در استخوانِ ما حسن است گداشدیم بگوییم این سخن ها را نوشته اند خدایِ کَرَم حسن ها را برای ما که نوشتند پَر زدن ها را به سامرایِ شما رفتن آمدن ها را هزار شُکر که رزقِ دُکانِ ما حسن است به روی شانه اگر گیسویت رها بشود عجیب نیست اگر قبله سامرا بشود حسن نماز و حسن قبله‌ی دعا بشود حسن رکوع و حسن سجده‌های ما بشود میان کرببلا هم اذان ما حسن است نوشته اند بر این خانه از قدیم:الله که با تو جلوه کند جلوه‌ای عظیم: الله عصا بدست رسیده است پیشِ تو کلیم الله کلیم تا که بگوید حسن کریم الله چه غم از این همه غم،مهربانِ ماحسن است اگرچه تکیه‌گَهِ خانه‌ها پدر باشد پدر همیشه همه کاره‌اش پسر باشد پسر برای پدر پاره‌ی جگر باشد پسر که هست گدا هم که پشت در باشد بزرگ خانه‌ی صاحب زمانِ ما حسن است