eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه امام هادی علیه السلام شعله زد توو دلا،داغِ اِبنُ الرضا میره امشب دلِ،عاشقا سامرا مادرش نوحه خونه،در عزای دلبرش قلبارو می سوزونه،غربتِ چشم ترِش حضرت هادی مدد... میریزه در عزاش،اشک غم از بصر شده از کینه ها،پاره پاره جگر کاش میشد با نوکرا،همصدا و همکلام سامرا گریه کنیم،در عزای این امام حضرت هادی مدد... شنیدم ای آقا،ای گل بوتراب بُردَنِت دشمنا،بِین بزم شراب یه روزی هم ای آقا،تویِ بزمِ دشمنا سرِ جدّ اطهرِت،بوده در طشت طلا آه و واویلا حسین...
نوحه مسجدی امام هادی علیه السلام هادیِ راه بشر،دل به عشقت مفتخر باشد تولّای تو در نهادِ ما ای سامرای تو باب المراد ما یا حضرتِ هادی... کشتهٔ زهرِ جفا،ای غریبِ سامرا از چه شرر افتاد در قلب محزونت آتش به جان ها زد سوزِ دلِ خونَت یا حضرتِ هادی... شد در این بَزمِ بُکا،مادرت صاحب عزا ای که شدی آقا پرپر چنان لاله با ناله های تو زهرا زده ناله یا حضرتِ هادی... مثل آل بوتراب،رفته ای بزم شراب امّا ندیدی تو سری به طشت زر سوزد دل عالَم بر دخترِ حیدر واویلا واویلا... زینب و شام بلا،زینب و طشت طلا خون خدا بود و لبهای عطشانش چوب جفا میزد دشمن به دندانش واویلا واویلا... ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
نوحه امام هادی علیه السلام سلامِ ما به تو ای قبلهٔ جان همه ابنُ الرّضا،نور چشم علی و فاطمه جان و جانانِ جوادی میکنم با گریه یادی از حدیث غربتِ تو سیّدی امامِ هادی سَیّدی امامِ هادی... به سوگ تو همهٔ اَرض و سَما گریه کرد مادرِ تو با علیّ مرتضیٰ گریه کرد جانِ عالَمین فدایت گِریَم از سوز عزایَت شده اِی مَسمومِ کینه سامرا شد کربلایت سَیّدی امامِ هادی... گریه کند از غمت فاطمه با بوتراب بُرده تو را ‌دُشمنَت میانِ بزمِ شراب خصمِ تو حُرمَت شکسته ای امامِ غصّه دیده در عزایت سوزد این دل از غمِ سَرِ بریده آه و واویلا حسین جان... ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
نوحه مشترک ائمه مظلومی که با زهر مسموم شده و به شهادت رسیده اند داده ای‌ جان با شرار زهر کینه خونجگر از داغ تو یاس مدینه وامصیبت وامصیبت وامصیبت در عزایت اهل عالم گریه کرده مادرت با قلب پر غم گریه کرده وامصیبت وامصیبت وامصیبت ای شده از غربت و از کینه مسموم بوده اي بی یاور و تنها و مظلوم وامصیبت وامصیبت وامصیبت زهرِ کینه بر دل و جانت اثر کرد پای تا سر پیکرت را پر شَرَر کرد وامصیبت وامصیبت وامصیبت قلب عالَم در عزایت غصه دارد همچو ابری دیده از داغت بِبارد وامصیبت وامصیبت وامصیبت تو شدی کشته وَلیکَن سر جدا نه شد سرِ تو ماهِ روی نیزه ها،نه وامصیبت وامصیبت وامصیبت چه بگویم از هُجوم و جار و جنجال کشته ی غرقِ به خون در بین گودال وامصیبت وامصیبت وامصیبت بین گودال در غریبی ناله ها زد پیش چشم‌ِ مادر خود دست و پا زد وامصیبت وامصیبت وامصیبت 🔴 توجه : این نوحه برای توسلات به ائمه مظلوم و غریبمان وَ علیهم السلام قابل استفاده می باشد ان شاءالله جان و هستی و اهل و عیال و همه دار و ندارمان فدای این ائمه مظلوم شود. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤کانال سبک و شعر 📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥 👇عضویت👇 ♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
نیمۀ شب امام را بردند خانه و خانواده مضطرب است نگران امامِ هادی شد سامرا بی قرار و ملتهب است من بمیرم که پیش چشمانش سَبِّ جدِّ گرامی اش کردند دل هفت آسمان به درد آمد بس که بی احترامی اش کردند می بَرَندش بدونِ عمامه غربت از چشمهاش معلوم است خوب که ، در رُخش نگاه کنی مثل جدّش علیست؛ مظلوم است جان به قربان آن امامی که دستهایش به غصه زنجیر است علتِ بردنش به بزم شراب به گمانم به قصد تحقیر است متوکّل مقابل حضّار اندکی آمد و توقّف کرد بی حیا از شرابِ در دستش به امام دهم تعارف کرد خواست تا که امام هادی را نحوه‌ٔ دیگری عذاب دهد گفت با او که شعر میخوانی؟ منتظر ماند تا جواب دهد حضرتش قصد شعر خواندن کرد کرد آغاز معجزاتِ کلام سخنش مثل تیغ حیدر بود محشری شد به پا ز شعر امام بر سرِ دشمنش خراب ، آقا گویی آن خانۀ مجلّل کرد شعرها در مَذَمّتِ دنیا عیش او را به غم مبدّل کرد متوکّل که منقلب گردید در خود احساس روسیاهی کرد لااقل در میان آن مجلس از امام آمد عذرخواهی کرد دشمنی هم سراغ دارم که پرچم ظلمِ بی امان برداشت در قبال سری که قرآن خواند بی حیا چوب خیزران برداشت پیش زنها و بچه ها، ملعون پستی‌اش را به خلق ثابت کرد ضربه را بر لب و دهانش زد صوت قرآن به چوب ساکت کرد گریه کردیم بر حسین ، ولی حال زینب کجا و ما ؟ هیهات ما شنیدیم و خواهرش دیده وای بر حال عمۀ سادات 🔸شاعر:
علت روی زمین ریختنم معلوم است اثر زهر به هر عضو تنم معلوم است جگرم سوخته از زهر... تنم می لرزد لخته‌های جگرم در دهنم معلوم است چقدر درد از این شهر به خاطر دارم از دل سوخته درد و محنم معلوم است حق من رفتن ِ در خان صعالیک نبود¹ در نگاهم غم هجر وطنم معلوم است وسط سجده به کاشانه‌ی من ریخته‌اند رد پا روی عبا و بدنم معلوم است از همین کوچه و توهین و دو دست بسته روضه‌ی ارثیه از پنج تنم معلوم است هتک حرمت جلوی اهل و عیالم شده‌ام شرم در چهره‌ی هر یاسمنم معلوم است مردک پست به من باده تعارف کرده خجلتم در دل شعر و سخنم معلوم است یک نفر هست کنار من و شکرش باقی است دور بالین من اشکِ حسنم معلوم است حسنم روضه بخوان، روضه‌ی جسمی عریان من که بر روی تنم پیرهنم معلوم است در میان کفنم تربت یک بی‌کفن است غربت جد من از این کفنم معلوم است یاد تشنه‌شدن و پا زدنش افتادم تشنه‌ام علت پرپر زدنم معلوم است محمد جواد شیرازی ۱. طبق دستور «متوکل لعنة الله علیه» روز ورود به سامراء به بهانه اینکه هنوز محل اقامت امام آمده نیست! حضرت را در محل پستى که به «خان الصعالیک» (کاروانسراى گدایان و مستمندان) معروف بود، وارد کردند و حضرت آن روز را در آنجا به سر برد. البته هدف از این کار تحقیر موذیانه و دیپلمات مآبانه حضرت بود.
منزل به منزل رفته ام با پیکیری سالم بر هم نخورده با تکانِ نیزه موی من طعمِ شبِ سردِ خرابه را چشیدم من بازی شده در چند جا با آبروی من شکرِ خدا ناموسِ من در پرده پنهان بود آن شب میانِ خانه وقتِ جستجوی من چون عمه در بزم شرابی گیر افتادم شد مرگ آن لحظه تمام آرزوی من بی تربیت ظرفِ شرابش را تعارف کرد چشمان یک جمعیتی خیره به سوی من بر خورد بر شخصیتم با آنکه مَردَم من تصویر ِ زنها زنده شد در روبروی من قرآن نه، شعری خواندم ومجلس عوض گردید اصلا نخورده دست بر ترکیب روی من شکر خدا بازی نکرده با لبم چوبی باخیزران ضربه نخورده بر سبوی من بر خیزران و طشت و هرچه مست لعنت بر آنکه دندان حسین بشکست لعنت قاسم نعمتى
باید برای غربت تو بی‌امان گریست با ناله‌های حضرت صاحب زمان گریست شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود آن ناخن شکسته و آن کاروان‌سرا توهین به ساحت تو برایش چه ساده بود بارانی است از غم تو چشم سامرا با دیدن تو اشک ملک بی‌اراده بود وقتی که آسمان ز غمت سینه‌چاک شد دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود زهر ستم چه با جگر پاره‌پاره کرد دیگر نفس ... نفس ... به شماره فتاده بود شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت هر چند دل، شکسته از آن بزم باده بود آقا بیا و با دل غرق به خون بخوان از آن سه‌ساله که پدر از دست داده بود جانش رسید بر لبش از ضربه‌های چوب وقتی کنار طشت طلا ایستاده بود آرام قلب خسته اش از دست رفته بود چشم به خون نشسته‌اش از دست رفته بود یوسف رحیمی
نیمه‌ی شب ریختند آقا سر سجاده‌ات قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری بردنت از خانه‌ات اما دری دیگر نسوخت در میان شعله دست و پای یک مادر نسوخت گرچه بر روی لبت نامی به جز مادر نبود روی دوشت کنده‌زنجیر زجرآور نبود آمدی بزم شراب و حرمتت آنجا شکست در عوض آقا در این مجلس که تشت زر نبود دور تو پر بود از نامردهای سامرا در عوض دور و برت بالای نیزه سر نبود دور تو کف می‌زدند و عده‌ای باده به دست سخت بود اما کنارت خواهری مضطر نبود گرچه تنها بودی آقاجان در این مجلس ولی دور تو خولی و شمر و لشگری دیگر نبود جای صدها شکر باقی مانده در بزم شراب خیزران بالا نمی‌آمد لبی هم تر نبود خوب شد حرف از کنیزی هم نشد در آن میان خوب شد چشم پلیدی خیره بر دختر نبود وای از شام بلا و مجلس شوم یزید بعد از آن دنیا دگر بر خود چنین بزمی ندید مهدی نظری
4_5766910961239721104.m4a
1.67M
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
✅زمینه شهادت امام هادی (علیه السلام) 🔻علی عقابی 1⃣بند اول تو نور هدایتی ، بانی شفاعتی ، معنای عبادتی یا امام هادی ای اصل هر مسیر ، مولای بی‌نظیر، دست من رو بگیر یا امام هادی . تو همه عزت شیعه ، تو همه باور مایی تویی اصل مناجات و ، سایه ی رو سر مایی . تا میشینه غم روو قلبم، میخونم،دوباره ،از عشق تو آقا پر میشکه این دلم با ، چه شوقی، به سمت ، زیارت سامرا . یا هادی المومنین یا کریم بن جواد 2⃣بند دوم از لطف نگاه تو ، در ظل پناه تو ، دلبستم به راه تو يا امام هادي اي سامون دلم،لطف تو شاملم ،رحمي كه سائلم يا امام هادي . به تو مديونم آقاجان ، تويي كه نور اين راهي ميشه پيدا راهم از چاه ، تويي كه برا من پناهي . قَد مَنّ َ الله ُعلينا ، كه هستي ، تو آقا ، پناه اين نوكر عاقبت من به خيره ، با عشقت ، كه دارم ، شفاعت محشر . يا هادي المومنين يا كريم بن جواد علیه السلام
4_6037196650496140107.mp3
2.6M
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
خیزید و ببینید تجلای خدا را در بیت ولا مشعل انوار هدا را آن عبد خدا وجهۀ معبودنما را رخسار علی ابن جواد ابن رضا را در نیمه ذیحجه نـدا داد منادی تبریک که آمد به جهان حضرت هادی پیچیده در امواج فضا بوی محمد گویند خلایق سخن از خوی محمد بینید عیان طلعت دلجوی محمد در آینۀ روی علی روی محمد الحق که جواد ابن رضا را پسر آمد بر ابن رضا، ابن رضای دگر آمد دل خانه و چشم همه فرش قدم او لبریز شده ظرف وجود از کرم او آورده حرم سجده به خاک حرم او صد حاتم طایی است گدای درم او از پارۀ دل در قدمش گل بفشانید عیدی ز رضا و ز جوادش بستانید ای طلعت زیبای تو خورشید هدایت ای گوهر رخشندۀ نُه بحر ولایت ذات ازلی را  ز ازل دست عنایت فضل و کرم و جود تو را نیست نهایت بودند امامان همـه هادی ره نـور بین همه نام تو به هادی شده مشهور هنگام سخن بوسۀ عیسی به لب تو با یاد خدا سال و مه و روز و شب تو دل‌های محبان خدا در طلب تو نام تو علی آمد و هادی لقب تو چارم علی از آل رسول دو سرایی قرآن روی دست جواد ابن رضایی ای روح دعا از نفس گرم تو زنده بر اشک دعای تو اجابت زده خنده تو عبد خداوندی و خلقی به تو بنده صورت به روی پات نهد شیر درنده جنت گل روییده‌ای از فیض نگاهت رضوان چو یکی سائل بنشسته به راهت ما نور ولایت ز کلام تو گرفتیم ما وحی خدا را ز پیام تو گرفتیم ما کوثر توحید ز جام تو گرفتیم ما خط خود از مشی و مرام تو گرفتیم تا صبح جزا رو به روی خاک تو داریم ما جامعه را از نفس پاک تـو داریم تو گوهر نُه بحری و دریای دو گوهر سرتا به قدم حیدر و زهرا و پیمبر بوسیده جوادت چو کتاب الله اکبر هم یوسف زهرایی و هم بضعۀ حیدر هم طاهری و هم نسب از طاهره داری هم در دل هر دلشده یک سامره داری عیسی دمی و فیض دمت باد مبارک در دیدۀ هستی قدمت باد مبارک هر لحظه به خلقت کرمت باد مبارک تجدید بنای حرمت باد مبارک کردم چـو بـه دیـدار رواق حرمت سیر دیدم که در این خانه عدو شد سبب خیر زیبد که به پای تو سر خویش ببازیم بر صحن تو و قبر و رواق تو بنازیم در نار حسد خصم حسودت بگدازیم این کعبۀ دل را همه چون کعبه بسازیم تا کور شود دشمن و تا دوست شود شاد گردیـد دوبـاره حـرم پـاک تـو آبـاد ای سامره‌ات کرب و بلای دگر ما بر خاک درت تا ابدالدهر سر ما وصف تو دعای شب و ذکر سحر ما مهر تـو بـه بـازار قیامت ثـمر ما عالم بـه ولای تو ننازد به چه نازد؟ «میثم» به ثنای تو ننازد به چه نازد؟ 🔸شاعر: _____________________________
آستان خدا کمال شما هفت پرواز زیر بال شما با شما می شود به قرب رسید ای وصال خدا وصال شما گاه با آدم و گهی با نوح بی زمان است سن و سال شما| مثل جبرئیل می شود بالم با همین غوره های های کال شما روزگاری ست در پی دلم آید گر چه نا قابل است مال شما  بال ما را به آسمان ببرید تا خداوند لا مکان ببرید  هر کسی تو را سلام کند به مقام تو احترام کند کاش در صحن سامرات خدا تا قیامت مرا غلام کند پر و بال کبوترانه ی من در حریم تو میل دام کند هر که بی توست واجب است به خود خواب احرام را حرام کند بر دلم واجب است بعد طواف عرض دین محضر امام کند  نیمه ی ماه حج که شد باید شیعه در محضر شما آید  ای مسیحای سامرا هادی آفتاب مسیر ما هادی علی بن محمد بن علی نوه ی اول رضا هادی نیست جز دامن کرامت تو پردهٔ خانهٔ خدا هادی ذکر هر چهارشنبه ام این است یا رضا یا جواد یا هادی به ملک هم نمی دهم هرگز گریهٔ زائر تو را هادی   یک شبی را کنار ما ماندی سر سجاده جامعه خواندی  تو دعا را معرفی کردی مرتضی را معرفی کردی با فراز زیارت سبزت راه ما را معرفی کردی مرتضی و حسین و فاطمه و مجتبی را معرفی کردی نه فقط اهل بیت را بلکه تو خدا را معرفی کردی سامرایت غریب بود اما کربلا را معرفی کردی   با تو ما مرتضی شناس شدیم تا قیامت خدا شناس شدیم  ریشه های محبت ما تو مزرعه های سبز دنیا تو خواهش سرزمین پائین من اشتیاق بهشت بالا تو گاه ابلیس می شوم بی تو گاه جبریل می شوم با تو من نمی دانم این که من دارم به تو نزدیک می شوم یا تو چه کسی از مسیر گمراهی داده ما را نجات؟... آقا تو  تو مرا با ولایتم کردی آمدی و هدایتم کردی   دل من در کفت اسیر بود به دخیل تو مستجیر بود گر شود ثروتم سلیمانی باز هم بر درت فقیر بود شکر حق می کنم صدای بلند حضرت هادی ام امیر بود آبرو خرج می کنی بس که کرم سفره ات کثیر بود شب میلاد تو به ذی الحجه مطلع شوکت غدیر بود  ریشه ي ناب اعتقاد علی پسر حضرت جواد علی  دوست دارم گدای تو باشم سائل دست های تو باشم مثل بال و پر کبوترها دائماً در هوای تو باشم دوست دارم که از زمان ازل تا ابد خاک پای تو باشم نیمه شب های ماه ذی الحجه زائر سامرای تو باشم یا دعای قنوت من باشی یا قنوت دعای تو باشم  ما فقیریم سفره ای وا کن سامرایی حواله ی ما کن  با تو این عقل ها بزرگ شدند اعتقادات ما بزرگ شدند پای دل های شیعیان آن قدر گریه کردید تا بزرگ شدند با نگاه تو با محبت تو اِبن سکّیت ها بزرگ شدند خوب شد بچه های هیئت ما پای درس شما بزرگ شدند بچه های قبیله ما با کربلا کربلا بزرگ شدند  بی تو دل های ما بهار نداشت مثل یک شاخه ای که بار نداشت 🔸شاعر: ______________________________
لطف امام هادى و نور ولایتش ما را اسیر کرده به دام محبّتش بر لطف بى کرانۀ او بسته ‏ایم دل امشب که جلوه گر شده خورشید طلعتش منّت خداى را که به ما کرده مرحمت توفیق برگزارى جشن ولادتش تبریک باد بانوى کبرى سمانه را کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتش ماه تمام و نیمۀ ذى حجّه مطلعش خیر کثیر و کوثر قرآن بشارتش این است آن امام که تقدیر ایزدى بعد از جواد داده مقام امامتش این است آن امام که ذرات کائنات اقرار کرده‏ اند به جود و کرامتش این است آن امام که در برکة السّباع شیران شوند رام و گذارند حرمتش این است آن امام که از نقش پرده هم ایجاد شیر زنده کند حکم قدرتش این است آن امام که دشمن به چند بار رخسار عجز سوده به درگاه عزّتش سر تا به پاى عاطفه و مرحمت ولى دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش  آن سومین ابوالحسن از خاندان وحى چون سه على دیگر باشد عبادتش افزون ز ریگ هاى بیابان عطاى او بیش از ستاره ‏هاى درخشان فضیلتش مائیم و دست و دامن آن حجّت خدا چون ناامید کس نشود از عنایتش گردیده‏ ایم جمع به ذیل لواى او افکنده‏ ایم دست به دامان رحمتش از آستان قدس رضا هدیه مى‏ کنیم آه دلى به غربت و اشکى به تربتش یارب بحقّ فاطمه با فتح کربلا بگشا بروى ما همه راه زیارتش از لطف آن امام «مؤیِّد» مؤیَّد است کو را نشان خدمت آل محمّد است 🔸شاعر: _____________________________
علیه‌السلام 🔹 آینۀ قرآن🔹 یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکمات کلمات تو مسلمانم کرد کلماتی که همه بال و پر پرواز است مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است کلماتی که پر از رایحۀ غار حراست خط به خط جامعه آیینۀ قرآن خداست عقل از درک تو لبریز تحیر شده است لب به لب کاسۀ ظرفیت من پر شده است همۀ عمر دمادم نسرودیم از تو قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم عرق شرم به پیشانی دفتر دارم شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم :: تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران من زمین‌گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست کلماتم کلماتی‌ست حقیر ای باران یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران سامرا قسمت چشمان عطش‌خیزم کن تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران @babollharam
علیه‌السلام 🔹میزبان تویی🔹 خورشید سامرا و کریم جهان تویی ما را بده پناه، که کهف امان تویی هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس گمگشته‌ایم و مشعلۀ کاروان تویی کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک مستی‌فزای جان و دل عاشقان تویی جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ست مهمان هر امام شوم، میزبان تویی @babollharam