#امام_زمان #نیمه_شعبان
ای بر فراز چرخ، رسیده خروشتان
بر طوفان نوح کرده به پا، جنب و جوشتان
پیوسته بود بار ولایت به دوشتان
من مهدیام که نالهام آید به گوشتان
بیش از هزار سال گذشته ز غربتم
جانم به لب رسیده از این طول غیبتم
یک خلق با منند و ندانند کیستم
قومی شدند منکر و گویند نیستم
بیش از هزار سال غریبانه زیستم
چون مادرم به کوه و بیابان گریستم
من وارث غریب غریب مدینهام
فریاد بی صداست نفسها به سینهام
نسل جوان که دیدۀ مهدی است سویتان
ای کوثر ولایت ما در سبویتان
با ماست در عیان و نهان گفتگویتان
در هر نفس ظهور من است آرزویتان
دست دعا بلند به سوی خدا کنید
ریزید اشک و بر فرج من دعا کنید
دشمن حقیر عزّت و مجد و غرورتان
فریاد ماست زمزمۀ سوز و شورتان
فتح و ظفر تجلّی فیض حضورتان
تابیده در سراسر اسلام نورتان
قرآن غریب و در طلب یاری شماست
مهدی در انتظار وفاداری شماست
من کشتی نجاتم و در گل نشستهام
من یوسف و ز دوری یعقوب خستهام
من داغدار مادر پهلو شکستهام
در طول غیبتم به شما چشم بستهام
عمری به سینه حبس شده دادهای من
داد شماست پاسخ فریادهای من
روزی که چشم آل محمّد به خون نشست
روزی که دست جدّ مرا دست فتنه بست
روزی که دست مادر مظلومهام شکست
روزی که رفت محسن شش ماههاش زدست
در اوج گریه گرم دعا بود مادرم
بالله قسم به یاد شما بود مادرم
آماده تا که روز ظهورم فرا رسد
فریاد من زکعبه به خلق خدا رسد
پیغامم از مدینه به اهل ولا رسد
در سامرا و در نجف و کربلا رسد
آنجا نوید وصل به خلق جهان دهم
بر شیعه قبر مادر خود را نشان دهم
آماده، ای تمام جوانان پاک جان
آماده، ای همه سپه صاحب الزّمان
آماده، ای سرشک من از چشم تان روان
آماده، ای به مکتب ما داده امتحان
ترک گناه و پیروزی از ما عبادت است
این بهترین مسیر جهاد و شهادت است
لبّیک ای به سینۀ یاران خروش تو
لبّیک ای تمام نداها به گوش تو
لبّیک ای حیات بشر جرعه نوش تو
لبّیک ای لوای حسینی به دوش تو
ای قطره قطره خون دل ما، جواب تو
ایثار ماست منتظر انقلاب تو
تو دادخواه خون خدایی، بیا بیا
تو آخرین چراغ هدایی، بیا بیا
تو زنگ غم ز سینه زدایی، بیا بیا
تو نجل سیّد الشّهدایی، بیا بیا
عالم دهد ندات که الغوث و الامان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
___________________________
#امام_زمان #نیمه_شعبان
زلفت اگر نبود، نسیم سحر نبود
گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود
مهر شما به داد تمنای ما رسید
ورنه پل صراط، چنین بی خطر نبود
تعداد بی نظیریتان روی این زمین
از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود
پیراهن، اشتیاق نسیمانه ای نداشت
تا چشم های حضرت یعقوب تر نبود
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
این جشن ها برای تو تشکیل می شود
این اشک ها برای تو تنزیل می شود
رفتی، برای آمدنت گریه می کنم
چشمان ما به آینه تبدیل می شود
بوی خزان گرفته ی پاییز می دهد
سالی که بی نگاه تو تحویل می شود
ایمان ما که اکثراً از ریشه ناقص است
با مقدم ظهور تو تکمیل می شود
تقویم را ورق بزن و انتخاب کن
این جمعه ها برای تو تعطیل می شود
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
ای آخرین توسل خورشید بام ها
ای نام تو ادامه ی نام امام ها
می خواستم بخوانمت اما نمی شود
لکنت گرفته زبان کلام ها
ما آن سلام اول ادعیه ی توییم
چشم انتظار صبح جواب سلام ها
حالا چگونه دست توسل نیاوریم
وقتی گدا به چشم تو دارد مقام ها !
از جانماز رو به بهشت خدائیت
عطری بیاوریم برای مشام ها
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
ای التماس و خواهش بالا دوازده
ظهر اذان عقربه ی ما دوازده
من حقم است هشت گرفته ام
یک جمله هم نساخته ام با دوازده
با چند نمره باشد اگر، رد نمی شوم؟
یک، دو، سه، هفت، هشت، نه آقا دوازده
بی تو تمام اهل قیامت رفوزه اند
ای نمره ی قبولی دنیا، دوازده
ثانیه های کند، توسل می آورند
یا صاحب الزمان خدا، یا دوازده !
حالا که ساعت تو و چشم خدا یکیست
آقا چقدر مانده زمان تا دوازده؟
امروز اگر نشد ولی یک روز می شود
ساعت به وقت شرعی زهرا، دوازده
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
هر شب کنار پنجره های وصال تو
حرف تو بود و آمدنی که قرار بود
آن روزها که بوی تو در سال می وزید
پاییز هم برای درختان بهار بود !
حتی نگاه کردن خورشید جمعه هم
نذر ظهورت دولت چشم نگار بود
جمعیتی به ناله ی ما گریه می شدند
از بس که آه ندبه ی ما گریه دار بود
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
دارد دوباره میوه ی ما کال می شود
پرواز ما بدون پر و بال می شود
در آسمان و در شب شعر خدا هنوز
قافیه های چشم تو دنبال می شود
یعنی تو آمدی و همه گرم دیده اند
وقتی کنار پنجره جنجال می شود
روز ظهور تو که دقایق، ستاره ایست
روشن ترین خاطره ی سال می شود
بیش از تمام بال و پر یا کریم ها
دست کبود فاطمه خوشحال می شود
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
___________________________
#امام_زمان #نیمه_شعبان
من کیام قلب وجودم، من کیام جان جهانم
من کیام نور عیانم من کیام سرّ نهانم
من کیام کهف حصینم من کیام مهد امانم
من کیام مولای خلقت در زمین و آسمانم
من کیام فرمانروای ملک حیّ لا مکانم
من کیام فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم
من کیام من آسمانی مصلح خلق زمینم
من کیام من دست تقدیر خدا در آستینم
من کیام من وارث پیغمبر و قرآن و دینم
من کیام سر تا قدم مولا امیرالمؤمنینم
من کیام من آخرین تیر الهی در کمانم
من کیام فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم
من کیام من آفتاب یازده خورشید نورم
من کیام من مصحفم، توراتم، انجیلم، زبورم
من کیام من مظهر عفو خداوند غفورم
من کیام من آن کلیم استم که عالم گشته طورم
من یگانه مصلح عالم امام انس و جانم
من کیام فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم
ماه شعبان خنده زن بر آفتاب منظر من
بوسهگاه جدّهام زهرا جبین مادر من
سیزده معصوم را روح و روان در پیکر من
جان به قرآن میدهد لعل لب جان پرور من
نقش جاء الحقّ به بازویم شهادت بر زبانم
من کیام فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم
پیشتر از آنکه کامم تر شود از شیر مادر
داشتم بر آسمان معراج چون جدّم پیمبر
بر لبم گردید جاری آیۀ قرآن چو حیدر
بر همه مستضعفین دادم نوید فتح را سر
با گل لبخند، بابا بوسه میزد بر دهانم
من کیام فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم
من به چشم شیعیانم جلوۀ الله و نورم
من میان دوستانم، گر چه پندارند دورم
ملک هستی بحر موّاجی بود از شوق و شورم
دوستان آماده، نزدیک است ایّام ظهورم
میرسد دیگر به پایان انتظار شیعیانم
من کیام فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم
گر چه چون یوسف به چاه غیبت کبری اسیرم
هر کجا باشم به کلّ عالم خلقت امیرم
غیبتم را هست سرّی نزد دادار قدیرم
تا در اقطاع زمین با دوستانم انس گیرم
گه به سهله گه به کوفه گه به قم گه جمکرانم
من کیام فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم
من همان خون خدا هستم که در جوش و خروشم
بانگ هل من ناصر جدّم بود دائم به گوشم
پرچم سرخ حسین بن علی باشد به دوشم
پر شود از عدل این عالم به عزم سخت کوشم
چون پیمبر گلّۀ صحرای هستی را شبانم
من کیام فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم
جامۀ ختم رسل پوشیده بر قدّ رسایم
ذوالفقار مرتضی در پنجۀ مشکل گشایم
چارده خورشید پیدا در جمال دلربایم
میرسد از کعبه بر گوش همه عالم صدایم
جمع میگردند در یک لحظه گردم دوستانم
من کیام فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم
میرسد روزی که با عدلم اروپا را بگیرم
وز پی احیای قرآن کلّ دنیا را بگیرم
پنجۀ قهر افکنم حلقوم اعدا را بگیرم
داد حیدر، داد محسن، داد زهرا را بگیرم
داد ثاراللّهیان را از یزیدیها ستانم
من کیام فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم
منتظر باشید مهدیّون به امیّد وصالم
میرسد روزی که گیرم پرده از ماه جمالم
من امید مصطفی من آرزوی قلب آلم
من شما را آبرویم، عزّتم، قدرم، جلالم
من به میثم شهد وصل خویشتن را میچشانم
من کیام فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم
🔸شاعر:
#یوسف_رحیمی
_______________________