هدایت شده از منبع سبک
#شهید_گمنام
#ترانه
#مثلت_ترجیع
آهای شهید بی پلاک
خورشید رفته زیرخاک
به عاشقای سینه چاک
سلام ما رو برسون
*
فریاد عشق بی صدا
مسافر راه خدا
به کاروان شهدا
سلام ما رو برسون
*
صاحب معراج رفیع
تویی برای ما شفیع
آهای مسافر بقیع
سلام ما رو برسون
*
وقتی که با اشک روون
می ری پیش قامت کمون
به فاطمه مادرمون
سلام ما رو برسون
*
آهای شهید جون به کف
قربونی عشق و هدف
وقتی می ری سمت نجف
سلام مارو برسون
*
فانی عشق ازلی
مدافع راه ولی
بروبه بابامون علی
سلام مارو برسون
*
حالا که با امام رضا
داری میری به کربلا
برو به امید خدا
سلام ما رو برسون
*
تو رو به جون فاطمه
حالا که جای ما همه
می ری کنار علقمه
سلام ما رو برسون
*
به شاه و به برادرش
به پیکر مطهرش
به اون سه ساله دخترش
سلام مارو برسون
*
به لاله های پرپرش
به اکبر و به اصغرش
به بچه های خواهرش
سلام مارو برسون
#یاسر_رحمانی
#صلوات
#طلیعه_محرم
#شب_اول
#شعر
#ترانه
#میتراسادات_دهقانی
#حلقه_ادبی_ریان
پر شده جام آسمون از اشک
پر شده ساغر زمین از آه
همه عالم سیاه پوشیدن
می رسه ماه ماتمت از راه
سربه راه توان خیابونا
کوچه ها مست پرچمت هستن
خیمه های سیاه، دلها رو
به دخیل محرمت بستن
مادرت قدخمیده اومده تا
نوکرا رو جدا کنه امشب
منو هم کاش واسه نوکریِ
شیرخواره ت سوا کنه امشب
با غم ِ روضه ها بزرگ شدم
من گدای محبتت هستم
هر چقدرم که بد بشم اقا
از جوونای هییتت هستم
پیر غلام غمت بشم ای کاش
منو با عشق سر به راه کنی
همه ی عمرمو میدم اقا
تا یه لحظه منو نگاه کنی
از منِ روسیاه روتو نگیر
بی تو هر لحظه ظهر عاشوراست
بی تو آقا خودم دیدم آدم
حتی تو خونه ی خودش تنهاست
زیر این خیمه مطمنم که
هر کسی اومده غمی داره
دست خالی نمیره از اینجا
هر کی با گریه عالمی داره
اشک می ریزم و یقین دارم
که تو از حال من خبر داری
دوستان را کجا کنی محروم
تو که بر دشمنان نظر داری
#ترانه
#امام_حسین.ع
#شب_دوم
#شب_عاشورا
#کربلا
#سعیده_کرمانی
#آدمزمینیشدولیاینجا
#حلقه_ادبی_ریان
آدم زمینی شد ولی اینجا
درد زمین افتادنو فهمید
تو کشتی آروم بود نوح اما
اینجا چشش ترشد دلش لرزید
عیسی دمش گرمه ولی اینجا
آه مسیحایی رو هم حس کرد
لابد همینجا بود که ایوب
اندوه تنهایی رو هم حس کرد
موسی عصا برداشت وقتی که
قدش کنار شط کمونی شد
از روی اسب افتاد ابراهیم
پیشونیش اینجابود، خونی شد
مولا که از صفین بر میگشت
اینجا که اومد خواب تلخی دید
گریه میکرد و مرثیه میخوند
روی حسینش رو که میبوسید
میگفت این صحرا رو میبینین
یک روز میاد دریای خون میشه
اینجا حسین من تو سیل تیر
از روی مرکب واژگون میشه
چشمای زینب رو با چشمای
لبریزخون و اشک میبینه
تکیه میده به نیزه ی غربت
رو زانوی تنهایی میشینه
ظرف یه ساعت پر ترک میشه
با سنگ پیشونی آیینه اش
سنگینی یه لشکر بغضو
حس میکنه رو خس خس سینه اش
با تیری که توی پرش داره
از دست یه نیزه میره از حال
مثل یه چشمه میشه هر حرفش
از تو گلوش میجوشه تو گودال
پیراهنش رو به زمین داغ
نعل یه میدون اسب میدوزه
رو بالش گرم تنور آروم
موی سر و ابروش میسوزه
وقت زمینگیری شمشیرش
وقتی تنش تو تیر خورشیده
اردیبهشت صورت ماهش
تو گرمنای نیزه تبعیده
#حلقه_ادبی_ریان
#ترانه
#امام_حسین.ع
#شب_دوم
#شب_عاشورا
#کربلا
#سعیده_کرمانی
#آدمزمینیشدولیاینجا
#حلقه_ادبی_ریان
آدم زمینی شد ولی اینجا
درد زمین افتادنو فهمید
تو کشتی آروم بود نوح اما
اینجا چشش ترشد دلش لرزید
عیسی دمش گرمه ولی اینجا
آه مسیحایی رو هم حس کرد
لابد همینجا بود که ایوب
اندوه تنهایی رو هم حس کرد
موسی عصا برداشت وقتی که
قدش کنار شط کمونی شد
از روی اسب افتاد ابراهیم
پیشونیش اینجابود، خونی شد
مولا که از صفین بر میگشت
اینجا که اومد خواب تلخی دید
گریه میکرد و مرثیه میخوند
روی حسینش رو که میبوسید
میگفت این صحرا رو میبینین
یک روز میاد دریای خون میشه
اینجا حسین من تو سیل تیر
از روی مرکب واژگون میشه
چشمای زینب رو با چشمای
لبریزخون و اشک میبینه
تکیه میده به نیزه ی غربت
رو زانوی تنهایی میشینه
ظرف یه ساعت پر ترک میشه
با سنگ پیشونی آیینه اش
سنگینی یه لشکر بغضو
حس میکنه رو خس خس سینه اش
با تیری که توی پرش داره
از دست یه نیزه میره از حال
مثل یه چشمه میشه هر حرفش
از تو گلوش میجوشه تو گودال
پیراهنش رو به زمین داغ
نعل یه میدون اسب میدوزه
رو بالش گرم تنور آروم
موی سر و ابروش میسوزه
وقت زمینگیری شمشیرش
وقتی تنش تو تیر خورشیده
اردیبهشت صورت ماهش
تو گرمنای نیزه تبعیده
#حلقه_ادبی_ریان