بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
#میثم_مومنی_نژاد
نظم را نام تو لبریز از فصاحت میکند
شعر زیر سایه ات ، کسب سعادت میکند
از خدا بر تو سلام آورد جبرئیل امین
بر درت پیک خدا عرض ارادت میکند
مادر صدیقه و صدیقه ی امت تویی
طاهری و دین ز تو کسب طهارت میکند
در هجوم وحشی زخم زبان ابتران
دامن پاک تو کوثر را روایت میکند
در بهشت از قصر مروارید داری خانه ای
خاک راهت سرمه در چشمان جنت میکند
قافله در قافله سرمایه دادی... عاقبت
کاروان تو محبت را تجارت میکند
چله ای خرما رساندی در حرا اما رسول
در عوض سیب بهشتی با تو قسمت میکند
پیشتر از دیگران دین تو کامل گشته بود
تا که قلبت با غدیر نور بیعت میکند
بر سر سجاده ی اسلام تو اول زنی
که نمازی آسمانی را اقامت میکند
شمع سان ، لب بسته، میسوزد ز داغ غربتت
قبر ویران تو را هر کس زیارت میکند
در رثایت شعر میگوید امیرالمومنین
اشک پیغمبر ز داغ تو حکایت میکند
مجلس ختم تو را ای برترین امهات
با دلی محزون به پا ختم رسالت میکند
داغ تو ، مرگ ابوطالب ، شده غم روی غم
چشم قرآن گریه بر این دو مصیبت میکند
رفتی و دیگر ندیدی دشمن پیمان شکن
حمله با آتش به سوی بیت عصمت میکند
رفتی و دیگر ندیدی بین آن دیوار و در
دخترت ، خود را مهیای شهادت میکند
رفتی و دیگر ندیدی کربلا بر نیزه ها
سوره ی فجر شما قرآن تلاوت میکند
رفتی و دیگر ندیدی زیر باران عطش
کودک ششماهه ای اتمام حجت میکند
رفتی و دیگر ندیدی خیمه های تشنه را
سیلی و کعبه نی و بیداد ، غارت میکند
رفتی و دیگر ندیدی دست های بسته ای
با عزیزان تو صحبت از اسارت میکند
....رفتی و یک روز می آیی و خواهی دید که
طالب حق شما بر پا قیامت میکند
https://eitaa.com/babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
#مجید_تال
به سیم و زر چه حاجت بود؟! از اینها فراتر داشت
پر از خورشید بود آری نگاهی کیمیاگر داشت
زنان از بی حجابی ها سر تسلیم افکنده....
ولی کنز الحیا از چادر خود تاج بر سر داشت
بزرگان عرب رایک به یک دیروز پس میزد
که این دوشیزه فکر خواستگاری از پیمبر داشت
زمانی که همه خورشید را تکذیب میکردند
خدیجه، چشم های مصطفی را خوب باور داشت
میان قوم خود شان و مقام او فراوان بود
ولیکن با پیمبر عزتی چندین برابر داشت
نبی افلاک را می دید از غار حرا اما
جهان مصطفی در چشم او تصویر بهتر داشت
نماز اولش را با علی پشت پیمبر خواند
شکوه این سه تن باهم هزار الله اکبر داشت
کنار مرتضی دین خدا را حفظ میکرده
که مالش نسبت همشیرگی با تیغ حیدر داشت
دوبازوی پیمبر بی گمان از جنس هم بودند
خدیجه چون علی را داشت درواقع برادر داشت
لبالب بود از قرآن و آن روزی که مادر شد
به جای طفل در آغوش خود آیات کوثر داشت
همینجا میشود بر پاکی دامان او پی برد
فقط این زن وجودی لایق زهرای اطهر داشت
علی داماد او شد کاش بود آن روز را می دید
که زهرا در نبود مادر خود دیده ای تر داشت
خدیجه در مسیر دین شترها داد بی منت
زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت
حسن روز جمل بی شک به یاد مادرش افتاد
به یاد خاطراتی که مروری زجر آور داشت
کمک میخواست پشت در صدا زد خادم خود را
فدای فضه اما فاطمه ای کاش مادر داشت...
@babollharam
@babolharam_net
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
#داود_رحیمی
ماهی و دلگرمی خورشید از تو بوده
پشت و پناه وحی و توحید از تو بوده
توفیق دین بی شک و تردید از تو بوده
کمتر سخن در مدح و تمجید از تو بوده
بانوی با خیر و فضیلت یا خدیجه!
ای دست و بازوی نبوت یا خدیجه!
تو اولین بنیانگذار عشق بودی
عشقت محمد بود و یار عشق بودی
پروانه ای دور مدار عشق بودی
از جان و از دل پای کار عشق بودی
سرمایه ات را در دکان عشق دادی
عاشق شدن را تو نشان عشق دادی
زن بودی و "مردی" به مردان یاد دادی
بانو! به زنها دین و ایمان یاد دادی
عاشق شدن را به جوانان یاد دادی
آدمشدن را هم به انسان یاد دادی
گویند شغل انبیا آموزگاریست
شأن شما هم کمتر از پیغمبران نیست
درظلمت شب می شدی مهتاب بانو
مادربزرگ حضرت ارباب، بانو!
بعد از تو عالم می شود بی تاب بانو
از داغ تو دردانه ات شد آب بانو
بعد از شما دختر شدن هم دردسر داشت
خواهر شدن، مادر شدن هم دردسر داشت
رفتی و "عام الحزن" شد هر سال بی تو
احمد شده یک بلبل بی بال بی تو
زهرای تو هی می رود از حال بی تو
روزی همین زهرا ... ته_ گودال... بی تو...
آتش به جان ها می زند با شور و شینش
عالم به هم ریزد از داغ حسینش
گودال و زهرا و حسین و شمر و خنجر
یک گام عقب تر چشم های خیس خواهر
شمشیر دارد می برد... الله اکبر
ناگاه بالا می رود از نیزه ها، سر
زینب کنار قتلگاه از دور می دید
از بس تنش را زیر و رو کردند پاشید
سر رفته و از این بدن چیزی نمانده
بر پیکرش از پیرهن چیزی نمانده
بس نیزه خورده از دهن چیزی نمانده
جز بوریا جای کفن چیزی نمانده
دار و ندار خیمه ها رفته به غارت
این بچه ها ماندند و یک رخت اسارت
@babollharam
@babolharam_net
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
#میثم_مومنی_نژاد
ای نور در شب تار، یا حضرت خدیجه
مهر سپهر دوار، یا حضرت خدیجه
بر تو سلام جبریل، بر تو سلام احمد
بر تو سلام دادار، یا حضرت خدیجه
ای بانوی بهشتی، از دامن زلالت
کوثر شده پدیدار، یا حضرت خدیجه
در مادران امت ، آن گوهری که خاتم
یاد تو بود بسیار، یا حضرت خدیجه
مکه گواه باشد، در یتیم او را
تنها تویی خریدار، یا حضرت خدیجه
غار حرا چهل شب، طعم محبتت را
بر لب نمود اظهار ، یا حضرت خدیجه
پیراهن گل سرخ، جای کفن به تن کن
ای روح سبز گلزار، یا حضرت خدیجه
سالی که رخت بستی، کعبه شده سیه پوش
مکه شده عزادار ، یا حضرت خدیجه
نوحه سرا علی و، افلاک سینه زن شد
چشم نبی است خونبار، یا حضرت خدیجه
جای تو بود خالی، شد دختر تو مادر
در بین درب و دیوار، یا حضرت خدیجه
جای تو بود خالی، که فضه را صدا زد
خون ریخت چشم مسمار ، یا حضرت خدیجه
@babollharam
@babolharam_net
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
حجتالاسلام #محسن_حنیفی
او مادر زهراست، پس طُهر طهورا است
او ترجمان نور بین اهل معناست
سوغاتی معراج سهم دامن اوست
آغوش او گهواره عرش معلاست
عنقای مغرب عاجز از درک عفافش
قاف مقاماتش ز بس عالی و والاست
قدرش نهان باشد شبیه لیله ی قدر
در چشمهایش عالم لاهوت پیداست
او مادر انسیه حوری سرشت است
او مادر آیات نور و قدر و طاها ست
حُسن تمامی که سراپایش حَسن بود
آیینه ای که مادر اسماء حُسنا است
آن مریم مکه که بانوی عفاف است
فخر تمام دختران نسل حوا است
الله اکبر از جلال و از وقارش
او باطنا اذکار تسبیحات زهرا است
او تاجر عشق است بعد بذل مالش
هر چه بلا آید سرش با جان پذیراست
آنکس به واقع شخص ام المومنین است
که در حقیقت مادر ام ابیهاست
او از ازل دلداده شهر نجف بود
او از ازل سرمست صهبای تولاست
هر روز را دلواپس در بود و کوچه
آری بساط گریه اش هرشب مهیاست
شد سوگوار رفتنش چشمان زهرا
پس سوگوارش از ثری تا به ثریاست
بین مزارش روضهدار کربلا شد
بین عبا گریان جسمی اربا ارباست
مرثیه خوان یک کفن از خاک و خون شد
مرثیه خوان پیکری در زیر گرماست
مادربزرگ ماه های روی نیزه
دلواپس حوریه های بین صحراست
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
#وحید_قاسمی
یار نام آشنایِ پیغمبر
ذوق و شوقِ صدای پیغمبر
حضرت نور، حضرت پاکی
مَحرم رازهای افلاکی
رب سبحان تو را رسانده سلام
مادر یازده امام هُمام
اسوه ی بی بدیل همسرها
ای بزرگ تبار هاجرها
پاک دامن ترینِ مادرها
دخترت، بهترینِ دخترها
در نجابت، زبان زدی بانو
گل سرخِ محمدی بانو
بی تو اسلام بی ظفر می ماند
نخل توحید بی ثمر می ماند
بعثت مصطفی نتیجه نداشت
در کنارش اگر خدیجه نداشت
سیره ی تو روایت عشق است
سندی از قداست عشق است
واژه هایت نسیم رحمت بود
تاجر گوهر محبت بود
دست بخشنده ی تو حاتم ساز
عصمت چادر تو مریم ساز
از شُکوهت، وقار جاری بود
جوهر ذوالفقار جاری بود
صبح امید عاقبت شب شد
نفس خسته ات معذب شد
گریه ات روضه ی بهار گرفت
دلت از دستِ روزگار گرفت
دلت از رنج ها لبالب شد
صبر تو، سهم الارث زینب شد
رفتی و داغ ها عظیم شدند
پدر و دختری یتیم شدند
دخترت ماند و چشم های ترش
گریه های شبانه ی پدرش
دخترت ماند و بی تسلایی
غم بی مادری و تنهایی
کاش در خواستگاری اش بودی
فکر چشم انتظاری اش بودی
بی تو روز خطر چه کار کند!؟
بین دیوار و در چه کار کند!؟
بی تو با آن بلا چه کار کند!؟
وسط شعله ها چه کار کند!؟
@babollharam