eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
74 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ذکر تسبیح ملائک ذکر نام فاطمه او امام مرتضی ، حیدر امام فاطمه ذکر یا حیدر دمادم شد کلام فاطمه هست تا آخر - غدیر خم - پیام فاطمه می دهد با چادری خاکی پیامی این چنین نیست جز حیدر در این عالم امیرالمومنین کیست او آنکس که ظلمت را چراغان می کند سائل بی آب و نان را صاحب نان می کند نه یهودی عالمی را او مسلمان می کند تار و پود چادرش هم کار قرآن می کند مِهر او مُهر قبولی عبادات همه ست حجت حق بر امامان دو عالم فاطمه است فاطمه آیه به آیه ، آیه های داور است حُسن اسماء خدا ، آیات نور و کوثر است هم نبی را دختر است و هم نبی را مادر است چادرش در یاری دین ذوالفقار حیدر است دیده ی دنیا ندیده تا ابد مانند او می برد غم از دل حیدر گل لبخند او غصه او نه غم دست و نه بازو بود نه غصه ی او نه در و نه درد پهلو بود نه غصه ی زهرا گرفتن از علی رو بود؟ نه ضرب سیلی و جراحتهای ابرو بود؟ نه غصه اش شب تا سحرها غصه ی پیغمبر است غصه ی او غصه ی بی یاوری حیدر است نیست چون زهرا به عشق مرتضی دلداده ای پای مولا با شکسته دست و بازو ، مانده ای نیست جز او در ره مولا ، ز پا افتاده ای در غم مولای خود ، عجل وفاتی خوانده ای پشت در آمد ، نمانَد رهبرش بی یار و کس از نفس افتاد تا مولا نیفتد از نفس دست بر پهلو به پیش دیده طفلان خود ریسمان تا دید بر دست و سر قرآن خود سوی مسجد شد روانه در پی جانان خود آورد تا از دل اهل سقیفه جان خود می زدند او را میان کوچه ها با هر چه بود می زدند او را به پیش مرتضا با هر چه بود دختر پیغمبر است بر دست و بازویش نزن پیش چشم شوهرش سیلی تو بر رویش نزن با غلاف تیغ بر بازوی بانویش نزن پا به ماه است او لگد را سمت پهلویش نزن مغرب روز دوشنبه فاطمه از حال رفت از دوشنبه روضه ها تا جمعه ی گودال رفت از دل گودال می آید صدای مادری می زند بوسه به رگهای بریده خواهری روی خاک افتاده بی سر غرق در خون پیکری رفته از دست حسین انگشت با انگشتری فتنه ای که پشت در پهلوی زهرا را شکست کربلا هم آمد و پهلوی مولا را شکست ⏹
بسم‌ الله الرحمن الرحیم شاعران: و میزبان تو می‌شود ملکوت؟ یا ملائک درآستان تواند؟ لحظه ای که قنوت می‌گیری همه ی شهر میهمان تواند چتر این‌ رحمت الهی را بر سر اهل شهر گستردی با تو همسایه ها چه خوش‌بختند همه را یک به یک دعا کردی ماکه همسایه ی تو نه.. اما از ازل زیر سایه ات هستیم در هیاهوی روز محشر هم به نخ چادرتو دل بستیم درس عشق است درس زندگی است بین خانه صفا و سادگی ات چه دفاع مقدسی شده است در دل جبهه ایستادگی ات بهتر از این کدام تقدیر است؟ در دفاع از علی شهید شدن باب شد بعد از آن حماسه ی تو در رکاب ولی شهید شدن نام زهرا میان معرکه ها نقش سربند حاج قاسم هاست دل سردار ما سرای علی، خانه اش وقف روضه ی زهراست سالها بود بانی روضه حال بر سفره ی تو مهمان است حاج قاسم که مرد میدان بود حاج قاسم که مرد میدان است تو علمدار عزت و غیرت کوثری.. کوثری و بی مانند تو شب قدر عالمی زهرا حیف قدر تو را ندانستند ما از آن قدر ناشناسی ها ما از این زخم ها عزاداریم با در خانه ی تو می‌سوزیم با در خانه ی تو می‌باریم آه! بر غربتت شهادت داد ریسمان..شعله...میخ..در...دیوار سر به دیوار غم گذاشت علی تکیه داده ست کوه بر دیوار گوشه ای بچه های تو گریان روضه برپاست کنج خانه ی تو در دل آسمان چه غوغایی است وقت تشییع مخفیانه ی تو آه.. همراه یاس پرپر خود، باغبان را علی به خاک سپرد مثل گنجی که می‌شود پنهان آسمان را علی به خاک سپرد
بسم‌ الله الرحمن الرحیم آبروی اولیا و انبیا از فاطمه مرگ یعنی زندگانی جدا از فاطمه آی زاهد فاطمی باشی بهشتی می شوی جنت الاعلای حق دارد صفا از فاطمه اشهد ان علیا حجت الله ِ اذان تا قیامت در جهان مانده به جا از فاطمه کور و بینا هست یکسان در مرام عفتش هست ممنون تا ابد شرم و حیا از فاطمه زندگانی چیست غیر از درد حیدر داشتن درد می خواهیم ما جای دوا از فاطمه ای سقیفه ! عرصه سیمرغ دین جای تو نیست نیست فانی هر که می گیرد بقا از فاطمه بعد بابا قد سی سال این سه ماهه پیر شد آه که دیگر نمانده جز صدا از فاطمه یک مدینه از صدای گریه اش دارد گله خسته هستند این در و همسایه ها از فاطمه درد پهلو شب به شب پهلو در این ساحل نگیر شرم کن از مرتضی ،از بچه ها ،از فاطمه از مغیره یا که قنفذ انتظاری کس نداشت میخ در می خواست چه، دیگر خدا از فاطمه.... کرد کارش را غلاف و تیغ مانده منتظر تا بگیرد باز جان در کربلا از فاطمه
بسم ‌الله الرحمن الرحیم سلام معنی والشمس، شرح الرحمن سلام وصف تو یس و کوثر و انسان سلام جلوه ای از نور چادرت خورشید تمام معنی شب های قدر در قرآن به ذات پاک شما سجده می کند کعبه بهشت با نخی از چادرت شود رضوان خدا نهاده به دریای مرتضی صدفی میان آن، دو گهر، مثل لولو و مرجان دعای نور تو قرن هاست در تاریخ رسیده است به ما با روایت سلمان در آن زمانه که فتنه به جامعه افتد محبت تو و اولاد تو شود فرقان زمان فتح برای علی مشخص بود دعای خیر تو بوده همیشه پشتیبان اگر که گوشه نگاهی فقط بیندازی بهشت بر سر خوان تو می شود مهمان به من بگوی که با این مقام و منزلتت چرا مزار تو گشته ز دیده ها پنهان گمان کنم که خدا در بهشت خود دارد برایتان حرمی با چهارده ایوان سیاه پوش غم و غصه ات شده کعبه جماعتی ز ملک در عزات مرثیه خوان اگرچه بوی تو را حس نکرده نابینا اگرچه سایه ات از هر غریبه مانده نهان ولی برای دفاع از امام و رهبر خویش همیشه حاضر و با اقتدار در میدان سلاح رزم تو خطبه است در مبارزه ات که می کند پی هر جمله در جهان توفان چه خطبه ایست که سرتاسرش خدا جاریست چه خطبه ای؟ که تمامش پر است از برهان: هلا! چه شد که پس از مصطفی رها کردید هر آنچه گردن خود داشتید از آن پیمان میان خطبه ی تو مرتضی به سلمان گفت: بگو به فاطمه از جانب علی فرمان: مباد در وسط خطبه ات کنی نفرین که عرش از غم آه تو می شود لرزان بگو به فاطمه برخیز و سمت خانه برو امید نیست به این مردمان بی ایمان فدای بازوی غمدیده ات که با آن درد درست کرده برای تمام عالم نان اگرچه خسته ای از زخم نامسلمانی ولی بخاطر حیدر در این مدینه بمان هنوز از غم احمد سه ماه رفته، بگو... علی چگونه بسازد دوباره با هجران؟؟؟ بیا دوباره به روی علی بخند کمی که غصه ها برود، دردها شود درمان بمان که آب کنار حسین بگذاری بدون تو به خداوند می شود عطشان :: دوباره خانه مولا حسینیه شده و علی و فاطمه از داغ کربلا گریان امان از آن دم آخر که در ته گودال حسین و نیزه و شمشیر و تیر و سنگ و سنان صدای فاطمه از عرش می رسید به گوش که پیرمرد رسید و کلوخ در دامان حسین تشنه لب و ش م ر روی سینه نشست برید حنجر و هرگز به او نداد امان...
درون سینه ام ز داغ او فقط غم است و بس بدون عشق فاطمه جهان جهنم است و بس تمام دلخوشی ما در این دو روز بی وفا همین دو قطره اشک زیر رقص پرچم است و بس ملک اسیر روی او بشر فقیر کوی او تبسمش دلیل خلق کل عالم است و بس به بانوان پاکدل به هرچه زن که خلق شد بگو فقط فرشته علی مکرمه ست و بس چه شد میان کوچه گم نمود راه خانه را همانکه محرم دل رسول خاتم است و بس تلاش کرد رو بگیرد از علی ولی نشد تمام روضه در همین دو خط مجسم است و بس خدا کند که عاقبت به خیر فاطمه شویم نگاه او به درد کل خلق مرهم است و بس شاعر:
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ذکر تسبیح ملائک ذکر نام فاطمه او امام مرتضی ، حیدر امام فاطمه ذکر یا حیدر دمادم شد کلام فاطمه هست تا آخر - غدیر خم - پیام فاطمه می دهد با چادری خاکی پیامی این چنین نیست جز حیدر در این عالم امیرالمومنین کیست او آنکس که ظلمت را چراغان می کند سائل بی آب و نان را صاحب نان می کند نه یهودی عالمی را او مسلمان می کند تار و پود چادرش هم کار قرآن می کند مِهر او مُهر قبولی عبادات همه ست حجت حق بر امامان دو عالم فاطمه است فاطمه آیه به آیه ، آیه های داور است حُسن اسماء خدا ، آیات نور و کوثر است هم نبی را دختر است و هم نبی را مادر است چادرش در یاری دین ذوالفقار حیدر است دیده ی دنیا ندیده تا ابد مانند او می برد غم از دل حیدر گل لبخند او غصه او نه غم دست و نه بازو بود نه غصه ی او نه در و نه درد پهلو بود نه غصه ی زهرا گرفتن از علی رو بود؟ نه ضرب سیلی و جراحتهای ابرو بود؟ نه غصه اش شب تا سحرها غصه ی پیغمبر است غصه ی او غصه ی بی یاوری حیدر است نیست چون زهرا به عشق مرتضی دلداده ای پای مولا با شکسته دست و بازو ، مانده ای نیست جز او در ره مولا ، ز پا افتاده ای در غم مولای خود ، عجل وفاتی خوانده ای پشت در آمد ، نمانَد رهبرش بی یار و کس از نفس افتاد تا مولا نیفتد از نفس دست بر پهلو به پیش دیده طفلان خود ریسمان تا دید بر دست و سر قرآن خود سوی مسجد شد روانه در پی جانان خود آورد تا از دل اهل سقیفه جان خود می زدند او را میان کوچه ها با هر چه بود می زدند او را به پیش مرتضا با هر چه بود دختر پیغمبر است بر دست و بازویش نزن پیش چشم شوهرش سیلی تو بر رویش نزن با غلاف تیغ بر بازوی بانویش نزن پا به ماه است او لگد را سمت پهلویش نزن مغرب روز دوشنبه فاطمه از حال رفت از دوشنبه روضه ها تا جمعه ی گودال رفت از دل گودال می آید صدای مادری می زند بوسه به رگهای بریده خواهری روی خاک افتاده بی سر غرق در خون پیکری رفته از دست حسین انگشت با انگشتری فتنه ای که پشت در پهلوی زهرا را شکست کربلا هم آمد و پهلوی مولا را شکست ⏹
كوثر جاري نوري و دو زمزم داری هرچه شايسته‌ی عشق است فراهم داری   احمدی روي و علی خوی، عجب زهرایی! آنچه خوبان همه دارند، تو با هم داری هاجري؟ آسيه‌اي؟ نه! تو فقط فاطمه‌ای كه به تعظيم، دوصد هاجر و مريم داری   غم حيدر غم زهراست، خدا می‌داند تو به اندازه‌ی غم‌های علی غم داري   چارده‌مرتبه در سوگ خدا روضه شدی چارده قرنِ تمام است محرّم داری   از غمت عالم و آدم پُرِ داغند و هنوز چقدر سينه‌زن و مرثيه‌خوان كم داری   چادر خاكي تو پرچم اين هيأت‌هاست به خودت فاطمه! سوگند تو پرچم‌داری @babollharam