eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
بنداول ببين باباچشم من به رهت مانده تاكه بيايي به سوي من بيايي تاگويمت كه عدوازستم زده سيلي به روي من شده پرازآبله پايم زكينه ويرانه شدجايم اي پدرجانم اي پدرجانم2 بنددوم بگوباباپيكرت به كجامانده،آمده اي سوي من باسر لبت خونين ونشسته پدر بررخ مهِ تو از چه خاكستر نبودي باباكتك خوردم نبوداگرعمه ميمردم اي پدرجانم اي پدرجانم2 عاصي
هرتكيه اي كه باقَدَمَت پا گرفته است بي شك اجازه ازخودِ زهرا گرفته است ميسوزدازغمت همهٔ تاروپودِ من باهَرزبانه مِهرِ توبالا گرفته است عمريست مانده درعطشِ ديدنت دلم اما گناه، راهِ تماشا گرفته است دوراز مَسيرِعشقِ توميگرددعاقبت هركَس كه راهِ عشرت دنياگرفته است هستي كه هست تشنهٔ عدل وعدالتت ازظلمِ ظالمان دل دنيا گرفته است بَرانتقامِ محسنِ شش ماهه،دربهشت دستِ قنوت, اُم ابيها گرفته است "بايدخودت براي ظهورت دعاكني" عِصيانِ ماكه روحِ دعاراگرفته است خوشبخت آن كَسي ست كه هنگام امتحان ازصاحب الزّمانِ خودامضاگرفته است عاصي ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
ميروي همسرم ازبَر من بوده اي يكتنه ياورمن بي سِپَه ميشوم فاطمه گر كم شودسايه ات ازسرمن واي بايتيمان همه، واي دارم اين زمزمه ،واي ازغم فاطمه، واي ياعلي يازهرا3 تاكه شددستم ازكينه بسته پشت درپهلويت شدشكسته نيمه شب وقت غسل توديدم تازيانه به بازونشسته واي فاطمه داده جان،واي گشته حيدرنالان، واي ديده اش شدگريان واي ياعلي يازهرا3 شدكفن جسم پاكت شبانه ناله دارم زدست زمانه آمدي درجهان توبه شوكت پس چراميروي مخفيانه واي گشته حيدرتنها،واي وقت دفن زهرا ،واي آه وصدواويلا واي ياعلي يازهرا3 عاصي
از سقيفه تا ستم آغازشد دفترغمهاي مولا باز شد هركه بُغضي ازعلي درسينه داشت هيزمي آوردو پشت در گذاشت حائل گلچين وگل در بودوسوخت پشت در آياتِ كوثر بود وسوخت تاميان كوچه شددستش كبود سوخت درعالم همه بودونبود ياس تابارنگِ نيلي خو گرفت بِين باغ ازباغبان هم رو گرفت گشت پرپرازستمها فاطمه رفت از دنيا چه تنها فاطمه ازستمها عمرِ اوكوتاه شد محرم اسرارحيدرچاه شد فاطميه بارش ابر بلاست وقت ماتم بر دل اهل ولاست فاطميه ناله هاي حيدراست ديدن جسم كبود همسراست فاطميه نيمه هاي شب خموش بردن ياس كبودي روي دوش مرتضي قلب زمين را چاك كرد جسم او نه،، جان خوددرخاك كرد آسمان درفاطميه ناله كرد گريه بر بانوي هجده ساله كرد بر لب اهل ولا اين زمزمه است كربلا هم ازقيام فاطمه است نام زهرا بر لواي كربلاست فاطميه ابتداي كربلاست از مدينه آتشي افروختند تا خيام كربلا را سوختند روز عاشورا براي فاطمه است جاي،جايش جاي پاي فاطمه است تاحسين آنجابه ياد مادراست قتلِگاهش بِين ديوارو در است گر كنار مرتضي زهرانبود فاش ميگويم كه عاشورا نبود او كه در محشر شودبرماشفيع خفته عاصي در دل خاك بقيع عاصي ✼═══┅🔶🍁🔶 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
مِحوَرِ آل عبازهراي اطهرآمده آنكه شدهم كُفواوساقيِ كوثرآمده بانويي دررُتبه باحيدربرابرآمده روح مابِين دوپهلوي پيمبرآمده دختري كورانبي خوانده است مادرآمده كوثراست ودرجواب حرف اَبترآمده آسمانهاوزمين غرق سرورونورشد چشم دشمن زين ولادت ازحسادت كورشد ازجنان بهرخديجه ياروهمتا ميرسد ازسمافوج ملك تا نزد زهراميرسد زاَمرحق انسيت الحورابه طاهاميرسد آمدآن بانوكه الطافش به دنياميرسد اوكه بامِهرش رسدهستي به معناميرسد هست عالم قطره وداردبه درياميرسد خواجهٔ لَولاك باباوخريدارش خداست اُمّ سادات وحسابش ازهمه هستي جداست يك جهان دائم به اوعرض ارادت ميكند روزمحشرباقيام خودقيامت ميكند خلق راتاجنت المأواهدايت ميكند برمحبان گنهكارش عنايت ميكند بسكه ازشيعه درآنساعت شفاعت ميكند مُنكران خويش راغرق خجالت ميكند باتماشاي حسينش ناله اي سرميدهد اذن اشك وشور رابراهل محشرميدهد عاصي ِ
منِ بشكسته پَر ودامن صحراچكنم؟ زِغم هجرتو اي يوسف زهراچكنم دامن پاك توشدقبلهٔ دلهاي غمين منِ وامانده دراين واديِ غمهاچكنم تابه كِي ناله زنم درشب يلداي فراق رَوَدَم آه وفغان تابه ثريا چكنم شدم آخرزِغمت راهيِ صحراي جنون دل مجنون وغمِ دوري ليلا چكنم ترسم اين عمربه پايان رسدازغصه ومن نشوَم لايق ديدار تومولاچكنم نشوي گرتوشفيعِ منِ عاصي به جزا من وبارِگُنه وعرصهٔ فرداچكنم؟ عاصي
تو زینبی،به فاطمه دختر همین بس است زِینِ اَبی،تویی خودِ حیدرهمین بس است وقت ولادتت همه خندان،تو دیده تَر خنده زدی به روی برادر همین بس است ایّوب وصبر او به جهان ضرب المثل شدند صبرتو باایوب برابر همین بس است دیگر تو را، بیشتر و، کمتر نخوانَمت هستی زنّسل سوره ی کوثرهمین بس است درکربلا که دیده ای داغ و غمِ فراق سَرها بریده وبَر نیزه سَرهمین بس است مُردی و باز زنده شدی بین قتلگاه آن دم که بوسه زدی به حنجرهمین بس است تا دشمن آمد آوّرّد برکودکی هجوم گشتی به کودک تشنه سپرهمین بس است در روز حَشر عاصیِ درمانده را ببین بایک نگه عصیانِ او بخر همین بس است عاصی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤کانال سبک و شعر 📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥 👇عضویت👇 ♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
آتش و ضرب لگد با دَر چه کرد؟ دستهای بسته با حیدر چه کرد؟ خوب شد زینب ندیده آن میان سُرخیِ مسمار با مادر چه کرد آن هجوم دشمن بی رَحم، با آیه های سوره ی کوثر چه کرد؟ مادر سادات تا آمد به هوش دید،گشته غنچه اش پرپر چه کرد؟ گفت بابا کینه ها آتش شد و این شَرر بنگرکه با دختر چه کرد دشمنش تا دید او در کوچه ها می شود بر همسرش یاور چه کرد؟ تازیانه.. هم غلاف تیغ با بازوی آن بانوی اطهر چه کرد؟ شد ادا حق رسالت اینچنین کَس نگفت آنجا که پیغمبر ص چه کرد؟ آتش ومسمار در شهر نبی ص کربلا شد نیزه و.. خنجر چه کرد؟ نیزه ها بر پیکر خون خدا خنجری بنشست بر حنجر چه کرد؟ شمر بود و جالسُ صدرک حسین ع پیش چشم مادر وخواهر چه کرد؟ عاصی ۱۳۹۸/۱۱/۷
دلم از سوز هجر فاطمه سر داده آهش را بَرَد کِی خاطرم از یادطفل بیگناهش را چرا از کینه ها بستند بین کوچه راهش را علی آن لحظه داد از دست تنها تکیه گاهش را دو دستم بسته بود و همسرم از من حمایت کرد که جان خويش را قربانی راه ولایت کرد به هر جا آتشی بینم به یاد خانه می افتم به یاد شعله ی شمع و پر پروانه می افتم به یاد دست گلچین و گل ریحانه می افتم به یاد زینب و دست کبود و شانه می افتم بیا زهرا که زینب از غم هجر تو میسوزد دمادم بر در و دیوار خانه چشم میدوزد بیا ای یاس نیلی گشته حیدر بی تو تنها شد دل ویران نشین او اسیر موج غمها شد تو رفتی و بدون تو بر او تاریک دنیا شد پس از تو راز قلب مرتضی بر چاه افشا شد شود کی تا بیایم سوی تو تا درد دل گویم که شبها تربت پنهان تو با اشک میشویم به تعجیل وفات خود پس از بابا دعا کردی ز بعد کوچه رویت را نهان از من چرا کردی به پیش چشم من دیوار را بر خود عصا کردی جفا ای چرخ گردون بهر زهرا تا کجا کردی به هجده سالگی کردی خزان باغ و بهارش را که او میخواست در عالم نهان سازم مزارش را در آنشب وقت غسل پیکرش دیدم رخ او را کبود از کینه ها دیدم در آنجا دست و بازو را میان قبر تا بگذاشتم آن احمدی خو را به آغوشش کشید احمد گل بشکسته پهلو را مگو عاصی که از پیغمبرش شرمنده بود آنجا که زهرا از جهان میرفت و حیدر زنده بود آنجا عاصي
میون غنچه هاگلی واشد مدینه غرق شوروغوغاشد علیِ اصغر اومده از راه حسین یه بارِ دیگه باباشد۲ تا به دست پدر..خنده زداین پسر..طعنه زدبرقمر.. علی جان علی جان برما سَروَر آمد.عشق ودلبرآمد.نامش اصغرو بر.عالم اکبر آمد یاباب الحوائج۴ بنددوم میده حسین ابن علی باده باده ای که خدا فرستاده دعوت مِیخونه ی اربابه به اصغرش هرکسی دل داده۲ برلبم این دعا..تاکنداوجدا..بنده ی پرخطا حسین جان حسین جان از عشق تو مستم..جامی ده به دستم.. من گدای تو و..اصغر توهستم حسین جان حسین جان۴ یاباب الحوائج... عاصی ۱۳۹۸/۱۲/۱۲
اي در كنار حضرت سجاد ع زينب س بنيادِ دشمن داده اي برباد زينب س دركربلا بينِ خيام و آتش و دود كردي يتيمان حسين ع امداد زينب س تو ديده گريان از غم ياران و دشمن ازاين همه داغ ومصيبت شاد زينب س هرجا سخن ازصبر آيد مثل كوهي،، حلمِ تو مي آيد مرا در ياد زينب س شعري كه با يادِ تو در شام وخرابه است با دست زهرا س ميشود آباد زينب س عاصي
تو زینبی،به فاطمه دختر همین بس است زِینِ اَبی،تویی خودِ حیدرهمین بس است وقت ولادتت همه خندان،تو دیده تَر خنده زدی به روی برادر همین بس است ایّوب وصبر او به جهان ضرب المثل شدند صبرتو باایوب برابر همین بس است دیگر تو را، بیشتر و، کمتر نخوانَمت هستی زنّسل سوره ی کوثرهمین بس است درکربلا که دیده ای داغ و غمِ فراق سَرها بریده وبَر نیزه سَر همین بس است مُردی و باز زنده شدی بین قتلگاه آن دم که بوسه زدی به حنجرهمین بس است تا دشمن آمد آوّرَد برکودکی هجوم گشتی به کودک تشنه سپر همین بس است در روز حَشر عاصیِ درمانده را ببین بایک نگه عصیانِ او بخر همین بس است عاصی
ازآسمون تارو زمين نوره بساطِ شاديِ همه جوره شده ولادت وليِ عصرعج سامره غرقِ شادي وشورهِ همرهِ فاطمه،دارم اين زمزمه،رهبرعالمه مهدي جان،مهدي جان خورشيدِرُخِ او،بردستان بابا،لبخندِمَليحي زَدبر روي زهرا يامهدي يامهدي... به شيعيان روحِ مناجاته جمكرونش خونهٔ حاجاته دعاي زهرا استجابت شد مُنتقم مادرساداته حيدرِديگري،ياكه پيغمبري،برهمه سَروَري،مهدي جان مهدي جان آقاكِي ميايي، مولاكِي ميايي بهرِانتقامِ، زهراكِي ميايي يامهدي يامهدي.. ناخدايِ كشتيِ دين اومد پورِاميرِمؤمنين اومد ساقيِ مِيخونهٔ طاها شد مِيِ خدايي رو زمين اومد مست اين باده ام،به تودلداده ام، ديده برجاده ام،مهدي جان مهدي جان شيعه داره فرياد،اين جمعه كه مياد تاشب نرسيده،كاشكي آقابياد يامهدي يامهدي... عاصي
از روز اول زنده با نام تو گشتم مثل کبوتر، جلد بر بام تو گشتم مِیخانه و جامِ مِی و باده فراوان تنها به دنبالِ مِی از جامِ تو گشتم شد قسمت من پیری ازبسکه شب و روز دنبال رخسارِ دل آرام تو گشتم گرچه گرفتار تو و عشق تو هستم... آزادِ آزادم که در دام تو گشتم اَهلی نبودم، تا رسیدم خانه ی تو یک دَم نگاهم کردی و رام تو گشتم آغوش خود را باز کن تا که بیایم بایک بغل..درمانِ درد خود نمایم عاصی ۱۳۹۹/۳/۴
توهستي ساقيِ مستي منم غرقِ خماريها مرااي دوست ديدي باغم چشم انتظاريها روان گرديده ام هرشب به هرميخانه اي اما نشدآرام گيرددل شبي زین مِی گُساريها همه عالم زسوزآتش هجرتو ميسوزد بيا، تابنگري محفل به محفل سوگواريها خدا داند اگر پُرسي كه ميميريدبَهر وصل؟ يقينأ بشنوي از عاشقان فرياد آريها بهارِاوٌل مرگ است اگر ديدار روي تو دلم خواهدخزان گردم شَوَم جُزو بهاريها هرآن كس تاسحر هرشب چوعاصي بيقرارتوست الهي كام دل گيرد ازاين شب زنده داريها عاصی