eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
معبود من خدای من ای حیّ داورم دیگر به لب رسیده نفس های آخرم همچون رضا به حجره ی در بسته جان دهم در شهر غربت از پدرم ارث می برم پیچم چو شخص مار گزیده به خویشتن آتش گرفته یکسره از پای تا سرم در بسته، دل شکسته، بدن خسته از ملال این غم کجا برم که مرا کشت همسرم ای ام فضل می شنوی ناله ی مرا یک جرعه آب چیست که ریزی به حنجرم آنکَس که کشت باب مرا دخترش تویی نبود جز این ز نسل پدر کشته باورم رویم بود به قبله و چشمم بود به در ای کاش نازنین پسرم بود در برم طاقت نمانده تا بزنم دست و پا دگر بهتر که دست و پا نزنم نزد مادرم هر چند سال ها پدرم خورد خونِ دل یارب ببین من از پدرم خون جگر ترم از سوز زهر و سوز عطش سوخت جان من آبم نداد قاتل و شد آب پیکرم «میثم» بگو به خلق که ساقیّ روزگار یک عمر ریخت خون دلم را به ساغرم ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
ای انس و جان گدای تو یا حضرت جواد شرمندۀ عطای تو یا حضرت جواد دائم ز کار خلق گره باز می‌کند دست گره‌گشای تو یا حضرت جواد زیباترین دعای سماواتیان بود مدح تو و ثنای تو یا حضرت جواد پیش از شب ولادتم ای آشنای دل دل بود آشنای تو یا حضرت جواد چون آیه‌های نور، پدر بوسه می‌زند بر روی دلربای تو یا حضرت جواد زوار پا نهند به بال ملایکه در صحن باصفای تو یا حضرت جواد پر می‌زند کبوتر دل‌ها ز هر طرف پیوسته در هوای تو یا حضرت جواد جود از تو جود گشت و کرامت نهاده است رخ بر در سرای تو یا حضرت جواد تو کیستی؟ همیشه جواد الائمه‌ای من کیستم؟ گدای تو یا حضرت جواد باید هزار زادۀ اکثم به وقت بحث صورت نهد به پای تو یا حضرت جواد مامون در آتش حسدش آب می‌شود چون بشنود صدای تو یا حضرت جواد بخشی به قاتل پدرت حرز مادرت ای جان ما فدای تو یا حضرت جواد بگشای لب که لحظه به لحظه اجابت است دلدادۀ دعای تو یا حضرت جواد هرکس زده است دست توسل به دامنی ما را بود ولای تو یا حضرت جواد قبر مطهر تو در آغوش کاظمین دل‌های ماست جای تو یا حضرت جواد بالله قسم هر آنچه بگوییم نارسات بر قامت رسای تو یا حضرت جواد هرگز رضا ز کس نشود حضرت رضا یک لحظه بی‌رضای تو یا حضرت جواد این غم کجا برم که بسی بر تو شد ستم از یار بی‌وفای تو یا حضرت جواد با تو هر آنچه شد ستم و ظلم بی‌حساب داند فقط خدای تو یا حضرت جواد تو در میان حجره زدی ناله و گریست قاتل هم از برای تو یا حضرت جواد آتش گرفت حجرۀ دربسته چون دلت از اشک بی‌صدای تو یا حضرت جواد قلب تو پاره‌پاره شد و شهر کاظمین گردید کربلای تو یا حضرت جواد بالله قسم رواست که مرغان آسمان گریند در عزای تو یا حضرت جواد با آن همه وفا و محبت که داشت او شد زهر کین سزای تو یا حضرت جواد «میثم» به ناله‌های دلت بود آشنا شد مرثیه‌سرای تو یا حضرت جواد ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
وضو بگیرم و در حال روزه با تکبیر کنم مباهله با دشمنان حی قدیر زبان حق شوم و آیة مباهله را به شأن فاطمه و شوهرش کنم تفسیر ز قول دوست و دشمن شنو که این آیه به وصف اهل کسا از خدا شده تعبیر محمد وعلی و فاطمه، حسین و حسن که پنج در عددند و یکی چو حی قدیر پی مباهله کردند روی در صحرا یکی چو مهر فروزان چهار ماه منیر فتاد چشم نصارا به آن خدارویان که نور طلعتشان گشته بود عالم گیر مسیحیان پی نفرین پنج تن دیدند که نیست غیر هلاکت برایشان تقدیر همه به خاک قدوم پیمبر افتادند که ای ز جانب حق خلق را بشیر و نذیر به حضرت تو نصاری تمام تسلیم اند که تو بلند مقامی و ما تمام حقیر هزار مرتبه نفرین به دشمنان علی که می کنند در این آیه حیله و تزویر کنند فضل علی را به دشمنی انکار خدای نگذرد از این خطا و این تقصیر چرا شدند فراری از این حقیقت محض چرا به سلسلة نفس خود شدند اسیر قسم به جان علی منکر مباهله را خدای لعن نموده، پیمبرش تکفیر گرفتم آنکه شود خصم منکر خورشید کجا به تابش انوار آن کند تأثیر فضائل علی از حد بود فزون چه زیان که بر مباهله منکر شوند یا به غدیر علی کسی است که در جنگ بدر شد پیروز خدا به جنگ احد می دهد به او شمشیر علی است فاتح احزاب و فاتح خیبر علی است تیرالهی به قلب خصم شریر علی است بت شکن کعبه روی دوش رسول علی به بیشة اسلام شد خروشان شیر علی به جای نبی خفت و جان گرفت به دست کسی نیافت چو او این چنین مقام خطیر حدیث منزله چون آفتاب می تابد به این دلیل علی بعد مصطفاست امیر وصی احمد مرسل کسی بود "میثم" که در تمام فضایل ورا نبود نظیر
‍ . اَبَتا اَبَتا شده خون جگرم چادرم چادرم برده شد ز سرم خون رود از چشم ترم بابا گَرد صحرا شد معجرم بابا ابی عبدالله، ابی عبدالله ........ اَبَتا اَبَتا کوفیان چه بدند عوض تسلیت عمه­ ام را زدند موی من از خون تو گلگون شد جگرم خون شد، جگرم خون شد ابی عبدالله، ابی عبدالله ....... خیز و یکدم بگیر دخترت را به بر خیز و ما را به سوی مدینه ببر کوفیان ظالم کودکان تنها تو و خاک و خون ما و دشمن ما ابی عبدالله، ابی عبدالله ......... پیکرت مانده در دشت کرب و بلا با سرت می­روم سوی شام بلا اشکم آب غسل تنت بابا خاک صحرا شد کفنت بابا ابی عبدالله، ابی عبدالله ......... بر دل عالم از غم شراره زدم بوسه بر حنجر پاره پاره زدم وقت بوسیدنت کعب نی خوردم دم­ به دم زنده گشتم و مردم ابی عبدالله، ابی عبدالله ........ گریه بر این تن غرقه خون می­کنم گیسویم را ز خون لاله­ گون می­کنم می­رسد بر گوشم در این صحرا وا حسینای مادرت زهرا ابی عبدالله، ابی عبدالله .......... کعب نی بر تن من نشانه زده کی پدر کشته را تازیانه زده جان بابا من دخترت هستم وارث زهرا مادرت هستم ابی عبدالله، ابی عبدالله
  ام ابیها خوش آمدی دختر طاها خوش آمدی کوثر و تطهیر و قدر و نور حضرت زهراخوش آمدی هستی احمد خوش آمدی روح محمد خوش آمدی * دار و ندار پیمبری کعبه امید حیدری راضیه، مرضیه، فاطمه طاهره­ ای و مطهری هستی احمد خوش آمدی روح محمد خوش آمدی * معنی و مصداق کوثری آینه حُسن داوری بهتر و برتر ز ساره و مریم و حوا و هاجری هستی احمد خوش آمدی روح محمد خوش آمدی امّ کتاب محمدی کوثر ناب محمدی اصل همه آیه­ های نور فصل خطاب محمدی هستی احمد خوش آمدی روح محمد خوش آمدی *** ای همه عالم گدای تو گفته محمد فدای تو خوانده برای پیمبرش ذات الهی ثنای تو هستی احمد خوش آمدی روح محمد خوش آمدی  
ای همه عصمت و تقوا زقــــــــدم تا به سرت سرمه ی چشم ملائک همه از خــاک درت زن به شــایستگی ات دیــــده ی تاریخ ندید ای که وصف تو به قرآن شده از دادگــرت اولین شخص جهــانِ بشــــــــــــریت، احمد بارهـــا گفت: به قـــــربان تـو جـــان پــــــدرت غیر زینب که به دامــــــان تو تحصیلش بود دیده ی چــــرخ ندیده است نظیــــر دگــــرت چه خلوصی،چه خضوعی،چه خشوعی‌ست تو را که خـــــدا فخــــــــر نماید به نماز سحــرت؟ مجلسی را کــه تــو وارد شـــــوی از امر خدا انبیــــا برســـــر پا پیش تو حتی پــــــــــدرت دختــــــــــران درهمه جادست پدر می‌بوسند توکه هستی که زندبوسه به دستت پدرت؟ تو که هستی که به فرمان خداوند مجید قد به تعظیم برافراشته خیرالبشرت بیشتر شیفته‌ی روی منیرت می‌شد هرچه می‌دید نبی بیشتر از پیشترت بخداوند دو عالم، به دو عالم نبوَد چون تو و امّ و اَب و شوهر و دخت و پسرت رخت بندد به دیارِ عَدَم از شرم، عذاب گر به محشر فتد ای مظهر رحمت گذرت در مقامی که تو فرمان دهی و نهی کنی دو غلامند به تعظیم قضا و قدرت با تحیر بسوی ختم رسل برگردید تا علی یافت ز سرّ دو جهان باخبرت صفحه صفحه چو بقرآن نظرم می‌افتد آیه آیه است بتوصیف کتاب دگرت زیر این چرخ کهنسال، تو در شام زفاف جامۀ نو پی انفاق در آری ز برت شعله‌ها لاله شود در نظر دوزخیان فتد ای چشم خدا تا سوی دوزخ نظرت به کتاب و به رسول و به علی داد بقا عمر کوتاه تو و زندگی مختصرت تو که مرآت خدایی به چه جرم و گنهی نیلگون گشته ز سیلی رخ همچون قمرت تو که سر تا به قــــــدم احمد مرسـل بودی از چه خم گشت درایام جوانی کمـــــرت؟ بسته شد دست علی، تا تو ز پــــا افتـــــادی آه از بی کسیِ همســـر خونین جگــــرت به نگاه علّی و ناله‌ی زینب سوگند پسرت دید در آن کوچه چه آمد بسرت خانه‌ات نِی، که همه هستی عالم می‌سوخت گر نمی‌ریخت بر آن شعله، سرشک بصرت همه اوصاف تو نادیـده گــرفتم اما فخرت این بس که بود همچوحسینی پسـرت...
کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش در استلام حجر نیز یادی از ما کن همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان به سید الشهدایی به یاد ماهم باش دمی که از در باب السلام اشک فشان به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش کنار قبر رسول خدا کنار بقیع مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش مقیم شهر نجف کاظمین سامرا کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش
فرود آیید یاران وعده گاه داور است اینجا بهارستان سرخ لاله های پرپر است اینجا چه غم گر از منا و وادی مشعر سفر کردی خدا داند که بهتر از منا و مشعر است اینجا زیارتگاه کل انبیاء تا با من محشر مزار قتلگاه عاشقان بی سر است اینجا فرود آیید ای یاران در این صحرا که می بینم ز بانگ العطش غوغای روز محشر است اینجا فرات از چار جانب موج زن اما خدا داند جواب العطش شمشیر و تیر و خنجر است اینجا رباب از اشک و خون دل دو چشم خویش دریا کن که آب تیر زهر آلوده شیر اصغر است اینجا به گل باران چه حاجت دشت و صحرا را که می بینم زمینش لاله گون از خون سرخ اکبر است اینجا مبادا نام آب آرید ای طفلان معصومم که سقّای حرم خود از شما تشنه تر است اینجا عَلَم افتاده، من تنها و اطرافم پر از دشمن سر و دست علمدارم جدا از پیکر است اینجا برادر با تن عریان به موج خون و می بینم که کعب نیزه عرض تسلیت بر خواهر است اینجا سزد که دعوت کنم در کربلا پیوسته میثم را که او را شور و حال و اشک و سوز دیگر است اینجا