#سیدالشهداء
با جرم بی حساب و سراپای سوخته
پر میزنیم سمت حرمهای سوخته
پر میزنیم تا حرم کربلاییات
ای سر بریدهی غم عظمای سوخته
آقا سلام بر لب عطشان و زخمیات
آه ای غریب، ای جگر و نای سوخته
در قتلگاه بر تو و اطفالت ای حسین
رحمی نکرد لشگر اعدای سوخته
حتی همان زمان که لبت شعله میکشید
شد تشنهی لبان تو دریای سوخته
افتادی و رمق ز تنت چکمهای گرفت
بر سینهات نشست رد پای سوخته
یک تیغ کُند، بوسهگهِ حنجر تو شد
ای روشنای هر شب دنیای سوخته
ای وای بر رباب و سر شیرخوارهاش
ای وای بر رقیه و موهای سوخته
#کربلایی_رضا_باقريان
#شهادت_حضرت_حمزه
نیزهها را سمت پهلویش ز بس انداختند
حامیِ دین نبی را از فرس انداختند
بی نَسَبها چارسویش را گرفتند و سپس
حمزه را چون شیر در کنج قفس انداختند
سینهاش را چاک دادند و به روی خاکها
مُثلِه و صد پاره جسمش را سپس انداختند
هر یک از اعضاء جسم او به صحرا پخش شد
دستهایش را میان خار و خس انداختند
آنقدَر پامال سُمِ اسبها شد پیکرش
عاقبت یار نبی را از نفس انداختند
با تمام این مصیبتها، کفن شد پیکرش
از فرس افتادنش را هم ندیده خواهرش
#کربلایی_رضا_باقریان
____________________________
✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇
http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
#شهادت_حضرت_حمزه
نیزهها را سمت پهلویش ز بس انداختند
حامیِ دین نبی را از فرس انداختند
بی نَسَبها چارسویش را گرفتند و سپس
حمزه را چون شیر در کنج قفس انداختند
سینهاش را چاک دادند و به روی خاکها
مُثلِه و صد پاره جسمش را سپس انداختند
هر یک از اعضاء جسم او به صحرا پخش شد
دستهایش را میان خار و خس انداختند
آنقدَر پامال سُمِ اسبها شد پیکرش
عاقبت یار نبی را از نفس انداختند
با تمام این مصیبتها، کفن شد پیکرش
از فرس افتادنش را هم ندیده خواهرش
#کربلایی_رضا_باقریان
____________________________
✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇
http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
#سیدالشهداء
دارم از طفلی خودم را بی قرارت میکنم
هر چه دارم یا ندارم را نثارت میکنم
تو قتیل گریهای، پس من برای گریهام
دیدهام را وقف چشم اشک بارت میکنم
آب مینوشم به یاد خشکیِ لبهای تو
با دو قطره آب خود را داغدارت میکنم
در حسینیه همینکه روضه بر پا میشود
گریه بر حال رباب و شیرخوارت میکنم
حنجرت ذکر خدا میگفت زیر نیزهها
بینِ سجده یاد جسم نیزه دارت میکنم
حال که از کربلا دورم، میان روضهها
هیئتت را گاهگاهی چون مزارت میکنم
میزنم بر سینهام، چون نیزه خورده سینهات
همچو میثم عاقبت سر را به دارت میکنم
از فرس افتادی و جسم تو مرکب کوب شد
تا قیامت لعنِ خصمِ نابکارت میکنم
#کربلایی_رضا_باقریان
هدایت شده از سبک وشعر باب الحرم
#زمینه_شهادت_امام_صادق
#بند_اول
گرچه گنهکارم و، بندهای نالایقم
با مدد فاطمه، ریزه خورِ صادقم
در دل شوریدهام، روضه به پا میکند
سینهی بشکسته را، عرشِ خدا میکند
ای ماهِ، شبهایم، السلام
آقای، تنهایم، السلام
سلمٌ لمن سالمکم یابن الزهرا
حربٌ لمن حاربکم یابن الزهرا
یابن الزهرا. یابن الزهرا
#بند_دوم
گنبد و گلدستهای، روی مزار تو نیست
محتشم و ذاکری، از چه کنار تو نیست
خاک مزارت شده، راه بهشت خدا
از حرمت میروم، با شهدا کربلا
میدهد، بوی غم، قبر تو
زنده شد، روحم از، صبر تو
دست من و دامان تو یا ذَالکرم
میمیرم از غربت تو ای بی حرم
یابن الزهرا. یابن الزهرا
#بند_سوم
ای پسر فاطمه، ای پسر بوتراب
همچو علی بسته شد، دست تو بینِ طناب
خانهات آتش گرفت، نیمه شب از ظلمِ کین
در وسطِ کوچه چون، فاطمه خوردی زمین
گرچه شد بر تو بی حرمتی
پیشِ ما آقا با عزتی
یابن الزهرا. یابن الزهرا
#کربلایی_رضا_باقریان
🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼🎼🎼
✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇🍂🍃🍂🍃
http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆🌺☘🌺
#مناجات_با_خدا
#شب_هشتم_ماه_مبارک_رمضان
#روضه_حضرت_علی_اکبر
گره افتاده در کارم ز لطف و مرحمت وا کن
شبِ هشتم بیا با حالِ من قدری مدارا کن
پر و بالی شکسته از معاصی پیشت آوردم
مرا یا جابرالعظم الکسیر امشب مداوا کن
شدم مرده دل از اعمالِ نافرجامِ بیهوده
خدایا این دلِ وامانده را یک روزه احیا کن
به فضل تو پناه آوردهام یا نور و یا قدوّس
تو بخشنده ترین بخشندهای من را تماشا کن
مسیرم گم شده افتادهام در جادهی غفلت
به نورِ فضلِ خود گم گشته را در راه، پیدا کن
به هر در میزنم نفسَم نمیگردد جدا از من
رهایم کن ز نفسم، از گنه من را مُبَّرا کن
ز خجلت سر به زیر انداختم شرمندهام از تو
دوباره عفو کن من را، شکستم توبه، رسوا کن
عُقابِ مرگ سایه بر سرم افکنده میترسم
گرفتی دستِ من امروز، قدری فکرِ فردا کن
جدایم کن از این دنیای وانفسا، زمین گیرم
مرا امشب اسیرِ روضهی فرزندِ لیلا کن
زمین افتاد از مرکب، حسین آمد به بالینش
صدا زد ای عصایِ پیریِ من فکر بابا کن
نمیخواهد برای من ز روی خاک برخیزی
تنت پاشیده از هم ای پسر، کمتر تقلّا کن
#کربلایی_رضا_باقریان
@babollharam
@babolharam_net
#مناجات_با_خدا
من از این نفْسِ طلبکار بدم میآید
به خدا از دل بیمار بدم میآید
منکه میخواستم آدم بشوم، از چه نشد
از خودم زین همه اقرار بدم میآید
توبههایم همه انگار به جایی نرسید
آه، از این همه تکرار بدم میآید
وای از آن روز که گویی به ملائک دیگر
من از این عبد گنهکار بدم میآید
من اگر وارد دوزخ بشوم حق داری
اَیْنَ عَفْوُکْ، که من از نار بدم میآید
رشوه دادم به گناهی که گرفتارم کرد
از همین زشتیِ کردار بدم میآید
به خدا دست خودم نیست، جهالت دارم
مدتی هست از این کار بدم میآید
یادم آمد که به من مادرِ بیمارم گفت
پسرم، از در و دیوار بدم میآید
#کربلایی_رضا_باقریان
@babollharam
@babolharam_net
#مناجات_با_خدا
#گریز_امام_حسن_حضرت_زهرا
ای کاش من هم اهل تسبیح و دعا بودم
جای ریاکاری فقط اهل بُکا بودم
ای کاش عقبا را به دنیایم نمیدادم
این عمر را در محضر آل عبا بودم
ای کاش جای اینکه معصیت وَبالَم شد
با دوستان با خدایت آشنا بودم
اشک ندامت میچکد از چشم من، زیرا
یک عمر در دشت گناهانم رها بودم
نَفسَم تمام عمر بر من پادشاهی کرد
جای تو، بر نفسِ جسور خود گدا بودم
اما گناهم را نسنجیده تو بخشیدی
ور نه شب و روزم گرفتار بلا بودم
آقا خودت که از دل زارم خبر داری
خیلی دلم میخواست امشب کربلا بودم
پای پیاده از نجف تا کربلا، ای کاش
دورِ ضریحت بودم و پایینِ پا بودم
خیلی دلم میخواست وقتی مادرت آمد
شبهای جمعه تا سحر پیش شما بودم
بر روی سنگ قبر من اینگونه بنویسید
گریه کُنِ داغ امامِ مجتبی بودم
زهر ستم کنج لبش را نیلگون کرده
میگفت اما من شهید کوچهها بودم
آن روز كه زهرا زمین افتاد، در پیشم
از کوچه تا خانه به چشم تر عصا بودم
موی سفیدم باعث و بانیش، آن کوچه است
من شاهد یک ضربِ دستِ بی هوا بودم
#کربلایی_رضا_باقریان
@babollharam
#شب_شهادت_حضرت_علی
زینب درون سینه آهی شعلهور دارد
زیرا علی از خانهاش عزم سفر دارد
مشکل گشا امشب خودش در مشکل افتاده
لب بسته و در تن توانی مختصر دارد
دیگر امیرالمؤمنین بهتر نخواهد شد
تیغی که زهرآلود باشد دردِ سر دارد
بهر شفای او یتیمان شیر آوردند
اما علی شوق سفر را بیشتر دارد
چیزی نمانده سر نهد بر زانوی زهرا
در بسترش افتاده حالِ محتضر دارد
زخم سر و بستر، به یاد مادرش افتاد
زینب از این غم کهنه زخمی بر جگر دارد
مانند زهرا دست او بالا نمیآید
زخم عمیق اینگونه بر حالش اثر دارد
لکنت گرفته بسکه ضربه سخت و کاری بود
آنقدر که صحبت برای او ضرر دارد
امشب علی با بچههای خود وصیت کرد
زیرا از عمر خویش تنها یک سحر دارد
اول حسینش را بغل کرد و به آرامی
بوسید رویش را ولی چشمان تر دارد
در هر وصیت از حسین و کربلایش گفت
امشب نشد یک لحظه از او چشم بر دارد
از طرز گریه کردنش معلوم بود امشب
حرف مهمی از حسینش با قمر دارد
گفت ای عزیز من، مبادا بچههایم را
در کربلا تنها گذاری که خطر دارد
چشمش به زینب که میافتد اشک میریزد
از کوفهی بعدِ خودش حیدر خبر دارد
میبیند آن روزی که سمت قتلگاه آمد
آن بی حیایی که حسینش را نظر دارد
میبیند آن روزی که از مقتل برون آمد
خون میچکد از دامنش انگار سر دارد
#کربلایی_رضا_باقریان
@babollharam
#شب_شهادت_حضرت_علی
#زبان_حال_حضرت_علی
از بعد ماجرای زمین خوردنت مرا
دست قضا غریب دو عالم نوشته است
زهرای من ، تو رفتی و از بعد رفتنت
تنها خدا برای دلم غم نوشته است
سی سال میشود که بدون تو ماندهام
رفتی مرا برای دلم، تا گذاشتی
شهر مدینه شیرهی جان مرا کشید
من را میان این همه غم جا گذاشتی
وقتی میان کوچهی بن بست میرسم
انگار میرسم به دو دست کبود تو
امشب بیا به خانه قلبم سری بزن
خسته شدم عزیز دلم در نبود تو
درد بدی است درد فراق تو و علی
من پیر بودم و ز غمت پیرتر شدم
کردم وصیت، اینکه من از پا فتادهام
سی سالِ پیش، کشتهی دیوار و در شدم
سی سال لب گزیدم و کابوس کوچهها
لحظه به لحظه بال و پرم را شکسته است
تیغی که در سجود، شکسته سر مرا
قبلا غلاف او کمرم را شکسته است
یا که بیا و پر زدنم را نگاه کن
یا که سر مرا به روی زانویت بگیر
طوری بیا که باز نیفتی به روی خاک
دست مرا رها کن و از پهلویت بگیر
از بعد ماجرای زمین خوردنت حسن
هرشب ز درد پهلوی من گریه میکند
امشب که درد پهلوی من خوب تر شده
بر این شکاف ابروی من گریه میکند
پنهان نمانده پیش تو، عمری است فاطمه
مانند تو سرم، بدنم درد میکند
آتش گرفتهام جگرم تیر میکشد
بس گفتهام بیا دهنم درد میکند
زهرا بیا که روضه بخوانم برای تو
زینب نشسته تا کفنم را سوا کند
از آن همه کفن پسرم بی کفن شده
باید حسین را پسرش بوریا کند
دائم برای آن بدن بوریا شده
دردی که مانده بر بدنم گریه میکند
دیدم به یاد آن تن بی غسل و بی کفن
در دست زینبم کفنم گریه میکند
یادش بخیر شهر مدینه، خودت به من...
گفتی قرارِ بعدیِمان پای نیزهها
یادش بخیر، پیروهنی را که بافتی...
جای کفن برای حسینم به کربلا
حالا بیا که خستهام از گریههای خویش
چشمی برای گریه نمانده برای من
با چاه کوفه بسکه نشستم گریستم
نایی نمانده فاطمه بین صدای من
#کربلایی_رضا_باقريان
@babollharam
#شهادت_پیغمبرگرامی
بعد از تو سهمِ فاطمه آزار می شود
این راهِ ظلم، بعد تو هموار می شود
حرف از وداع می زنی و، سقفِ خانه ام
با حرف هات، بر سرم آوار می شود
ای دلخوشیِ فاطمه ناخوش مکن مرا
دارد دلِ شکسته ی من زار می شود
بسترنشینِ من به روی پا بلند شو
افتاده ای و داغ تو غمبار می شود
خیلی وخیم تر شده زخمِ دلم پدر
پیشم بمان وگرنه شبم تار می شود
بالا سرت نشسته ام و فکر می کنم
آیا پس از تو فاطمه بیمار می شود؟
بابا تو را نداشته باشم چه می شود؟
مزد تو گفته ای در و دیوار می شود
تو می روی و بعد تو این شهر کینه توز
از دخترت همیشه طلبکار می شود
تو می روی و بعدِ سه روز از نبودنت
روضه شروع از نوکِ مسمار می شود
#کربلایی_رضا_باقریان
#مناجات_با_خدا
میشود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر
هست اما بخشش تو از گناهم بیشتر
بسکه تن دادم به عصیان و خطا این روزها
دور شد از خانهات اینگونه راهم بیشتر
احتیاجی نیست در آتش بسوزانی مرا
میکِشَد آتش مرا این سوز و آهم بیشتر
معصیت میآورم، آب و غذایم میدهی
میچکد خجلت از این طرزِ نگاهم بیشتر
کوله بارم از گناهم پر شد، اما آمدم
باز هم این بار از تو عذرخواهم بیشتر
دارم از زهرا ز دست خود خجالت میکشم
شرمسار از روی تو رویِ سیاهم بیشتر
چند وقتی میشود آواره بودم، باز هم
چادری خاکی مرا داده پناهم بیشتر
زیر بار معصیت بالم به هم پیچیده بود
یک نگاه مادرم شد تکیه گاهم بیشتر
#کربلایی_رضا_باقریان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam