#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح_مرثیه
#مثنوی
اي نابترين سرود هستي
معناي تمام حق پرستي
اي رود هميشه جاري عشق
اي علت ماندگاري عشق
اي رونق کار و بار دانش
سرسبز ترين بهار دانش
اي چشمه جاري حقايق
مولاي من اي امام صادق
دست همگان بود فقيرت
ما جمله غلام بو بصيرت
کي از در خود مرا براني
آقاي وفا و مهرباني
آنقدر که خلق و خوت نيکوست
دلبسته توست دشمن و دوست
افسوس که قلب تو شکستند
دستان گره گشات بستند
آن دشمن پست بي اصالت
حرمت ننهاد سن و سالت
بي شال و عبات ظالمانه
مي برد کشان کشان زخانه
دشنام ز دشمنت شنيدي
شبها پي مرکبش دويدي
با پاي برهنه بين جاده
خصم تو سوار و تو پياده
گه لعن بني اميه کردي
گه ياد غم رقيه کردي
#یاسر_رحمانی
#صلوات
مراد زاده:
#زمینه_شهادت_امام_صادق_ع
🎼#سبک_بعد_تو_بابا
#آجرک_الله_من_مصیبتک
🔘🔘426🔘🔘
✅بنداول امام زمان(عج)
آجَرکَ الله مِن مُصیبَتِک
حجت ثانی عشَر
ازغم جدت حضرت صادق (ع)
شده چشمای تو تر
با دل محزون قلبی پر از خون
می باری باز بی امون
به تنت امشب کردی رخت غم
تو عزای جدتون
🔘
باز از روضه ها حالت مضطره
جدت روضه هاش مثل مادره
آه و واویلا آقام
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بنددوم زبانحال امام صادق(ع)
لحظه ی آخر با دله مضطر
با دوتاچشم ترم
میخونم هردم باسرشک غم
مادرم وای مادرم
دل پریشونم زار و دلخونم
من غریبم ای خدا
به روی بستر میزنم پرپر
آه ازین زهر جفا
🔘
سوخت بال وپرم /وای از جگرم
آه از این دلم/ ای وای مادرم
واویلا آقام
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بندسوم
با چشم خونبار / بی کس و بی یار
بردنم در کوچه ها
دستامو بستن /حرمت شکستن
این مردم بی حیا
بی عبا بردن/ بی عصا بردن
من و با قد کمون
نیمه شب بردن /با غضب بردن
من و با چشمای خون
🔘
غم خواری نبود غم خوارم بشه
هیچ مردی نبود که یارم بشه
واویلا آقام
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بندچهارم گریز به( شام)
مردک نامرد
وقتی که می زد
من و از پشت بی هوا
افتادم یاده
رقیه و اون
زجر پست بی حیا
😭
می زدش با مشت
که به قصد کشت
راه می رفت از رو تنش
جای ضربه هاش
جای چکمه هاش
مونده روی بدنش
😭
هر وقت اسم با با رو می اورد
از دستای زجر یه سیلی می خورد
😭
ابتا حسین (ع)
💠💠4⃣2⃣6⃣💠💠
🔘➖➖➖➖➖🔘
#کاری_مشترک_ازشعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح_مرثیه
#مثنوی
اي نابترين سرود هستي
معناي تمام حق پرستي
اي رود هميشه جاري عشق
اي علت ماندگاري عشق
اي رونق کار و بار دانش
سرسبز ترين بهار دانش
اي چشمه جاري حقايق
مولاي من اي امام صادق
دست همگان بود فقيرت
ما جمله غلام بو بصيرت
کي از در خود مرا براني
آقاي وفا و مهرباني
آنقدر که خلق و خوت نيکوست
دلبسته توست دشمن و دوست
افسوس که قلب تو شکستند
دستان گره گشات بستند
آن دشمن پست بي اصالت
حرمت ننهاد سن و سالت
بي شال و عبات ظالمانه
مي برد کشان کشان زخانه
دشنام ز دشمنت شنيدي
شبها پي مرکبش دويدي
با پاي برهنه بين جاده
خصم تو سوار و تو پياده
گه لعن بني اميه کردي
گه ياد غم رقيه کردي
#یاسر_رحمانی
#صلوات
#امام_حسین_علیه_السلام
#غزل
قرار سوته دلان است کربلای حسین
فضای کوچه دل پر شد از هوای حسین
حسین منی طاها به روشنی فهماند
رضای حضرت حق هست در رضای حسین
خدا به غیر خدایی هر انچه که دارد
تمام را هبه کرده فقط برای حسین
زمانه با همه پیچ و تاب نتواند
بگیرد از سر ما شور نینوای حسین
چه غم ز درد غریبی بود کسی را که
به اشک معرفتش گشته اشنای حسین
به روز حشر ندارند حسرت انها که...
گذاشتند جوانی خود به پای حسین
قرار نیست کسی تا ابد درون دلم
بیاید و بنشیند دمی به جای حسین
منی که نامه سیاهم چه میشود روزی
سپید مو بشوم پای روضه های حسین
خدا گواست که این قلب تنگ و نا ارام
همیشه میشود ارام با نوای حسین
#غزل
تا می نشینم زیر پرچم کنجِ هیئت
در سینه ام داغ تو میگیرد حرارت
شکر خدا هستم غلام خانه زادت
از کودکی در روضه ها دارم اقامت
از تو، به من خیرِ فراوانی رسیده
از من به تو تنها فقط عرض ِ ارادت
در حیرتم از لطف و از آقاییِ تو
از بخشش دستان ِ تو وقت شهادت
پیراهن و انگشترت را دادی آقا
حاجاتِ قلب دشمنت هم شد اجابت
بر پیکرت یک جای بوسیدن نمیدید
سرنیزه ها انداخت زینب(س) را به زحمت
دیدم برای کشتنت ای عشقِ مظلوم
شمشیرها کردند با نیزه رقابت
در قتلگاهِ تو «بُنیّ» گفت مادر
من را به هم میریزد عمری این عبارت!
#دورهء_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_موید
ای اختر مدینه و ماه منیر شام
بر آفتاب روی تو هر روز و شب سلام
تو فاطمه نژادی و نامت رقیه است
نور دل حسینی و پروردۀ کرام
هم خود کریمه هستی و هم زادۀ کریم
هم خواهر امامی و هم دختر امام
چشم امید ماست به سویت تمام عمر
روی نیاز ماست به کویت علی الدوام
در رشتۀ اسارت اگر جان سپرده ای
سر رشتۀ امور به دستت بود مدام
ای رفته پا به پای اسیران دشت خون
تا دیر و تا خرابه و زندان و بزم عام
هم محمل مجاهدۀ دختر علی
هم سنگر مبارزۀ چارمین امام
پیدا بوَد که واقعۀ دشت کربلا
با جان نثاری تو به ویرانه شد تمام
تفسیر خون سرخ حسینی به مرگ توست
ای یادگار خون خدا در دیار شام
مهرت چراغ محفل ارباب معرفت
قبرت برای اهل نظر مرکز پیام
دلها به سوی توست پس از سال ها هنوز
ای گنبدت منادی پیروزی قیام
ما را بر آستان تو روی ادب همه
ما را به پیشگاه تو عرض دعا تمام
با دست های کوچکت از ما بگیر دست
در صحنه های عالم و در عرصۀ قیام
#امام_صادق_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار
ای اشک چشم ما همه وقف عزای تو
دلهای دوستان همه صحن و سرای تو
چشمم سوی مدینه دلم جانب بقیع
گرم زیارت حرم باصفای تو
از لحظهای که خاک لحد بر تو چیده شد
خاک بقیع نه!دل ما گشت جای تو
آیا درِ بقیع شبی باز میشود
تا در کنار قبر تو گریم برای تو؟
بردند دستبسته تو را سوی قتلگاه
با آنکه بود عرش خدا جای پای تو
ای صد مسیح زندۀ ذکر شبانهات
خاموش شد چگونه صدای دعای تو
آخر ز زهر کین جگرت پاره پاره شد
ای پارههای دل، گُل بزم عزای تو
تشییع شد چو پیکر پاک تو تا بقیع
میکرد گریه ختم رسل در قفای تو
چون شمع، آب شد بدنت از شرار زهر
ای جان عالمی همه بادا فدای تو
تنها نه «میثم»...از غم و اندوه و غربتت
آگه کسی نگشت به غیر از خدای تو
هدایت شده از منبع سبک
#دورهء_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#زمزمه
#شور
#میثم_مومنی_نژاد
از ناقه افتادم زمین کجا بودی بابا
شد دخترت ویران نشین .....
کبودی رومو ببین ......
حسین من حسین من بابا حسین حسین
دست منو بستن به زور کجا بودی بابا
گفتند که رفتی راه دور .....
سرت میده بوی تنور .....
ویرانه شد بیت الحزن منو ببر بابا
وا کن طناب از دست من .....
خیلی به صورتم زدن ....
چقدر توو این شام بلا ما رو زدن بابا
به هر بهونه هر کجا .....
محلهء یهودیا ......
بابا به من بگو کجاست عموی مهربان
بگو خبر داره که جا موندم ز کاروان
بگو که من میترسم از خولی و ساربان
#اخلاقی
#حدیث #رباعی
💠 #امام_صادق_علیه_السلام
اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ وَ كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَةً
نگاه حرام تیری از تیرهای مسموم شیطان است و چه زیاد است نگاهی که حسرتی طولانی به جای میگذارد.
📗 الكافی، ج۵، ص۵۵۹
🔹مراقبت از چشم🔹
آنان که به کار عشق، بودند استاد
کردند «ز دست دیده و دل فریاد»
از«چشم»خودت مراقبت کن،ای دوست
تا آخرت تو را، ندادهست به باد
#محمد_جواد_غفورزاده
#دورهء_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سید_جواد_مظلوم_پور
دیشب مه من، دلبر و دلدارِ که بودی
من فکر توبودم، تو گرفتار که بودی
در خواب تو را دیدم و بیدار شدم لیک
ای دلبر گم گشته تو بیدار که بودی
در طشت طلا دیده ات آن سو نگران بود
آرامِ دل من، پی دیدار که بودی
پیش نظرت گشت عدو مشتریِ من
ای یوسف زهرا، تو خریدار که بودی
ویرانه شده منزل ما خاکنشینان
ای جان جهان گنج گهربار که بودی
پروانهصفت گِرد سرت گردم و سوزم
تا فاش شود شمع شب تار که بودی
زود از بر من رفتی و ناگفته بسی ماند
جز ما تو مگر محرم اسرار که بودی